چرا امیرالمونین علیه السلام از حضرت زهرا دفاع نکردند؟
پرسش: علی که شیر خدا و اسد الله الغالب بود و در قلعه خیبر را با یک دست بلند کرد، چگونه حاضر میشود ببیند همسرش را در مقابل چشمانش کتک بزنند؛ اما هیچ واکنشی از خود نشان ندهد؟!
? پاسخ : بلابیابی یکی از مهمترین شبهاتی که وهابیها با تحریک احساسات مردم، به منظور انکار قضیه هجوم عمر بن خطاب و کتک زدن فاطمه زهرا سلام الله علیها مطرح میکنند، این است که چرا امیرمؤمنان علیه السلام از همسرش دفاع نکرد؟ مگر نه این که او اسد الله الغالب و شجاعترین فرد زمان خود بود و...
عالمان شیعه در طول تاریخ از این شبهه پاسخهای گوناگونی دادهاند که به اختصار به چند نکته بسنده میکنیم.
عکس العمل تند حضرت در برابر عمر بن خطاب:
امیرمؤمنان علیه السلام در مرحله اول و زمانی که آنها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واکنش نشان داد و با عمر برخورد کرد، او را بر زمین زد، با مشت به صورت و گردن او کوبید؛ اما از آن جایی که مأمور به صبر بود از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله صبر پیشه کرد. در حقیقت با این کار میخواست به آنها بفهماند که اگر مأمور به شکیبائی نبودم و فرمان خدا غیر از این بود، کسی جرأت نمیکرد که این فکر را حتی از مخیلهاش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل همیشه تابع فرمانهای الهی بوده است.
سلیم بن قیس هلالی که از یاران مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است، در این باره مینویسد:
وَدَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِی الْبَابِ ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَلَ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ علیه السلام وَصَاحَتْ یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیْفَ وَهُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ یَا أَبَتَاهْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَنَادَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَبِئْسَ مَا خَلَّفَکَ أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ.
فَوَثَبَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَخَذَ بِتَلابِیبِهِ ثُمَّ نَتَرَهُ فَصَرَعَهُ وَوَجَأَ أَنْفَهُ وَرَقَبَتَهُ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَکَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَمَا أَوْصَاهُ بِهِ فَقَالَ وَالَّذِی کَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّکَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.
عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعلهور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت زهرا علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالی که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوی فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی حضرت زد. آن حضرت صدا زد:
یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار میکنند»!
علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛ ولی به یاد سخن پیامبر صلی الله علیه وآله و وصیتی که به او کرده بود افتاد، فرمود: ای پسر صُهاک! قسم به آنکه محمّد را به پیامبری مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهی و عهدی که پیامبر با من بسته است، نبود، میدانستی که تو نمیتوانی به خانه من داخل شوی»
الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادی ـ قم، الطبعة الأولی، 1405هـ.
همچنین آلوسی مفسر مشهور اهل تسنن به نقل از منابع شیعه این روایت را نقل کرده است:
أنه لما یجب علی غضب عمر وأضرم النار بباب علی وأحرقه ودخل فاستقبلته فاطمة وصاحت یا أبتاه ویا رسول الله فرفع عمر السیف وهو فی غمده فوجأ به جنبها المبارک ورفع السوط فضرب به ضرعها فصاحت یا أبتاه فأخذ علی بتلابیب عمر وهزه ووجأ أنفه ورقبته
عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی فاطمه زد، تازیانه را بلند کرد و بر بازوی فاطمه زد، فریاد زد: « یا ابتاه » (با مشاهده این ماجرا) علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید.
الآلوسی البغدادی، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص124، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
تسلیم وصیت پیامبر اکرم (ص):
امیرمؤمنان علیه السلام در تمام دوران زندگیاش، مطیع محض فرمانهای الهی بوده و آنچه او را به واکنش وامیداشت، فقط و فقط اوامر الهی بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصی از خود واکنش نشان نمیداد.
آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شکیبائی در برابر این مصیبتهای عظیم بوده است و طبق همین فرمان بود که دست به شمشیر نبرد.
