سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الماسها می درخشند...!
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

Image result for ?غریب حسن مجتبی?‎

آیا امام حسن(علیه السلام) مطلاق بود؟


ما در این پست در مورد شبهه مطلاقیت امام حسن(ع) اندکی بحث می کنیم. عده ای از دشمنان مغرض جهت تخریب چهره نورانی امام حسن(ع) با استناد به برخی روایات بحث مطلاق بودن ایشان را مطرح می کنند. یعنی اینکه امام حسن(ع) در طول عمر مبارک خویش زنان بسیار زیادی را طلاق داده اند.

ما در این پست ضمن بررسی روایات در منابع شیعه و سنی؛ به بررسی آنها می پردازیم.

اما قبل از آن باز هم مقدمه ای را برای سومین بار متذکر می شویم:

وقتی ما عصمت ائمه(ع) را با براهین قاطع عقلی اثبات کرده ایم؛ این عصمت با هزاران شاهد نقلی خلاف نیز نقض نمی شود. چون حجبت عقل ذاتی است اما حجیت حدیث به حجیت عقل برمی گردد. پس اگر کاری خلاف بود قطعاً این کار محال است از معصوم(ع) سر بزند.

با این مقدمه به بررسی روایات می پردازیم:

الف- روایات در منابع شیعه:

در منابع شیعه چند روایت در این باب وجود دارد:

    «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ ع طَلَّقَ خَمْسِینَ امْرَأَةً فَقَامَ عَلِیٌّ ع بِالْکُوفَةِ فَقَالَ یَا مَعَاشِرَ أَهْلِ الْکُوفَةِ لَا تُنْکِحُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ بَلَی وَ اللَّهِ لَنُنْکِحَنَّهُ فَإِنَّهُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ابْنُ فَاطِمَةَ ع فَإِنْ أَعْجَبَتْهُ أَمْسَکَ وَ إِنْ کَرِهَ طَلَّقَ.ــــ امام صادق(ع) فرمودند:« امام حسن(علیه السلام) پنجاه زن را طلاق دادند لذا امیر المومنین بر بالای منبر فرمودند: ای اهل کوفه به او زن ندهید، زیرا او مطلاق است. پس مردی ایستاد و گفت:به خدا قسم به او زن می­دهیم که او فرزند رسول الله و پسر فاطمه (علیهم السلام) است اگر خواست نگه دارد و اگر نخواست طلاق دهد»»(الکافی ج6 ص56)

    «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ عَلِیّاً قَالَ وَ هُوَ عَلَی الْمِنْبَرِ لَا تُزَوِّجُوا الْحَسَنَ فَإِنَّهُ رَجُلٌ مِطْلَاقٌ فَقَامَ رَجُلٌ مِنْ هَمْدَانَ فَقَالَ بَلَی وَ اللَّهِ لَنُزَوِّجَنَّهُ وَ هُوَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ ابْنُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَإِنْ شَاءَ أَمْسَکَ وَ إِنْ شَاءَ طَلَّقَ.ـــــ امام صادق(ع) فرمودند: امیر المومنین بر بالای منبر فرمودند: ای اهل کوفه به حسن زن ندهید، زیرا او مطلاق است. پس مردی از همدان ایستاد و گفت:به خدا قسم به او زن می­دهیم که او فرزند رسول الله و پسر علی (علیهم السلام) است اگر خواست نگه دارد و اگر خواست طلاق دهد»»(همان)

    «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَی رَجُلٌ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً ع فَقَالَ لَهُ جِئْتُکَ مُسْتَشِیراً أَنَّ الْحَسَنَ ع وَ الْحُسَیْنَ ع وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَعْفَرٍ ره خَطَبُوا إِلَیَّ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَنٌ أَمَّا الْحَسَنُ فَإِنَّهُ مِطْلَاقٌ لِلنِّسَاءِ وَ لَکِنْ زَوِّجْهَا الْحُسَیْنَ فَإِنَّهُ خَیْرٌ لِابْنَتِکَ.ــــ مردی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: می‏خواهم مشورت کنم. حسن و حسین و عبداللّه‏ بن‏ جعفر از دخترم خواستگاری کرده‏اند [به کدام دختر دهم؟]حضرت فرمود: کسی که مورد مشورت قرار گیرد؛ امین است. بدان حسن، بسیار طلاق می‏دهد. دخترت را به حسین تزویج کن زیرا برای دخترت بهتر است.»(المحاسن ج2 ص601)

این مضامین در کتب حدیثی اهل سنت دیده نشد اما در تعدادی از کتب تاریخی آنان روایت شده؛ که فهرست وار بدان اشاره می شود:

1ـ انساب الاشراف، ج3، ص25.

2ـ قوت القلوب، ج2، ص246.

3ـ محجة البیضا، ج3، ص69.

4ـ شرح نهج البلاغه، ج4، ص8. (چهار جلدی)

5ـ تهذیب الکمال، ج6، ص236.

6ـ سیر اعلام النبلاء، ج3، ص253، 262 و 267.

7ـ البدایة و النهایة، ج8، ص42.

8ـ روضة الصفا، ج3، ص20.

9ـ تاریخ الخلفاء، ص191.

برخی علما در توجیه این قضیه مطالبی فرموده اند.

مثلاً برخی ها گفته اند این طلاق ها بخاطر بداخلاقی و ناسازگاری زنان بود. اما این احتمال کمی نامعقول است. یعنی امام حسن(ع) با 50 زن ازدواج کرده اند؛ که همگی بداخلاق بوده اند؟!!! مخصوصاً آنکه امام حسن(ع) به حلم و بردباری مشهوری بودند. البته در منابع اهل تسنن تعدادا زنها به 200 یا 300 تا نیز می رسد که باز قضیه را عجیب تر جلوه می دهد.

نکته ی بعد آنکه امام مجتبی(ع) در نیمه رمضان سال دوم یا سوم هجری به دنیا آمد و در 28 صفر سال 49 هجری از دنیا رفت. عمر ایشان 46 یا 47 بیشتر نبود. اگر اولین ازدواج حضرت در 20 سالگی باشد، تا سال شهادت پدر یعنی سال 40 هجری، یعنی در فاصله 18 یا 17 سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که امری نامعقول است.

