دکتر سید رضا نقیب السادات که هماکنون در دانشگاه علامه طباطبائی مشغول به تدریس است، در 3 رشته زبانشناسی، جامعه شناسی و ارتباطات در مقطع دکتری تحصیل نموده و از جمله دلمشغولیهای او پژوهش در حوزههای ارتباطات و جامعهشناسی میباشد. برخی مقالات وی عبارتست از: روش شناسی، مخاطب شناسی و سکولاریسم، فرهنگ سازى و توسعه پدافند غیرعامل، چالشهاى روزنامه نگارى الکترونیکی در ایران، بازیگران بینشان و...
? تعریف ابتدایی شما از هویت و بحران هویتی چیست و ریشهی بحران هویت را در چه میدانید؟
منظور از هویت، جوهره و ذات افراد است که شکل گیری آن از دوران رشد فرد شروع میشود. ادراکات فرد، آموزش خانوادگی و میزان آشنایی با اعتقادات موجود در جامعه، در مراحل مختلف انتقال از سنین کودکی به نوجوانی و از نوجوانی به بزرگسالی، شکل دهندهی چارچوبی به نام هویت است.
هویت افراد در جوامع از چند جنبه ریشه میگیرد که بخشی از آن مربوط به نقش خانواده در شکل دهی به هویت است. بخش دیگر مربوط به تاثیر وقایع زندگی در شکل دهی به هویت افراد است. در یک نگاه الگوهای رفتاری که فرد از محیط کسب میکند، آموزشهایی که میبیند، تعارضها و تضادهایی که مطرح میشود و شباهتهایی که پیدا میکند و در مجموع شخصیتی که بر اساس فرهنگ، اعتقادات و باورها کسب میکند، عوامل شکل دهنده به هویت او هستند.
با توجه به اینکه هویت، مجموعهی منسجمی از باورها، اعتقادات، آیین و زمینههای دیگری از این دست میباشد، هرگاه فرد نتواند با میراثهای فرهنگی، اعتقادی و دینی ارتباط برقرار کند، دچار بحران هویت میشود.
امروزه با توجه به فعالیت رسانهها، معرفی دنیایی از پدیدههای نوآورانه و کنار هم قرار گرفتن پدیدههای متعارف، نوعی دودلی و بریدگی از اعتقادات و باورها ایجاد شده است. عدم انطباق با میراثها، فرد را بر سر دوراهیهای تصمیمگیری قرار میدهد و به دلیل این گسست دچار نوعی بحران میشود. در این گونه مواقع برای رفع تعارض، تضاد و دوگانگی باید این بحران پشت سر گذاشته و مدیریت شود.
? چگونگی موضع دین در برابر «هویت» را لطفاً بیان کنید؟
مجموعههایی که در شناخت مسایل دینی تخصص بیشتری دارند، بهتر میتوانند در این زمینه اظهار نظر کنند، اما به نظر من بحران هویت دینی از عدم اتصال با منابع اعتقادی ناشی میشود.
با نگاه به شرایط زیست و حیات جامعهی امروز شاهد سرگشتگی و عدم توانایی افراد در پیدا کردن مقصد نهایی هستیم.
با وجود سفارشات کتاب آسمانی و پیشوایان دینی نوعی پوچ گرایی و گم گشتگی در افراد به وجود آمده که ناشی از عدم اتصال با منابع اعتقادی، باوری و دینی میباشد. صحبتهای پیشوایان دینی ما به خوبی مقصد، مسیر و شیوهی حرکت را مشخص کرده است. وقتی جوان نتواند از دستورات دینی استفاده کند و این دستورات نتوانند او را به مقصد برسانند، نوعی بحران هویت ایجاد میشود.
باید جنبههای با ثبات و اصلی حیات فرد شناخته شود و چارچوبها و اصول دستیابی به مقصد مشخص شود و اگر این اصول در قالب دستور العملهای دینی در نظر گرفته شود، میتوان به رفع این بحران امیدوار بود.
با نگاهی عمیقتر به موضوع هویت و بحران هویت دینی، زمانی میتوان منکر این بحران بود که هویت دینی از سه حوزه برخوردار باشد: حوزهی عقیده و باور نسبت به آموزههای دینی، حوزهی گفتار که متناسب با آن عقیده شکل میگیرد و حوزهی عملکرد دینی.
