الماسها می درخشند...! سکوت در شبکه های مجازی
یکی از علل محبوبیت شبکه های اجتماعی، این است که به همه کاربران اجازه می دهد که حرف خودشان را بزنند. این شبکه ها انحصار اطلاع رسانی را شکسته و امکان آن را در اختیار عموم قرار داده است. عمومی که به راستگویی و صداقت، متعهد نیستند و آزادند که هر چه را که می خواهند بگویند. گویا آزادی بیان در حد اعلای خود، در این شبکه ها به تحقق پیوسته است و گویا قرار است مارپیچ سکوت برای همیشه از میان برداشته شود...
روزی که خانم نئومان، نظریه مارپیچ سکوت را مطرح کرد، رسانه ها تحت کنترل و اختیار دولت ها قرار داشتند. او معتقد بود که حاکمان این رسانه ها می توانند با حذف تدریجی مخالفان خود، هر روز تعداد بیشتری را به خاموشان جامعه اضافه کنند. اما آیا در شبکه های اجتماعی، جایی که بر حسب ظاهر، نقش حاکمان رسانه ای، از میان رفته و شهروندان، بدون هیچ چارچوبی می توانند لب به سخن بگشایند و از همه چیز انتقاد کنند...، هیچ کس خاموش نمی شود و مارپیچ سکوت شکل نمی گیرد؟!
مارپیچ سکوت چگونه شکل می گیرد؟مارپیچ سکوت یکی از نظریه های مهم ارتباطات است که خانم الیزابت نوئل نئومان، آن را در بیان چگونگی تاثیر ارتباطات جمعی بر شکل گیری افکار عمومی، ارائه داده است. او برای اولین بار این ایده را در سال 1973 مطرح کرد و سپس این نظریه را توسعه داد و در یک کتاب تحت عنوان "افکار عمومی پوست اجتماعی ما" چاپ کرد. بر اساس این نظریه، هر موضوع مناقشه آمیز می تواند سرمنشا شکل گیری یک مارپیچ سکوت باشد. همین که چنین موضوعی در جامعه مطرح می شود، افراد به آن موضوع فکر می کنند و حدس هایی می زنند. اما همه آن ها حدس ها و نظراتشان را بیان نمی کنند. آن ها سعی می کنند بفهمند که نظرشان در اکثریت قرار دارد، یا در اقلیت است. همین که افراد احساس کنند که نظرشان در اقلیت است، ترجیح می دهند که سکوت اختیار کنند و هر چقدر آن ها بیشتر سکوت کنند، دیگران احساس می کنند که دیدگاه متفاوتی وجود ندارد و لذا مارپیچ سکوت تشدید می شود. حالا این سوال پیش می آید که آیا با وجود فضای مجازی و شبکه های اجتماعی که امکان بیان نظرات متنوع را فراهم آورده اند، دیگر کسی خاموش نمی شود؟ همین شبکه هایی که به افراد اجازه می دهند آزادانه شایعه سازی کنند و شخصیت های ملی و مذهبی شان را تمسخر کنند، کافی است که شخصی بخواهد اندکی مسئله مرتبط با آنها را زیر سوال ببرد تا جلوی فعالیتش را بگیرند
بسیاری از ما خاموش شده ایم! ما در میان یک مارپیچ سکوت جهانی قرار گرفته ایم! هنگامی که صد ها رسانه در جهان، دست به دست هم داده اند و از هالیوود گرفته تا بی بی سی و سی ان ان، همه شان یک حرف را می زنند، ما احساس می کنیم که در اقلیت قرار داریم و خاموش می شویم. یک مثال روشن آن در رابطه با دموکراسی و آزادی بیان است. رسانه های جهانی به هر موضوعی، از این دریچه نگاه می کنند که تا چه حد با دموکراسی و آزادی بیان منطبق است. در نتیجه دموکراسی به عنوان یک اصل پذیرفته می شود و دیگر هیچ کس نمی تواند از دموکراسی غربی انتقاد کند. این جا مارپیچ سکوت شکل می گیرد. یک مثال دیگر آن، همین شبکه های اجتماعی هستند. شبکه هایی که در سرتاسر جهان، بر اساس اصل آزادی بیان، از آن ها دفاع می شود. می گویند شبکه های اجتماعی خوب هستند، چون آزادی بیان دارند؛ اما هیچ کس نمی گوید که مگر داشتن آزادی بیان، آن هم بدون هیچ قید و شرطی خوب است؟ هیچ کس نمی گوید که این آزادی بیانی که با دروغ و شایعه و توهین و استهزا دیگران همراه می شود، مگر خوب است؟ آن گاه اگر یک نفر با تفکر اسلامی، بخواهد بگوید که این آزادی بیان باید با حدود و مقرراتی همراه باشد تا جامعه دچار هرج و مرج نگردد، در برابر فشار رسانه های جهانی، عقیده اش در اقلیت قرار می گیرد و در برابرش مارپیچ سکوت شکل می گیرد.