توضیح مطلب، آن است که طبق نقل ابوطالب مکی امام مجتبی 250 یا 300 زن گرفت که پدر را به ستوه آورد و علی(ع) در یک سخنرانی اعلام داشت به حسن زن ندهید زیرا پرطلاق است. این بدان معنا است که هر ماه، بیش از یک زن گرفته باشد و بسیاری از آن ازدواجها به طلاق منجر شده باشد، زیرا نمی توان بیش از چهار زن دائم داشت.

آیا چنین امری معقول و پذیرفته است. با توجه به اینکه آن حضرت در دوران پنج ساله حکومت پدر در تمامی سه جنگ نهروان، جمل و صفین شرکت داشت.

اشکال بعدی آنکه اگر چنین امری واقع شده بود باید دشمنان حضرت در زمان حیاتش، این امر را بر ایشان خُرده می گرفتند و در مناظرات و اعتراضهایی که بر حضرت داشتند بر این نکته ـ که اگر صحیح بود نقطه ضعف بزرگی به شمار می رفت ـ انگشت می گذاشتند. ولی چنین امری از آن دوران، گزارش نشده است.

یک اشکال دیگر آنکه تعداد همسران و فرزندان و دامادانی که برای حضرت در کتب تاریخ آمده، با این رقمها سازگاری ندارد. بیشترین تعداد فرزندان را 22 و کمترین را 12 گفته اند و تنها 13 نام به عنوان همسر، برای ایشان ذکر شده که ترجمه و شرح حال بیش از سه تن آنان در دست نیست و نیز بیش از سه داماد برای آن بزرگوار در کتب تاریخ، گزارش نشده است.

نکته ی بعد آنکه آیا نهی امیر المومنین (علیه السلام) نهی از منکر بوده است یا نهی از امر حلال؟ در هر دو صورت هیچ یک درست نمی باشد، نهی از منکر نمی تواند باشد زیرا به شهادت آیه تطهیر، هرگز فعل قبیح و منکر از امام معصوم مشاهده نمی­شود تا مورد نهی قرار گیرد و نهی از حلال هم نمی تواند باشد زیرا در کدام شریعت از حلال نهی شده است که در اسلام چنین باشد!.

اشکال بعدی این است که در روایات ما به شدت از مطلاق بودن و ذواق بودن(یعنی زنهای زیاد گرفتن به قصد شهوترانی) منع شده است. برای نمونه:

    «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ مِمَّا أَحَلَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَبْغَضَ إِلَیْهِ مِنَ الطَّلَاقِ وَ إِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ الْمِطْلَاقَ الذَّوَّاقَ.»(الکافی ج6 ص54)

حال چگونه ممکن است امام معصوم(ع) که خود این توصیه را به دیگران می کنند؛ خودشان عامل به این قضیه نباشند؟!

این روایات اشکالات دیگری هم دارد که ما به همین مقدار بسنده می کنیم.

منشأ این روایات از کجا ناشی می شود؟

اما چه کسانی این دروغ را ساختند و به شکل حدیث و گزارش تاریخی منتشر کردند؟

از محتوای این اخبار و روایات روشن است که ساخت و ترویج اینگونه اخبار، کار کسانی است که کینه این امام عزیز را به دل داشته اند و با این کار خواسته اند، جایگاه اجتماعی و چهره محبوب آن حضرت در قلوب علاقه مندانش را خدشه دار کنند.

برای کشف این موضوع، توجه به دو نکته لازم است:

1. تمام این نقلها به کسانی ختم می شوند که دست کم یک قرن بعد از شهادت امام حسن علیه السلام به دنیا آمده اند؛ یعنی زمان عباسیان.

2. این کار برای تخریب چهره امام حسن علیه السلام و دور کردن مردم از ایشان و نسل او صورت گرفته است.با این دو فرض باید به دنبال مقطعی بگردیم که عباسیان تلاش کرده اند امام حسن علیه السلام و نسل او را بدنام کنند.

مسعودی گزارش هایی دارد که شاه کلید این معماست؛ خلاصه گزارشهای او چنین است:

ابو جعفر منصور دوانقی سال 136ق به حکومت رسید. در زمان حکومت او شیعیان قیامهای گسترده و موفقیت آمیزی را بر علیه او و حکومت غاصبانه اش آغاز کردند. در این بین نوادگان امام حسن علیه السلام که به «بنی الحسن» مشهور بودند نقش پررنگتر و تاثیرگذارتری ایفا می کردند. آنان که در واقع رهبری این قیامها را بر عهده داشتند به شدت مورد کینه و نفرت منصور قرار گرفتند. روزی که منصور توانست جمعی از رهبران بنی الحسنی را دستگیر کند در جمع مردم حاضر شد و برای جدا کردن مردم شیعه از آنها دست به یک سخنرانی هدفمندی زد. او تلاش کرد در این سخنرانی چهره امام علیه السلام و نسل او را در نظر مردم، بد جلوه دهد تا شاید بتواند مردم را از حمایت و تبعیت این نسل پاک بازدارد.

مسعودی می نویسد:

وقتی منصور، عبدالله بن حسن و برادرانش و کسانی از خاندان وی را دستگیر کرد در هاشمیه به منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا و صلوات پیمبر صلی الله علیه و سلم گفت: «ای مردم خراسان شما پیروان و یاران و اهل دعوت ما هستید اگر با دیگری بیعت کنید با کسی بهتر از ما بیعت نخواهید کرد. بخدائی که خدائی جز او نیست. ما فرزندان ابو طالب را با کار خلافت واگذاشتیم و کم و بیش در کارشان دخالت نکردیم. علی بن ابی طالب رضی الله عنه قیام کرد و توفیق نیافت ... پس از او حسن بن علی رضی الله عنه قیام کرد.