مرحوم سید رضی الدین موسوی در کتاب شریف خصائص الأئمه (علیهم السلام) مینویسد:
أَبُو الْحَسَنِ فَقُلْتُ لِأَبِی فَمَا کَانَ بَعْدَ إِفَاقَتِهِ قَالَ دَخَلَ عَلَیْهِ النِّسَاءُ یَبْکِینَ وَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ وَضَجَّ النَّاسُ بِالْبَابِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ نُودِیَ أَیْنَ عَلِیٌّ فَأَقْبَلَ حَتَّی دَخَلَ عَلَیْهِ قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَانْکَبَبْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا أَخِی... أَنَّ الْقَوْمَ سَیَشْغَلُهُمْ عَنِّی مَا یَشْغَلُهُمْ فَإِنَّمَا مَثَلُکَ فِی الْأُمَّةِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ نَصَبَهَا اللَّهُ لِلنَّاسِ عَلَماً وَإِنَّمَا تُؤْتَی مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ وَنَأْیٍ سَحِیقٍ وَلَا تَأْتِی وَإِنَّمَا أَنْتَ عَلَمُ الْهُدَی وَنُورُ الدِّینِ وَهُوَ نُورُ اللَّهِ یَا أَخِی وَالَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْهِمْ بِالْوَعِیدِ بَعْدَ أَنْ أَخْبَرْتُهُمْ رَجُلًا رَجُلًا مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ حَقِّکَ وَأَلْزَمَهُمْ مِنْ طَاعَتِکَ وَکُلٌّ أَجَابَ وَسَلَّمَ إِلَیْکَ الْأَمْرَ وَإِنِّی لَأَعْلَمُ خِلَافَ قَوْلِهِمْ فَإِذَا قُبِضْتُ وَفَرَغْتَ مِنْ جَمِیعِ مَا أُوصِیکَ بِهِ وَغَیَّبْتَنِی فِی قَبْرِی فَالْزَمْ بَیْتَکَ وَاجْمَعِ الْقُرْآنَ عَلَی تَأْلِیفِهِ وَالْفَرَائِضَ وَالْأَحْکَامَ عَلَی تَنْزِیلِهِ ثُمَّ امْضِ [ذَلِکَ] عَلَی غیر لائمة [عَزَائِمِهِ وَ] عَلَی مَا أَمَرْتُکَ بِهِ وَعَلَیْکَ بِالصَّبْرِ عَلَی مَا یَنْزِلُ بِکَ وَبِهَا [یعنی بفاطمة] حَتَّی تَقْدَمُوا عَلَیَّ.
امام کاظم علیه السلام میفرماید: از پدرم امام صادق علیه السلام پرسیدم: پس از به هوش آمدن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چه اتفاق افتاد؟ فرمود: زنها داخل شدند و صدا به گریه بلند کردند، مهاجرین و انصار جمع شده و اظهار غم و اندوه میکردند، علی فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روی بدن پیغمبر انداختم، فرمود:
برادرم، این مردم مرا رها خواهند کرد و به دنیای خودشان مشغول خواهند شد؛ ولی تو را از رسیدگی به من باز ندارد، مثل تو در بین این امت مثل کعبه است که خدا آن را نشانه قرار داده است تا از راههای دور نزد آن بیایند... پس چون از دنیا رفتم و از آنچه به تو وصیت کردم فارغ شدی و بدنم را در قبر گذاشتی، در خانهات بنشین و قرآن را آنگونه که دستور دادهام، بر اساس واجبات و احکام و ترتیب نزول جمع آوری کن، تو را به بردباری در برابر آنچه که از این گروه به تو و فاطمه زهرا سلام الله علیها خواهد رسید سفارش میکنم، صبر کن تا بر من وارد شوی.
الشریف الرضی، أبی الحسن محمد بن الحسین بن موسی الموسوی البغدادی (متوفای406هـ) خصائصالأئمة (علیهم السلام)، ص73، تحقیق وتعلیق: الدکتور محمد هادی الأمینی، ناشر: مجمع البحوث الإسلامیة الآستانة الرضویة المقدسة مشهد – إیران، 1406هـ
المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 22، ص 484، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م.