در این جا یک بار دیگر سوال اصلی مان مطرح می شود... این که آیا وجود فضای مجازی و شبکه های اجتماعی می تواند با امکان بیان نظرات متنوع، مانع خاموش شدن اقلیت بشود؟ برای مثال آیا می توان در همین شبکه های اجتماعی که اساس شان بر آزادی بیان است، اصل آزادی بیان را ـ آن گونه که آن ها تعریف کرده اند ـ زیر سوال برد؟ برای پاسخ به این سوال، باید چند جنبه متفاوت را در نظر گرفت. از یک سو باید گفت که این شبکه ها آن چنان هم که ظاهرشان نشان می دهد، دارای آزادی بیان و بدون چارچوب نیستند. همین شبکه هایی که به افراد اجازه می دهند آزادانه شایعه سازی کنند و شخصیت های ملی و مذهبی شان را تمسخر کنند، کافی است که شخصی بخواهد اندکی مسئله مرتبط با آنها را زیر سوال ببرد تا جلوی فعالیتش را بگیرند! در این جا مخالفان آن موضوع نمی خواهند سکوت کنند اما اجازه سخن گفتن نمی یابند. از سوی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که این شبکه ها به گونه ای سازماندهی شده اند که همان اهداف فرهنگی جریان رسانه ای امریکا را دنبال می کنند. به همین دلیل هنگامی که کسی بخواهد بر خلاف موضع آن ها چیزی بگوید، به احتمال زیاد با هجمه ای از انتقادات و توهین ها رو به رو می شود. در نتیجه، تفکر این افراد در شبکه های مجازی، در اقلیت قرار می گیرد و ترس از انزوا ـ درست همان چیزی که خانم نئومان در مارپیچ سکوت به آن اشاره کرد - مانع آن می شود که حرف شان را بزنند و آن را به گوش کاربران جهانی برسانند.
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!!!بسیاری از ما همه روزه در شبکه های اجتماعی مان، با هجمه ای از سخنان و تصاویر مستهجن، شایعه ها، تمسخر اشخاص و یا قومیت ها، توهین به مقدسات اسلام و نظام و... رو به رو می شویم. در این میان تنها برخی از ما سکوت خود را می شکنیم و با صدای بلند اعتراض می کنیم. اما در بسیاری از موارد، از انزوا و عدم همراهی دیگران می ترسیم و سکوت می کنیم و اعتراض مان در مارپیچ سکوت خفه می شود! بعضی های مان هم نه تنها سکوت می کنیم، بلکه طبق ضرب المثل قدیمی مان که می گفت "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" با آن ها همراه می شویم و مطالب شان را بازنشر می دهیم. و نمی دانیم که همرنگ جماعت شدن، از رسوایی ست...
زهرا مجدی زاده موضوع مطلب : پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|