در این لحظه که یک طرف مردم هستند و در طرف دیگر بنی الحسن که سمت رهبری این مردم را دارند، وقتی به بیان اوصاف امام حسن علیه السلام یعنی جدّ همین بنی الحسن می رسد این تعبیر را به کار می برد:

أقبل علی النساء یتزوج الیوم واحدة و یطلق غداً أخری‏

او به زنان علاقه فراوان داشت یک روز زن می گرفت و فردا او را طلاق می داد.

خلاصه روایات مطلاق بودن و تعدد ازدواج و طلاقهای امام حسن علیه السلام ساخته و پرداخته منصور داونقی ملعون است که به کمک جاعلان حدیث و تاریخ نگاران دروغ پرداز عباسی آنها را ساخت و با هدف حذف رقبای سیاسی خود آنها در بین مردم گسترش داد.

آقای دکتر سید محمد مرتضوی، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، نیز در شماره 74 نشریه مطالعات اسلامی در مقاله ای مفصل به همین موضوع پرداخته اند و روایات اهل تسنن و شیعه را در این مورد به دقت و بصورت تخصصی بررسی کرده اند؛ که علاقه مندان می توانند از لینک زیر متن کامل مقاله را دریافت کنند:

http://profdoc.um.ac.ir/articles/a/1004361.pdf

برگرفته شده از وب‌نوشت http://borhan.blog.ir




موضوع مطلب : امام حسن (علیه السلام) مطلاق

          
جمعه 94 دی 18 :: 7:28 عصر

  Image result for ?محبت?‎

 

شنیدن پندی عجیب
قبر

در سال آخر عمر «حاج ملا هادی سبزواری» روزی شخصی به مجلس درس وی آمد و خبر داد که در قبرستان، شخصی پیدا شده که نصف بدنش در قبر و نصف دیگر بیرون و دائماً نگاهش به آسمان است و هر چه بچه‌ها مزاحمش می‌شوند، به آنها اعتنا نمی‌کند.

حاجی گفت: خودم باید او را ملاقات کنم. بنابراین به نزد آن مرد رفت و از دیدن او بسیار تعجب کرد، اما آن مرد به حاجی اعتنایی نکرد.

پس از مدتی، حاجی به او گفت: تو کیستی و چه کاره‌ای؟

من تو را دیوانه نمی‌بینم، اما رفتارت هم عاقلانه نیست.

مرد گفت: من شخص نادان بی خبری هستم، تنها به دو چیز یقین دارم. اول آن که، فهمیده‌ام من و این عالم، خالقی بزرگ داریم که در شناختن و بندگی او نباید کوتاهی کنیم.

دوم آن که، فهمیده ام در این دنیا نمی مانم و پس از مرگ به عالم دیگر خواهم رفت، ولی نمی دانم وضع من در آن عالم، چگونه خواهد بود؟ جناب حاجی، من از این دو موضوع، بیچاره و پریشان حال شده‌ام، به طوری که مردم مرا دیوانه می‌پندارند. شما که خود را عالم مسلمانان می‌دانید و این همه علم دارید، چرا ذره ای درد ندارید، بی باک هستید و در فکر نیستید؟

این پند، مانند تیری دردناک بر دل حاجی نشست. به خانه برگشت در حالی که دگرگون شده بود. پس از آن، باقیمانده کوتاه عمرش را دائماً در فکر سفر آخرت و تهیه توشه این راه پر خطر بود تا این که از دنیا رفت.

هر کس، در هر مقامی که باشد، نیاز به  شنیدن پند و موعظه دارد، زیرا اگر نسبت به آنچه که می‌شنود دانا باشد، آن موعظه برایش تذکر است و چون انسان فراموشکار است، همیشه محتاج یادآوری است و اگر جاهل باشد، این موعظه برایش دانش و کسب معرفت است.

برگرفته از داستانهای شگفت، شهید آیت الله دستغیب ص 94




موضوع مطلب : شنیدن پندی عجیب
قبر


          
سه شنبه 94 دی 8 :: 9:14 عصر

 

مشهوری ناشناخته به نام «سنت پیامبر»

بیشتر مسلمانان خود را "اهل سنت" می دانند. اما یکی از تعجب آورترین مسائل آن است که "سنت پیامبر" یکی از ناشناخته ترین امور در میان ما مسلمانان است.

روح الله رستگارصفت-بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
سنت پیامبر

"سنت پیامبر" یکی از پرتکرارترین عبارات در میان مسلمانان است. بیشتر مسلمانان خود را "اهل سنت" می دانند و شیعیان نیز با استدلال ثابت می کنند که شیعیان اهل سنت واقعی هستند. اما یکی از تعجب آورترین مسائل آن است که "سنت پیامبر" یکی از ناشناخته ترین امور در میان ما مسلمانان است. در اینجا می خواهیم در این باره سخن بگوییم.

راهی مطمئن برای شناخت دین

نه تنها اهل بیت پیامبر علیهم السلام، بلکه خود ایشان نیز مردم را به پیروی از سنت خود دعوت کرده اند. امام صادق علیه السلام فرموده اند: هیچ چیزی نیست مگر آنکه درباره اش از کتاب یا سنت مطلبی بیان شده باشد.(1) از امام کاظم علیه السلام پرسیدند: آیا جواب همه سوالها در کتاب خدا و سنت پیامبر موجود است یا آنکه شما هم در آن باره بیاناتی دارید؟ حضرت کاظم علیه السلام فرمودند: همه چیز در کتاب خدا و سنت پیامبرش است.(2) همین سخن نیز ریشه قرآنی دارد، چه آنکه در سوره احزاب می خوانیم: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً»(احزاب 21)

سنت پیامبر چیست؟

اگر صرفا به دنبال مشابهت های ظاهری باشیم باید بگوییم که مثلا درباره "طریقه استفاده از اینترنت" سنتی وجود ندارد؛ اما اگر سنت را به معنای "روش زندگی" و "طرز فکر پیامبر" بگیریم باید بگوییم که درباره استفاده از اینترنت نیز آموز ه های فراوانی در سنت وجود دارد

دانشمندان دینی می گویند "سنت پیامبر" عبارتست از گفتار یا رفتار یا اعلام رضایت پیامبر؛ به عبارت دیگر هر آنچه در کتابهای حدیث از رسول خدا صلی الله علیه و آله یا درباره آن حضرت روایت شده است، سنت نامیده می شود. از این رو اهمیت دارد در کنار قرآن به آموختن احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز اهتمام کنیم.