در روایت دیگری سلیم بن قیس هلالی نقل میکند:
ثُمَّ نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِلَی فَاطِمَةَ وَإِلَی بَعْلِهَا وَإِلَی ابْنَیْهَا فَقَالَ یَا سَلْمَانُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّی حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ أَمَا إِنَّهُمْ مَعِی فِی الْجَنَّةِ ثُمَّ أَقْبَلَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه وآله) عَلَی عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّکَ سَتَلْقَی [بَعْدِی] مِنْ قُرَیْشٍ شِدَّةً مِنْ تَظَاهُرِهِمْ عَلَیْکَ وَظُلْمِهِمْ لَکَ فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً [عَلَیْهِمْ] فَجَاهِدْهُمْ وَقَاتِلْ مَنْ خَالَفَکَ بِمَنْ وَافَقَکَ فَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاصْبِرْ وَکُفَّ یَدَکَ وَلا تُلْقِ بِیَدِکَ إِلَی التَّهْلُکَةِ فَإِنَّکَ [مِنِّی] بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَلَکَ بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ إِنَّهُ قَالَ لِأَخِیهِ مُوسَی إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به فاطمه و همسر او و دو پسرش نگاهی کرد و فرمود: ای سلمان! خدا را شاهد میگیرم افرادی که با اینان بجنگند با من جنگیدهاند، افرادی که با اینان روی صلح داشته باشند با من صلح کردهاند، بدانید که اینان در بهشت همراه منند.
سپس پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به علی علیه السلام کرد و فرمود: ای علی! تو به زودی پس از من، از قریش و متحد شدنشان علیه خودت و ستمشان سختی خواهی کشید. اگر یارانی یافتی با آنان جهاد کن و به وسیله موافقینت با آنان بجنگ، و اگر کمک کار و یاوری نیافتی صبر کن و دست نگهدار و با دست خویش خود را به نابودی مینداز. تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی، هارون برای تو اسوه خوبی است، به برادرش موسی گفت: إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی؛ این قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود مرا بکشند.
الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص569، ناشر: انتشارات هادی ـ قم، الطبعة الأولی، 1405هـ.
همچنین در ادامه روایت پیشین که از سلیم نقل شد، امیرمؤمنان علیه السلام خطاب به عمر فرمود:
یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ وَعَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَعَلِمْتَ أَنَّکَ لا تَدْخُلُ بَیْتِی.
ای پسر صحّاک! اگر مقدرات خداوندی و پیمان و سفارش رسول خدا صلی الله علیه وآله نبود، هر آینه میفهمیدی که تو قدرت ورود به خانه مرا نداری.
الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص568، ناشر: انتشارات هادی ـ قم، الطبعة الأولی، 1405هـ.
البته روایات در این باب بیش از آن است که در این مختصر بگنجد؛ از این رو به همین چند روایت بسنده میکنیم.
به راستی چه کسی جز حیدر کرّار میتواند از چنین امتحان سختی بیرون بیاید؟! زمانی ارزش این کار مشخص میشود که بدانیم علی علیه السلام همان کسی است که در میدان نبرد، همچون شیر ژیان بر دشمن حمله میکرد و پهلوانان و یلان کفر را یکی پس از دیگری از سر راه بر میداشت، روزی پشت پهلوانی همچون عمر بن عبدود را به خاک میمالد و روزی دیگر فرق سر مرهب یهودی را همراه با کلاه خودش میشکافد.
آن روز فرمان خداوند این بود که دشمنان از ترس ذوالفقارش خواب آسوده نداشته باشند؛ ولی روز دیگر فرمان این است که همان ذوالفقار در نیام باشد تا اساس اسلام حفظ شود و دشمنان اسلام از نابود کردن آن مأیوس شوند.
احتمال شهادت حضرت زهرا علیها السلام هنگام درگیری:
دفاع از ناموس، از مسائل فطری و مشترک میان همه انسانها است؛ اما روشن است که اگر کسی بداند که قصد دشمن از تعرض به ناموس وی این است که او را به واکنش وادار کنند تا به مقصود مهمتر و شومتری دست یابند؛ انسان عاقل، با تدبیر و مسلط بر نفس خویش، هرگز کاری نخواهد کرد که دشمن به مقصودش برسد.
قصد مهاجمین به خانه وحی این بود که امیرمؤمنان علیه السلام را به واکنش وادار کنند و با استفاده از این فرصت، ثابت کنند که شخصی همانند علی علیه السلام برای رسیدن به حکومت دنیوی حاضر شد که افراد زیادی را از دم شمشیر بگذراند.
و نیز اگر امیرمؤمنان علیه السلام از خود واکنش نشان میداد و با آنها درگیر میشد، ممکن بود که فاطمه زهرا در این درگیریها کشته شود، سپس دشمنان شایع میکردند که علی علیه السلام برای به دست آوردن حکومت دنیایی، همسرش را نیز فدا کرد و در حقیقت او بود که سبب کشتن همسرش شد؛ چنانچه در باره عمار یاسر، یار وفادار امیرمؤمنان علیه السلام چنین کردند.