اگر فرد منسجم و هماهنگ عمل کند و بین عقیده، گفتار و عملکرد خود رابطهی تنگاتنگ و هماهنگی برقرار کند، احساس هویت دینی در وی محقق شده است.
هرگاه میان این سه حوزه نوعی ناسازگاری ایجاد شود، فرد دچار بحران هویت شده و بحران هویت دینی شکل میگیرد.
برداشت دیگر از بحران هویت دینی این است که فرد نمیتواند بر اساس فطرت خود عمل کند.
در واقع انحراف از فطرت دینی نوعی بحران است که شامل عدم تعادل در احساس هویت و عدم درک احساس هویت دینی مبتنی بر فطرت الهی میشود. بنابراین به هم خوردن تعادل روانی انسان و عدم عملکرد متناسب با فطرت سبب ایجاد بحران هویت دینی میشود، البته نگاهها و رویکردهای دیگری هم در این زمینه وجود دارد. به عنوان مثال عدم رعایت هویت اصیل انسانی به عنوان مظهر خلیفهی الهی در زمین، زمینه ساز ایجاد بحران و بحران زدگی در فرد است.
? درصورت امکان اصطلاح هویت رسانهای را برای ما تشریح نمایید؟
در تعاریف گذشته هویت به عنوان مقولهای با ثبات در نظر گرفته شد که بر اساس اعتقادات، فطرت، آموزههای فرهنگی، دینی و... تعریف میشود.
با توجه به عملکرد رسانه و تغییر محتوای آن ها نوعی هویت هرج و مرج طلبانه میتواند شکل گیرد البته هر نظامی نوع خاصی از اعتقادات، ارزشها و باورها را تشویق و ترغیب میکند. به عنوان مثال در جوامع غربی و جوامع آمریکایی آنچه که از طریق رسانهها تزریق میشود مبتنی بر نظام سرمایهداری، تفکر لیبرالی و آموزههایی است که از این نظام بیرون آمده، همچون شهرت طلبی، تنوع طلبی، زیادهخواهی و مصرف گرایی که بیانگر نوعی هویت مبتنی بر نظام غربی است.
با این تعاریف به نوعی هویت مبتنی بر بازتولید تفکر خاص حاکم بر یک رسانه در جامعه میرسیم. از این منظر نباید به رسانهها به طور عام نگاه کرد. باید رسانهها را به عنوان تابعی از عوامل حاکم بر جامعه بررسی کرد.
اگر رسانه تابع فرهنگ و اعتقاد جامعهی خاصی باشد مثل رسانهی ملی جامعهی ما که بازتولید ایدئولوژی نظام حاکم است، هویت شکل گرفته هم تابع عمل رسانه است یعنی فعالیتها و چارچوبهای کاری که از طریق رسانه تزریق میشود و نقش و کارکرد آن منجر به نوعی عملکرد خاص میشود و هویتی که در این راستا شکل میگیرد، هویت تابع عمل زیر چتر یک نظام باوری و اندیشهای خاص است.
? اصلیترین رسانه در کشور ما به نظر شما کدام رسانه است ؟
رسانهی ملی به خصوص تلویزیون، به دلیل چرخهی ارتباطی کاملی که برقرار میکند و اثرگذاری بر همهی احساسات در یک لحظه، میتواند نقش مهمتری در ابراز و ارایهی هویت افراد ایفا کند و شکل کاملتری را به نمایش بگذارد. بنا بر این تلویزیون در این زمینه در مقایسه با سایر رسانهها عمیقتر، پردامنهتر و کاملتر عمل میکند.
? در صورت لزوم خلاصهای از کارکردهای مثبت و منفی آن ارایه دهید؟
کارکردهای رسانهی ملی کارکردهای مثبتی هستند.
رسانه با تقویت میراث و ارزشهای فرهنگی جامعه سبب عمق بخشیدن به تمدن، تقویت ارزشهای فرهنگی، تقویت باورها و استحکام اندیشهای مخاطب و پیامگیر میشود و با دادن اطلاعات گسترده، مهم و متنوع دربارهی ابعاد گستردهی حیات اجتماعی، اعتقادات، باورها و شرایط زندگی میتواند سبب عمق بخشیدن به بنیان آگاهیهای افراد شود.