تفاوت میان "سنت" و "کهنگی"

وقتی در فرمایشات پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام با توجه بیشتری اندیشه کنیم، به معنای والاتری از سنت پی می بریم. به عنوان مثال پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرموده اند: عمل اگر مطابق سنت باشد هرچند کم باشد بهتر است از عمل بدعت گونه ای که پرحجم باشد.(3)
از اینجا متوجه می شویم که سنت حقیقتی است در مقابل بدعت؛ و امری است شایسته تفکر و فقاهت. هر کار جدیدی بدعت نیست؛ بنابراین هر کار قدیمی هم سنت نیست. از طرف دیگر، سنت همیشه درست است اما رفتارهای قدیمی همیشه درست نیست. بنابراین باید بین "سنت" و "کهنگی" تفاوت قائل شویم.

اشتباهی که شاید همه دچار آن شویم

بسیار پیش می آید که که "سنت پیامبر" را به معنای عین رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله حساب می کنند. مثلاً روش صحبت کردن، خوردن، خوابیدن، مسافرت کردن و... را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کنند و آن را به معنای "سنتهای پیامبر" معرفی می کنند. البته شکی نیست که "سنتهای پیامبر" در لابلای رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله خود را نشان می دهد و رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله معصومانه بوده است؛ اما به عنوان یک مسلمان وظیفه داریم بینشی عمیقتر نسبت به سنت داشته باشیم. به عنوان مثال به شخصی نسبت داده اند که در طول عمر خود هرگز خربزه نخورد زیرا می گفت: "نمی دانم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چگونه خربزه را تناول می کرده اند."
پیداست که این طرز تفکر، مربوط به شخصی است که می کوشد همه زندگی خود را بر پایه "سنت پیامبر" تنظیم کند؛ اما دچار چند اشتباه مهم شده است:

می پندارد که پیروی از "سنت پیامبر" یعنی کپی برداری ظاهری از همه رفتارهای پیامبر صلی الله علیه و آله.
می پندارد که برخی از "سنت پیامبر" به دست ما نرسیده است.
می پندارد که در اموری که نمونه آن در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده است راهی برای یافتن سنت نداریم.
به عبارت دیگر صاحبان این تفکر بجای اینکه به روش زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله اقتدا کنند به دنبال یافتن مشابهت هایی ظاهری اند. در حالیکه "سنت پیامبر" آنگونه که خود پیامبر صلی الله علیه و آله و اولیای معصوم از خاندانش برای ما معرفی کرده اند، رسا و کامل است و شامل اتفاقهای نو نیز می شود؛ بنابراین نمی تواند محدود به مشابهت های ظاهری باشد.
اگر صرفا به دنبال مشابهت های ظاهری باشیم باید بگوییم که مثلا درباره "طریقه استفاده از اینترنت" سنتی وجود ندارد؛ اما اگر سنت را به معنای "روش زندگی" و "طرز فکر" پیامبر صلی الله علیه و آله بگیریم باید بگوییم که درباره استفاده از اینترنت نیز آموز ه های فراوانی در سنت وجود دارد. مثلا تلاش برای بهره برداری حلال از اینترنت و ذکاوت به خرج دادن در شناخت نقلهای درست از نادرست و مراقبت از شیوع ندادن دروغها و زشتیها و توجه به هدر نرفتن وقت در دنیای مجازی و نیز وارد نشدن به عرصه هایی که باعث ذلت مومنان یا تسلط کفار بر آنان شود... .

کلید قبولی اعمال

زندگی مسلمانانه، به معنای پرکاری و انجام اعمال شدید و سخت نیست بلکه به معنای مطابقت رفتار با "سنت" است. زیرا اگر رفتار ما با "سنت" تطبیق نکند در حقیقت "بدعت" است، هر چند که به شکل عبادتهای طولانی و طاقت فرسا باشد

بنابراین "سنت پیامبر" یک مسأله جدی است که باید همواره مدنظرمان باشد و در زندگی خود همواره جویای آن باشیم که طبق سنت رفتار کنیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: هیچ گفته ای بدون عمل قبول نمی شود و هیچ گفته و عملی هم بدون نیت قبول نمی شود و هیچ گفته و عمل و نیتی هم بدون تطبیق با سنت پذیرفته نمی شود.(4)
و توجهی که ما برای تطبیق با سنت به خرج بدهیم از دید خدا پنهان نمی ماند و هرچه سختتر هم باشد اجر بیشتری دارد. از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نقل شده است که: هر کس در حال اختلاف امت من به سنتم تمسک کند پاداش صد شهید را دارد. (5)

سبک زندگی آسان

زندگی مسلمانانه، به معنای پرکاری و انجام اعمال شدید و سخت نیست بلکه به معنای مطابقت رفتار با "سنت" است. زیرا اگر رفتار ما با "سنت" تطبیق نکند در حقیقت "بدعت" است، هر چند که به شکل عبادتهای طولانی و طاقت فرسا باشد.
از طرف دیگر، دست ما برای یافتن "سنت" خالی نیست. اهل بیت پیامبر علیهم السلام الگوهایی بودند که با زندگی خود به طور عملی "سنت پیامبر" را به ما نشان داده اند. بنابراین پیروی از اهل بیت علیهم السلام در حقیقت همان پیروی از سنت رسول خداست.  هر کس می خواهد با مسلمانی زندگی کند باید هر صبح و شام، رفتار و گفتار و اندیشه خود را بر طبق سنت تنظیم کند.