هنگام ساختن مسجد مدینه، عمار یاسر برخلاف دیگران که یک خشت برمیداشتند، او دو تا دو تا میآورد، پیامبر اسلام او را دید، با دست مبارکش، غبار را از سر و صورت نازنین عمار زدود و پس فرمود:
وَیْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ، یَدْعُوهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ، وَیَدْعُونَهُ إِلَی النَّار.
عمار را گروه ستمگر میکشند، او آنان را به بهشت میخواند وآنان او را به جهنّم.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 1، ص172، ح436، کتاب الصلاة،بَاب التَّعَاوُنِ فی بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، و ج3، ص1035، ح 2657، الجهاد والسیر، باب مَسْحِ الْغُبَارِ عَنِ النَّاسِ فِی السَّبِیلِ، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م.
صدور این روایت از رسول خدا صلی الله علیه وآله در حق عمّار قطعی بود و تمام مردم از آن آگاه بودند و نیز ثابت میکرد که معاویه و دار و دستهاش همان گروه نابکار هستند؛ از این رو هنگامی که معاویه شنید عمار کشته شده و لرزه بر دل بسیاری از مردم انداخته، و این فرمایش پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله سر زبانها افتاده است، عمرو عاص را به حضور طلبید و پس از مشورت با او شایع کردند که علی علیه السلام او را کشته است و این گونه استدلال کردند که چون عمار در جبهه علی وهمراه او بوده است و علی او را به جنگ فرستاده است؛ پس او قاتل عمار است.
احمد بن جنبل در مسندش مینویسد:
مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَزْمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ لَمَّا قُتِلَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ دَخَلَ عَمْرُو بْنُ حَزْمٍ عَلَی عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ فَقَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فَقَامَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ فَزِعًا یُرَجِّعُ حَتَّی دَخَلَ عَلَی مُعَاوِیَةَ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ مَا شَأْنُکَ قَالَ قُتِلَ عَمَّارٌ فَقَالَ مُعَاوِیَةُ قَدْ قُتِلَ عَمَّارٌ فَمَاذَا قَالَ عَمْرٌو سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ دُحِضْتَ فِی بَوْلِکَ أَوَنَحْنُ قَتَلْنَاهُ إِنَّمَا قَتَلَهُ عَلِیٌّ وَأَصْحَابُهُ جَاءُوا بِهِ حَتَّی أَلْقَوْهُ بَیْنَ رِمَاحِنَا أَوْ قَالَ بَیْنَ سُیُوفِنَا.
ابو بکر بن محمد بن عمرو بن حزم از پدرش نقل میکند که گفت: هنگامی که عمار یاسر به شهادت رسید، عمرو بن حزم نزد عمرو عاص رفت و گفت: عمار کشته شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده است: گروه ستمگر، عمار را میکشند، عمرو عاص ناراحت شد و جمله «لا حول ولا قوة الا بالله» را میگفت تا نزد معاویه رفت، معاویه پرسید: چه شده است؟ گفت: عمار کشته شده است. معاویه گفت: کشته شد که شد، حالا چه شده است؟ عمرو گفت: از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که میفرمود: عمار را گروه باغی وستمگر خواهد کشت، معاویه گفت: مگر ما او را کشتهایم، عمار را علی و یارانش کشتند که او را همراه خویش وادار به جنگ کردند و او را بین نیزهها و شمشیرهای ما قرار دادند.
الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص199، ح 17813، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بکر (متوفای 458هـ)، سنن البیهقی الکبری، ج8، ص189، ناشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994؛
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 1، ص 420 و ص 426، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
هیثمی پس از نقل روایت میگوید:
رواه أحمد وهو ثقة.
الهیثمی، علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج7، ص242، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ.
و حاکم نیشابوری پس از نقل روایت میگوید:
هذا حدیث صحیح علی شرط الشخین ولم یخرجاه بهذه السیاقة.
این حدیث با شرائطی که بخاری و مسلم قبول دارند، صحیح است؛ ولی آنها به این صورت نقل نکردهاند.
الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص155، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م.
مناوی به نقل از قرطبی مینویسد:
وهذا الحدیث أثبت الأحادیث وأصحّها، ولمّا لم یقدر معاویة علی إنکاره قال: إنّما قتله من أخرجه، فأجابه علیّ بأنّ رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم إذن قتل حمزة حین أخرجه.