وقتی رسانه به مثابهی یک جنگ بدون توجه به اقتضا و شرایط جامعه به ارایهی برنامه بپردازد، به جای تقویت و استحکام باورها، سبب عدم تعادل و ایجاد تعارض مخاطب میشود که این خود مانع تصمیم گیری، برخورد و نگاه صحیح در او میشود.
اطلاعات غیر دقیق و غیر کارشناسانه، زمینههای تعارض و تشتت آرا در افراد را تقویت میکند، در نتیجه مخاطب دچار عدم تعادل میشود.
در رسانهی ملی ایران با توجه به نظارتهای دقیق و برنامهی مشخص تلویزیون، اصولی چون استفاده از کارشناسان زبده، مخاطب شناسی، رعایت اصول اعتقادی، انتقال صحیح پیامهای اسلامی و... کنترل زیادی میشود ولی در مورد رسانههای کوچکتر مثل مطبوعات این اصول کمتر رعایت میشوند.
مراقبتهایی که از رسانهی ملی به عمل میآید همچون ارایهی پیامهای به موقع، از برنامههای اصلی رسانهی ملی است. این رسانه بر اساس چارچوبهای خاصی عمل میکند: پیام دهی به موقع، رعایت مصالح مخاطب، توجه به نیازها، درست و به موقع بودن اطلاعات و در ارتباط با موضوع بودن، اعتبار داشتن و جلب اعتماد، اصولی هستند که در رسانهی ملی به خصوص تلویزیون رعایت میشود. در رسانههای محدودتر این کنترل کمتر است. اصلاحیهها، تکذیب نامهها و... بیانگر عدم رعایت این ملاحظات در این رسانهها میباشد.
? به نظر شما تعریف هویت ملی – مذهبی در نوع نگرش ما به بحران هویت چه تاثیری دارد؟
هر چه قدر باور افراد نسبت به این نوع ارزشها و اعتقادات، قویتر باشد و آموزههای فرهنگ ایرانی و اسلامی مستحکمتر باشد، احتمال اینکه بحران هویتی ایجاد شود، کمتر است و هر چه قدر این گسست بیشتر شود یعنی هر چه فاصلهی جوان و نوجوان ایرانی با آموزههای اعتقادی، فرهنگی و دینی بیشتر شود، آسیب بیشتری متوجه او میشود و احتمال بروز بحران بیشتر است. پس اگر گزارهها و آموزههای ایرانی، اسلامی، مذهبی و اعتقادی قویتر باشد فرد کمتر دچار بحران میشود.
? در شرایط حاضر الگوسازی مهمتر است یا مقابله با الگوهای ضد ارزشی؟
مشکل جامعهی ما این است که جوانان با وجود الگوهای زیاد دینی نتوانستهاند برای خود الگوهایی تدارک ببینند، به دلیل اینکه اگر این اتفاق میافتاد، به دنبال الگوهای دیگر نمیرفتند.
با توجه به وجود تعداد زیادی از الگوهای ضد ارزشی در جامعه، نمیتوان تمام وقت خود را صرف مبارزه با این الگوها کرد. میبایست الگوهای متناسب با دین و فرهنگ ایرانی را به جوانان معرفی کرد. انتخاب یکی از این الگوها یعنی دست رد زدن به سایر الگوهایی که منطبق با شرایط فرهنگی، اعتقادی، فرهنگی، دینی، باوری و هویتی ایرانی نیستند.
رسانهی ملی، مطبوعات، خانواده، گروههای همسالان، گروههای دوستی، ngoهای فرهنگی، مدرسه، آموزش دانشگاهی و... میتوانند در زمینهی معرفی این الگوها به جوانان نقش مهمی داشته باشند.
? استراتژی ما پیرامون جهانی شدن و مشخصا در مورد بحران هویت جوانان چیست؟
راهبرد کلی این است که ما مغلوب فرهنگ یکپارچهی غربی شده نشویم. جهانی شدن یعنی الگوهای رفتاری بخشی از جهان، تمامی دنیا را تحت سیطرهی خود در آورد: همه مثل غربیها فکر کنند، مثل آنها لباس بپوشند، مثل آنها غذا بخورند و...