پی نوشت:
1) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ مَا مِنْ شَیْ ءٍ إِلَّا وَ فِیهِ کِتَابٌ أَوْ سُنَّةٌ. (کافی، ج1، ص59)
2) عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ أَ کُلُّ شَیْ ءٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ أَوْ تَقُولُونَ فِیهِ قَالَ بَلْ کُلُّ شَیْ ءٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ. (کافی، ج1، ص62)
3) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَمَلٌ قَلِیلٌ فِی سُنَّةٍ خَیْرٌ مِنْ عَمَلٍ کَثِیرٍ فِی بِدْعَةٍ (امالی طوسی، ص285) همچنین از حضرت زین العابدین علیه السلام نقل شده است که "إِنَّ أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ مَا عُمِلَ بِالسُّنَّةِ وَ إِنْ قَل" . (کافی، ج1، ص70)
4) عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَا یُقْبَلُ قَوْلٌ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ لَا یُقْبَلُ قَوْلٌ وَ عَمَلٌ إِلَّا بِنِیَّةٍ وَ لَا یُقْبَلُ قَوْلٌ وَ عَمَلٌ وَ نِیَّةٌ إِلَّا بِإِصَابَةِ السُّنَّةِ.
5) أَبِی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَیْفٍ عَنْ أَخِیهِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ تَمَسَّکَ بِسُنَّتِی فِی اخْتِلَافِ أُمَّتِی کَانَ لَهُ أَجْرُ مِائَةِ شَهِیدٍ.

 

 

منبع:http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=307500




موضوع مطلب : سنت پیامبر

          
یکشنبه 94 دی 6 :: 11:48 عصر

مراودات فرهنگی رهبر انقلاب با جهان اسلام

استاد محمدعلی آذرشب یکی از اساتید شهیر زبان و ادبیات عرب در ایران است. دکتر آذرشب مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه اصول دین بغداد گرفته و دکتری فرهنگ و زبان عرب و علوم قرآنی از دانشکده‌ی الهیات و معارف اسلامی است. استادتمام دانشگاه تهران، بیش از هشتاد جلد کتاب ترجمه و تألیف در دسترس دارد و در مطبوعات تخصصی بیش یکصدوپنجاه مقاله به نامش درج گردیده است. به سبب مراودات فرهنگی با رهبر انقلاب و حضور در جایگاه مترجم معظم‌له، در ایام برگزاری بیست و سومین نمایشگاه کتاب در خصوص ابعاد و شئون فرهنگی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با وی به گفت‌وگو نشستیم که متن زیر، حاصل آن جلسه است:

شخصیت آقای خامنه‌ای را باید بر اساس محورهای فرهنگی این شخصیت شناخت تا تأثیرات و بازتاب شخصیت او در جهان اسلام و جهان عرب به‌خصوص معلوم شود.

نگاه جدید به قرآن
ایشان از همان نوجوانی به مسائل قرآنی توجه خاصی داشت؛ نه فقط در قرآن‌خوانی، بلکه راهبری جوانان به سمت منبع عزت، کرامت، شخصیت و هویتی که در قرآن نمایانگر است. ما در حوزه‌ی علمیه فعالیت‌های قرآنی کمتر می‌دیدیم، اما ایشان توجه اولش به قرآن، اعم از تلاوت و مفاهیم و ارائه‌ی دید جدید نسبت به مسائل قرآنی مصروف بود.

اولین کسی که قرائت مصریان در ایران را شایع کرد، آقای خامنه‌ای بود. قرائت‌ها توسط نوار کاست منتشر می‌شد. توجه و عنایت خاص‌ ایشان در محافل عمومی و خصوصی به قرآن سابقه‌ی دیرینه‌ای دارد. در محافل عمومی که در مسجد کرامت مشهد [خاطرات مسجد کرامت] صورت می‌گرفت، عنایت خاصی داشتند که هر شب یک مفهومی از مفاهیم قرآن ارائه شود. در محافل خصوصی هم نظریات، تئوری‌ها و دیدگاه‌های جدیدی در رابطه با قرآن ارائه می‌دادند.

من به نظرم می‌رسد این که ایشان تفسیر «فی ظلال القرآن» سید قطب را خواندند و فوق‌العاده شیفته‌ی سید قطب شدند، به این جهت بوده است که سید قطب نظریات و افکار جدید تمدن‌زا، فرهنگ‌ساز، روزآمد و در عین حال اصیلی دارد. یعنی هر دو اصالت و معاصرت را جمع می‌کند و با سبکی بسیار زیبا و مؤثر و ادبی نوشته است.

ایشان فوق‌العاده تحت تأثیر این تفسیر قرار می‌گرفتند. من از زبان ایشان شنیدم که می‌گفتند «من وقتی بعضی از عبارات تفسیر فی ظلال القرآن سید قطب را که می‌خواندم، موهای تنم سیخ می‌شد؛ از بس که تحت تأثیر قرار می‌گرفتم.» جلد اول فی ظلال القرآن را به فارسی ترجمه کرد. این کتاب از آن ترجمه‌هایی است که من به دانشجویان خودم گفتم سعی کنید آن ترجمه را به دست آوردید و از آن استفاده کنید. امتیاز این ترجمه در این است که وقتی آدم این ترجمه را می‌خواند، نمی‌داند که این ترجمه شده از زبان عربی است یا نه! انگار که اصلاً به زبان فارسی نوشته شده است، آن هم فارسی بسیار زیبا، آهنگین و ادبی.