قال ابن دحیة: وهذا من علی إلزام مفحم الذی لا جواب عنه، وحجّة لا اعتراض علیها.
این حدیث از محکمترین و صحیحترین احادیث است و چون معاویه قدرت بر انکارش نداشت، گفت: عمار را کسی کشت که او را همراه خود آورده است و لذا علی (ع) در پاسخش فرمود: پس بنابراین حمزه را هم در جنگ احد پیامبر کشته است؛ چون آن حضرت بود که حمزه را همراه خودش آورده بود.
ابن دحیه میگوید: این پاسخ علی چنان کوبنده است که حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد ودلیلی است که انتقادی بر آن نیست.
المناوی، عبد الرؤوف (متوفای: 1031هـ)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 6، ص 366، ناشر: المکتبة التجاریة الکبری - مصر، الطبعة: الأولی، 1356هـ
چرا امیر المؤمنین در هیچ جنگی در زمان خلفاء شرکت نکرد؟
این که امیرمؤمنان علیه السلام شجاعترین فرد زمان خودش بود، هیچ شک و شبههای در آن نیست؛ آن قدر شجاع و دلاور بود که شنیدن نامش خواب را از چشمان پهلوانان دشمن میپراند؛ تا جایی که عمر بن خطاب میگفت:
والله لولا سیفه لما قام عمود الاسلام.
به خدا سوگند! اگر شمشیر علی علیه السلام نبود، عمود خیمه اسلام استوار نمیشد.
إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 12، ص 51، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1418هـ - 1998م.
حتی در زمانی که تمام یاران بیوفای رسول خدا صلی الله علیه وآله در جنگ احد و حنین آن حضرت را رها و از معرکه گریختند، امام علی علیه السلام پروانه وار اطراف شمع وجود پیامبر گرامی چرخید و از او دفاع میکرد.
اما چرا همان علی علیه السلام در هیچ یک از جنگهای زمان خلفاء شرکت نکرد؟
همان کسی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله در تمام نبردهای مسلمانان علیه کفار، یهودیان و... شرکت فعال داشت و پیشاپیش تمام سربازان پرچم اسلام را به دوش میکشید و پهلوانان دشمن را یکی پس از دیگری بر زمین میکوبید، چه اتفاقی افتاده بود که در زمان خلفاء در هیچ نبردی حضور نمییافت؟
آیا شجاعتش را از دست داده بود، یا جنگ در رکاب خلفاء را جهاد نمیدانست؟ یا این که خلفاء، بر خلاف سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله قصد استفاده از آن حضرت را نداشتند؟
امیر المؤمنین علیه السلام بهترین تصمیم را گرفت:
امر دائر بود بین این که امیرمؤمنان علیه السلام اساس اسلام را حفظ نماید و از حق خود بگذرد؛ یا این که بر آن عده اندک حمله نموده و آنها را از دم تیغ بگذراند و در عوض دشمنان اسلام و منافقین با استفاده از این فرصت اساس اسلام را به خطر بیندازند، امیرمؤمنان علیه السلام راه دوم را برگزید و با این فداکاری دین اسلام را برای همیشه حفظ و دشمنان اسلام را نا امید کرد و به طور قطع این تصمیم عاقلانهتر بوده است.
در خطبه سوم نهج البلاغه میفرماید:
وَطَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ. یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَیَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَیَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّی یَلْقَی رَبَّهُ. فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی. فَصَبَرْتُ وَفِی الْعَیْنِ قَذًی وَفِی الْحَلْقِ شَجًا. أَرَی تُرَاثِی نَهْباً.
در این اندیشه فرو رفته بودم که: با دست تنها (با بی یاوری) به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پر خفقان و تاریکیی که پدید آوردهاند صبر کنم، محیطی که: پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگی به رنج وا میدارد.
(عاقبت) دیدم بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیکتر است؛ لذا شکیبائی ورزیدم؛ ولی به کسی میماندم که: خاشاک چشمش را پر کرده، و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود میدیدم، میراثم را به غارت میبرند.
و در خطبه پنجم نهج البلاغه، هنگامی که شخصی همانند ابوسفیان به قصد گرفتن ماهی از آب گل آلود و استفاده از موقعیت به دست آمده، نزد آن حضرت آمد و پشنهاد بیعت و جنگ با أبوبکر را داد، امام علیه السلام خطبه خواند و فرمود:
أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ... أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ... فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَی الْمُلْکِ وَإِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَالَّتِی وَاللَّهِ لابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ. بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَی مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَةِ.