استراتژی ما این است که به حفظ اصالت فرهنگ بومی، اعتقادات دینی و کیان ملی بپردازیم. ارزشهای فرهنگی، هویتی، بومی، ملی، اعتقادی و اسلامی میتواند سبب کنار گذاشتن موج تفکر فرهنگ یکپارچهی غربی با الگوها و مدلهای خاص آن که عمدتا تابعی از نظام سرمایهداری است شود.
? به نظر شما اصلیترین چالشهای هویتی جوانان در کدام حوزهها اتفاق افتاده است؟
عدم اتصال و ارتباط با خانواده، بحرانهای هویتی مربوط به دین، بحران هویت ملی گرایی و ملیت مجذوب فرهنگ غربی و حوزههای شخصیتی، به دلیل آموزشهای ضعیف، عمدهترین چالشهای هویتی جوانان هستند.
? با توجه به جایگاه امروزی رسانه، نقاط اتکا رسانه در هویتسازی صحیح برای جوانان چیست؟
منابع مورد استفادهی رسانهها مخصوصا در جوامع دینی، شامل دین و ارزشهای مذهبی، ارزشهای فرهنگی، ارزشهایی که در چارچوب ملیت تعریف میشود، موارد متناسب با آموزههایی که مبتنی با عرف شکل میگیرد، زمینههایی که در چارچوب اصول و خط مشیهای یک نظام هستند و بحثهای مبتنی بر قانون، میتوانند نقاط اتکای رسانهها برای هویت بخشی به جوانان باشند.
? موضع و نقش رسانه در قبال بحران هویت چیست؟
موضع رسانهها باید تقویت جنبههایی باشد که جوانان در آن زمینه دچار بحران شدهاند. دامن زدن به بیهویتی افراد و ترجیح دادن فرهنگ بیگانه بر فرهنگ بومی، باعث نادیده گرفتن ارزشهای دینی و فرهنگی میشود. لذا رسانهها برای جلوگیری از این آسیبها میبایست تقویتکنندهی ابعاد مختلف قانونمداری باشند، آموزههای فرهنگ اسلامی را تبلیغ کنند، اصول اخلاقی و عرف جامعهی ایرانی را رعایت کنند، میراثهای فرهنگی جامعهی ایرانی را تقویت کنند، به مشاهیر، مفاخر و اسوههای ایرانی توجه داشته باشند و به الگوسازی مبتی بر دیدگاه ائمه و پیشوایان دینی بپردارند.
اگر این گونه عمل شود، رسیدگی به جنبهها و ابعادی که جوانها در آن زمینه آسیب پذیرند تقویت خواهد شد.
? پیشنهاد شما در مقابله با بحران هویت چیست؟
از چند منظر میتوان به مقابله با بحران هویت پرداخت: از طریق آموزههای مختص خانوادهها میتوان جنبههایی را که به اعتقادات، باور و حیات فرد مربوط میشود، تقویت کرد. به دلیل اینکه بسیاری از بحرانهای هویتی ریشه در خانواده دارند، خانواده در این زمینه نقش مهمی ایفا میکند.
در کنار خانواده، آموزش رسمی دانشگاه و مدرسه و حوزههای علمیه در انتقال آموزههای متفاوت، از جایگاه با اهمیتی برخوردار هستند.
از طرفی رسانهها و آموزش موازی آنها در کنار سایر آموزشها نقش بسیار مهمی در انتقال به موقع اطلاعات و آگاهی و تقویت ارزشها و میراث فرهنگی جامعه دارند و میتوانند جنبههای دانشی و نگرشی این اطلاعات را در افراد تقویت کنند و منجر به تغییرات رفتاری شوند، به عنوان مثال با پخش یک سریال خوب میتوان جنبههای اعتقادی افراد، باور او به آخرت و شکلدهی به جنبههای عدالت خواهانه را تقویت کرد.
گروههای همسالان و گروههای دوستی میتوانند از طریق انجمنها وngoها، آموزههای مثبت را در جهت حفظ هویت افراد به آنها ارایه دهند.
موضوع مطلب :