امکان نداشت یک روحانی را تحویل بگیرند!
توجه ایشان نسبت به ادبیات هم در همین راستا است. ممکن است این گمان وجود داشته باشد که ادبیات از قرآن و معارف دینی جدا است، ولی ما اگر قرآن را با یک کلمه بخواهیم تعریف کنیم، می‌گوییم: «کتاب احیاگر». قرآن خودش می‌گوید: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم». قرآن اگر کتاب احیاگر باشد، ادبیات واقعی هم هست و همان نقش را ایفا می‌کند. ادبیات با احیا چه ارتباطی دارد؟ ادبیات از شعور سرچشمه می‌گیرد و با شعور صحبت می‌کند. یعنی گوینده و شنونده ارتباط‌شان ارتباط شعوری است. البته شعور ادبا هم با هم تفاوت دارد. ادیب سطح بالا شعورش فروزان است. شنونده هم در تلقی و در گرفتن، مراتبی دارد. شعور چه ارزشی دارد؟ اتفاقاً تمام حرکت بشر پشت سر شعور است. ممکن است شما بگویید عقل پس اینجا چه کاره است؟ پاسخ این است که عقل رهنمودکننده‌ی این حرکت شعوری است تا حرکت به سمت انحراف نرود. عقل موتور حرکت‌دهنده نیست، بلکه شعور است. همه‌ی قیام‌های بشریت، کلیه‌ی انقلاب‌ها، کلیه‌ی فداکاری‌ها، کلیه‌ی شهادت‌طلبی‌ها، پشت سرش شعور بوده؛ منطق شعور غیر از منطق عقل است. گاهی منطق عقل به انسان می‌گوید شما دنبال راحتی، آسایش و منافع شخصی باش! عقل غالباً حسابگر است و به این سبک است، ولی شعور فروزان است، آتش است، حرکت‌دهنده است، شعور همان آتشی است که در نای مولاناست:

آتش است این بانگ نای و نیست باد     هرکه آن آتش ندارد نیست باد

شعور همان آتشی است که شاعر از خدا می‌خواهد در وجودش فروزان باشد:

الهی سینه‌ای ده آتش‌افروز     در آن سینه، دلی و آن دل همه سوز

این سوز و گدازی که در وجود انسان‌ها پیدا می‌شود و انسان‌ها را به سمت تکامل مادی، معنوی سوق می‌دهد، این همان شعور است. ادبیات شعورساز است و به همین جهت کلیه‌ی احیاگران و ارباب نهضت‌ها و رهبران نهضت‌ها نسبت به ادبیات توجه و عنایت خاصی دارند. به نظرم می‌رسد آقای خامنه‌ای روی همین نکته تکیه داشتند که رفت به سمت ادبیات. البته خصوصیت ذاتی این شخص هم عامل مهمی است. چه خصوصیت ذاتی؟ همان سینه‌ی شعله‌ور، همین نیروی حرکت‌افزایی که در وجودشان بود، خواه ناخواه سوقش داد به سمت ادبیات و البته به نظرم از ابزار ادبیات به بهترین نحو استفاده کرد؛ هم برای نهضت و هم برای احیا.

اولاً ادبیات برای ایشان فرصتی فراهم کرد که وارد میدان ادبا بشود که معمولاً صحنه‌ی ادبا با میدان معممین از هم جداست. ادبای زمان طاغوت را شما در نظر بگیرید، اصلاً آنها یک تیپ و یک آدم دیگری بودند. امکان نداشت که یک روحانی را تحویل بگیرند، ولی آقا با ذوق ادبی و نقد ادبی که داشت، توجه روشنفکران را هم جلب کرد. آقای خامنه‌ای از نظر نقد ادبی، نه به گفته‌ی من، بلکه به اعتراف ادبا، رتبه‌ی ممتازی دارد. ایشان در صحنه‌هایی که معمولاً یک روحانی نمی‌تواند وارد بشود، با قدرت وارد شدند و در محافل مختلف ادبی، از مشهد و اصفهان گرفته تا تهران حرف اول را زدند.

قربان جملات آهنگینت بروم!
علاوه بر این، ادبیات روی خطاب و سخن ایشان اثر گذاشت. مقایسه کنید سخنان رهبر را با سخنان دیگران. علی‌الخصوص اگر دقت کنید روی جملات آهنگین ایشان که بسیار ادیبانه است. وقتی انسان با سبک ادبی صحبت کند، در اعماق شعور انسان‌ها نفوذ می‌کند و تأثیر می‌گذارد. یادم می‌آید من از ایشان شنیدم که می‌فرمودند من یک روز سخنرانی می‌کردم، مرحوم باهنر همینطور به من نگاه می‌کرد! وقتی که یک‌خورده من مکث کردم، گفت: «قربان جملات آهنگینت بروم.» هرکسی که ذوق ادبی داشته باشد، واقعاً احساس می‌کند که ایشان فارغ‌التحصیل یک مدرسه‌ی ادبی فوق‌العاده است. ایشان کتاب‌های بلاغت را هم خوب خوانده و از شاگردان ادیب نیشابوری دوم بوده است.

بنابراین یکی از محورهای تأثیرگذاری و احیاگری شخصیت آقا در مسائل فرهنگی، «ادبیات» بود. از آن مهمتر، ایشان اکتفا نکرد به ادبیات فارسی، بلکه به ادبیات عرب پرداخت. روزی محمد مهدی جواهری آمد خدمت آقا. این شاعر بزرگ عرب که تقریباً 94 سال عمر داشت، وقتی که فهمید آقا این همه مطالعات دارند و دیوان و خاطرات جواهری را کامل و دقیق خوانده‌اند، مات و مبهوت ماند و فریاد زد: دوران حکومت صاحب بن عباد و ابن عمید بر ایران برگشته است. می‌دانید که این دو وزیر و حاکم فوق‌العاده‌ای بودند که تبحر ادبی عجیبی داشتند.

علاوه بر جواهری، ایشان با شاعران متعددی از جهان عرب آشنا هستند. از آن مهمتر ایشان پا را فراتر از جهان اسلام گذاشته‌اند و رفته‌اند به سمت ادبیات اروپا. از زبان ایشان شنیدم که گفتند شاید هیچ رمانی، غربی یا شرقی (یعنی از اروپای غربی یا از اروپای شرقی) به فارسی ترجمه شده نیست که من نخوانده باشم. همه را خوانده‌ام.

خاطرات همراهی در نمایشگاه کتاب
یکبار که رهبر انقلاب به نمایشگاه کتاب تشریف بردند، من هم خدمتشان بودم. از غرفه‌داری سؤال کردند که فلان رمان هست، گفت: بله و ارائه داد. ایشان پرسیدند: این رمان سه جلدی است؛ چرا یک جلد شده است! این جمله ناشر را در موضع سختی قرار داد. گفت: آقا حالا ما دیدیم که مردم نمی‌توانند بخرند و استقبال کم است و ...! آقا گفتند: می‌دانم، خب چرا ننوشتی این جلد اول از سه جلد است؟ این بنده‌خدا مثل اینکه سر هم کرده بود و این را یک جلد کرده بود.

از دیگر خاطرات من در نمایشگاه کتاب این است که ایشان از کنار یک انتشاراتی به نام «قومس» رد شدند. البته قومس نام شهری در ایران است که ظاهراً همین دامغان است. اسم این شهر کومش بود و قومس شد. در 1100 یا 1200 سال پیش یک شاعر عرب به نام ابوتمام از آنجا رد شد و یک بیت شعر سرود که اسم قومس در آن هست. دیدم آن شعر را دارند می‌خوانند؛ من که استاد ادبیات عرب هستم، می‌توانم ادعا بکنم که خود استادان ادبیات عرب نسبت به این ابیات حضور ذهن ندارند! آن هم از ابوتمام که شاعری فوقالعاده است و اشعار پیچیده‌ای هم دارد. به هر حال سطح آشنایی ایشان با ادبیات عرب و با ادبیات جهان، در این سطح است که واقعاً فکر می‌کنم کسی از اهل ادب و فن نقد، در سطح ایشان قرار نمی‌گیرد.

باورشان نمی‌شد!
چند سال پیش ایشان تشریف بردند اهواز. یکی از چیزهایی که ایشان علاقمند بودند در اهواز صورت بگیرد، ملاقات ایشان با شعرای عرب اهواز بود. شعرای عرب همین که فهمیدند ایشان مایل است آنها را ببیند، از اطراف و اکناف آمدند اهواز. جلسه‌ای تشکیل شد که اداره‌اش به عهده‌ی من بود. من اصلاً نتوانستم جو و شرایط پراحساس جلسه را کنترل کنم، از بس این شعرای خوزستان برای ابراز احساسات هر یک قصیده‌ای خواندند. من دیدم اگر تمام این قصاید بخواهد خوانده بشود. سه روز طول می‌کشد و ما سه چهار ساعت بیشتر وقت نداریم. این شعرا با هم مسابقه می‌دادند. من فکر می‌کردم آقا ناراحت هستند از این بی‌نظمی، ولی دیدم نه؛ خیلی خشنود بودند و لذت می‌بردند از این همه احساسات واقعی به اسلام و انقلاب و اهل بیت. من روز دوم وقتی که خدمتشان رفتم، گفتم آقا جلسه چطور بود؟ فرمودند: فوق‌العاده بود و زیاد تعریف کردند. البته ایشان نظرشان را نسبت به شعر خوزستان، خوبی‌ها و نقاط ضعف و قوتش هم بیان کردند.

یک جلسه‌ی ادبی دیگری خاطرم هست که در حاشیه‌ی کنفرانس یاری ملت فلسطین برگزار شد. در حاشیه‌ی دیدارهای رسمی، آقا ‌خواستند شعرایی را که در این کنفرانس شرکت کرده بودند، بینند. ایشان شش ساعت نشستند با این شعرا و اشعارشان را شنیدند؛ نظرات منتقدانه دادند و با اینها صحبت کردند. بعد از اینکه جلسه تمام شد، نشستند و با آنها شام خوردند. این جلسه‌ای تاریخی است که خیلی از ادبای لبنانی وقتی که به لبنان برگشتند، مقاله‌های شگفت‌انگیزی در رابطه با این پدیده نوشتند و گفتند که اصلاً باورمان نمی‌شد رهبر انقلاب با آن همه مشغولیت‌ها و مسئولیت‌هاشان، شش ساعت فقط برای شنیدن شعر و فرهنگ عربی نشستند. نامه‌های زیادی هم در پی آن برای آقا رسید.

پایه‌گذاری هفته وحدت در تبعید
از محورهای احیایی دیگری که در شخصیت رهبر انقلاب وجود دارد، توجه و عنایت خاص ایشان به امت اسلامی به‌عنوان «امت واحده» است. شما گاهی می‌شنوید که نسبت به مسائل فرقه‌ای بین شیعه و سنی، طوری رفتار و گفتار می‌شود که گویی دو ملت و دو دین جدا از هم هستند. بعضی از متعصبان اهل سنت یا متعصبان شیعه گاهی اینطور فکر می‌کنند، ولی افرادی هم هستند که از داعیان وحدت امت اسلامی از تنگه‌ی جبل‌الطارق تا جاکارتا در اندونزی هستند و این‌ها را یک امت واحد می‌دانند. این دیدگاه که کل جهان اسلام به‌عنوان یک امت واحد است و هر عضوی از اعضای این امت اگر به درد آید، تمام اعضا به پاسخگویی برمی‌خیزد، این ذهنیت آقا است. به همین جهت رهبر انقلاب با تمام متفکران جهان اسلام و نه متفکران این مذهب یا آن مذهب، رابطه برقرار کردند؛ از مالک بن نبی الجزایری گرفته تا سید قطب تا ابوالعلا و متفکران دیگر. ایشان سعی کردند کتاب‌های آنها را بخوانند و توجهات آنها را بدانند و از تجارب آنها استفاده کنند. بنابراین همین طرز تفکر «امت واحده» باعث شده که ایشان از نوجوانی توجه‌شان به وحدت حکومت اسلامی است.

ممکن است این را ندانید که پایه‌گذار «هفته‌ی وحدت» چه کسی بود. پایه گذار هفته‌ی وحدت آقای خامنه‌ای قبل از انقلاب بود. موقعی که ایشان در تبعید بودند. تبعیدگاه ایشان هم مسجد اهل تسنن داشت و هم مسجد اهل تشیع. ایشان آنجا برنامه ریخت که به مناسبت تولد پیغمبر بین 12 تا 17 ربیع‌الاول، یک شب مساجد اهل تسنن بروند به دیدار شیعیان و یک شب مساجد شیعه بروند پیش اهل تسنن و برنامه‌های مشترکی داشته باشند. همان موقع هم اسم این هفته را «هفته‌ی وحدت» گذاشتند. از وقتی هم که به رهبری رسیدند، فوراً اقدام کردند به تأسیس «مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی».

علی(ع) محور اتحاد
یکی از مسائل عمده ای که رهبر انقلاب در رابطه با تقریب روی آن تأکید داشته‌اند، این بوده که علی (علیهالسلام) محور وحدت است. در زمان امام علی (ع) هرگاه مسئله‌ای پیش می‌آمد که باعث اختلاف می‌شد، حضرت شدیداً در مقابل آن قرار می‌گرفت و منع می‌کرد که به نام او در جهان اسلام اختلاف ایجاد بشود. حال شما چطور به نام علی می‌خواهید اختلاف ایجاد کنید؟! و به نام اهل بیت که خودشان داعیان وحدت هستند، غیر متحد بمانید؟! ما نباید ایجاد تفرقه کنیم در جامعه. اهل بیت محور وحدت هستند. اینها می‌توانند محور وحدت جهان اسلام باشند. ما اگر این را به عنوان ابزار برای تفرقه استفاده کنیم، حرام است.

تقویت اعتماد به نفس اسلامی
محور دیگری که به نظر من یکی از محورهای اسلامی و بسیار حساس و مهم شخصیت و شأن فرهنگی آقای خامنه‌ای است. سعی در ایجاد روحیه و احساس عزت و کرامت در نفوس جوانان مسلمان است. به عبارت دیگر از موقعی که جهان اسلام در مقابل استعمارگران سقوط کرد، یک احساس وازدگی و عقب‌نشینی و ناامیدی در کل جهان اسلام حاکم شد. انقلاب اسلامی آمد و یک روح جدید و یک خون جدید در بین جوامع اسلامی ایجاد کرد.

خط مشی ایشان این است که این انقلاب نباید توقف کند. مرتب خون جدید، احساس عزت، احساس کرامت، احساس هویت و احساس شخصیت در بین جوانان اسلام باید ایجاد کرد و آن را حفظ کرد. به همین جهت شما ملاحظه فرمایید که محور اصلی پیام حج‌شان به جهان اسلام این است که مسلمانان! عزت خودتان را حفظ کنید! من این پیام‌ها را به عربی ترجمه کردم و آن‌ها را در کتابی تحت عنوان «نداء العزة» تألیف و فصل‌بندی کردم. آقا که دیدند، فرمودند که عجب عنوانی انتخاب کرده‌ای!

یعنی درواقع خود آقا هم تأکید دارند که محور اساسی تمام حرف‌های ایشان برای جهان اسلام این است که وحدت را و عزت را حفظ کنید. ممکن است شما بگویید که حالا عزت را حفظ کنید که چی؟ به شما می‌گویم که عزت، حیات است و ذلت، مرگ و ممات. یعنی انسان اگر عزیز باشد، زنده است و اگر ذلیل باشد، مرده است.



موضوع مطلب : مبدع هفته وحدت رهبر انقلاب تبعید اهل تسنن شیعه

          
یکشنبه 94 دی 6 :: 11:44 عصر

 

تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها
پرسش: حکمت و فضیلت تسبیحات حضرت زهرا(س)چیست ؟

? پاسخ : تسبیحات حضرت زهرا(س)که عبارت از 34مرتبه الله اکبر و 33مرتبه الحمدللّه و 33مرتبه سبحان اللّه است , مصداق (ذکر کثیر) است که در قرآن به مؤمنان دستور داده شده که فراوان خدا را یاد کنید: «یا ایّهاالّذین آمنوا اذکرواللّه ذکراً کثیراً;(1) ای کسانی که ایمان آورده اید! یاد کنید خدا را, یاد فراوان».
زراره می گوید: امام صادق (ع)فرمود: «تسبیحات فاطمه زهرا(س)مصداق ذکر کثیر است که در قرآن آمده : «اذکرواللّه ذکراً کثیراً».( 2)
امام باقر(ع)فرمود: «اگر چیزی بهتر از تسبیحات حضرت زهرا بود, پیامبر آن را به فاطمه می آموخت ».(3)
امام صادق (ع)فرمود: «تسبیح حضرت زهرا(س)در هر روز بعد از هر نماز محبوب تر است نزد من از خواندن هزاررکعت نماز مستحبی ».(4(
در تعدادی از روایات وارد شده که تسبیحات زهرا(س)را فوراً بعد از اتمام نماز, شروع کنید و به بچه هایتان آن رابیاموزید.
کارهای داخل خانه همراه با بچه داری و آسیاب کردن گندم یا جو و پختن نان , کار را بر زهرا(س)سخت گردانیده بود. علی (ع)به زهرا(س)پیشنهاد کرد نزد رسول اللّه برویم و از او خادمی را درخواست کنیم تا کمی از بار مشکلات برداشته شود. وقتی خدمت رسول خدا(ص)رسیدند و زهرا(س)خدمت پیامبر مشکلات را عرضه داشت , پیامبرفرمود: نمی خواهید چیزی به شما بیآموزم که بهتر از خادم باشد؟ هنگامی که به رختخواب می روید, 34مرتبه اللّه اکبرو 33مرتبه الحمدللّه و 33مرتبه سبحان اللّه بگویید. فاطمه (س)عرضه داشت : راضی شدم .(5(
امام صادق (ع)فرمود:«هر کس هنگام خواب تسبیحات فاطمه زهرا(س)را بگوید, از جمله ذاکران خواهد بود».(6(
پی نوشت ها:
1.احزاب (33) آیه 41.
2.وسائل الشیعه , ج 4 باب 8از ابواب تعقیب , ص 1022.
3.همان , ص 1024.
4.همان.
5.همان , ص 1026.
6.همان

Image result for ?تسبیحات حضرت زهرا?‎




موضوع مطلب : تسبیحات حضرت زهرا

          
یکشنبه 94 دی 6 :: 11:35 عصر
1   2   3   4   5   >>   >