ای مردم امواج کوه پیکر فتنهها را، با کشتیهای نجات در هم بشکنید... (دو کس راه صحیح را پیمودند) آن کس که با داشتن یار و یاور و نیروی کافی به پا خاست و پیروز شد، و آن کس که با نداشتن نیروی کافی کنارهگیری کرد و مردم را راحت ساخت. اگر سخن گویم (و حقم را مطالبه کنم) گویند: بر ریاست و حکومت حریص است، و اگر دم فرو بندم (و ساکت نشینم) خواهند گفت از مرگ میترسد. (اما) هیهات پس از آن همه جنگها و حوادث (این گفته بس ناروا است). به خدا سوگند علاقه فرزند ابوطالب، به مرگ از علاقه طفل شیرخوار به پستان مادر بیشتر است؛ اما من از علوم و حوادثی آگاهم که اگر بگویم همانند طناب ها در چاههای عمیق به لرزه درآئید.
چرا رسول خدا (ص) از سمیه و دیگر زنان مسلمان دفاع نکرد؟
امیرمؤمنان علیه السلام، به همان دلیل از خود واکنش نشان نداد که رسول خدا صلی الله علیه وآله در هنگام کشته شدن سمیه، مادر عمار یاسر توسط مشرکان و تعرض آنها به وی، از خود واکنشی نشان نداد.
ابن حجر عسقلانی در الإصابة مینویسد:
( 11342 ) سمیة بنت خباط... والدة عمار بن یاسر کانت سابعة سبعة فی الاسلام عذبها أبو جهل وطعنها فی قبلها فماتت فکانت أول شهیدة فی الاسلام... عذبها آل بنی المغیرة علی الاسلام وهی تأبی غیره حتی قتلوها وکان رسول الله صلی الله علیه وسلم یمر بعمار وأمه وأبیه وهم یُعذّبون بالأبطح فی رمضاء مکة فیقول صبرا یا آل یاسر موعدکم الجنة.
سمیه دختر خباط... مادر عمار یاسر هفتمین کسی است که اسلام آورد، ابوجهل او را اذیت میکرد و آن قدر نیزه بر پایین شکمش زد تا به شهادت رسید، و او نخستین زن شهید در اسلام است. آل بنومغیره، چون مسلمان شده بود و دست بردارد نبود او را آزار و اذیت کردند؛ تا کشته شد. رسول خدا (ص)، منظره شکنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مکه میدید و میفرمود: ای خاندان یاسر! صبور باشید که وعدهگاه شما بهشت است.
العسقلانی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل الشافعی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 712، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولی، 1412 - 1992.
با این که رسول خدا صلی الله علیه وآله میدید کافری همچون ابوجهل متعرض ناموس مسلمانان میشود؛ ولی در عین حال هیچ واکنشی از خود نشان نمیداد و به آنان نیز فرمان میداد که صبر نمایند.
مگر نه این که رسول خدا صلی الله علیه وآله غیورترین و شجاعترین فرد عالم است، پس چرا از ناموس مسلمانان دفاع نکرد؟ چرا شمشیرش را برنداشت تا گردن ابوجهل را از تنش جدا کند؟
و نیز زمانی که عمر بن خطاب، متعرض زنان مسلمان میشد و آنها را به خاطر اسلام آوردنشان کتک میزد، چرا رسول خدا صلی الله علیه وآله از خود واکنشی نشان نمیداد.
ابن هشام در السیرة النبویة، مینویسد:
ومر [ابوبکر] بجاریة بنی مؤمل، حی من بنی عدی بن کعب، وکانت مسلمة، وعمر بن الخطاب یعذبها لتترک الاسلام، وهو یومئذ مشرک، وهو یضربها، حتی إذا مل قال: إنی أعتذر إلیک، إنی لم أترکک إلا ملالة، فتقول: کذلک فعل الله بک.
ابوبکر میدید که کنیز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدی بن کعب، عمر او را کتک میزد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترک کند (چون عمر هنوز مشرک بود) آن قدر او را زد تا خسته شد، گفت: اگر تو را کتک نمیزنم برای این است که خسته شدهام، از این جهت مرا ببخش. کنیز در پاسخ گفت: بدان که خدا نیز این گونه با تو رفتار خواهد کرد.
الحمیری المعافری، عبد الملک بن هشام بن أیوب أبو محمد (متوفای213هـ)، السیرة النبویة، ج 2، ص 161، تحقیق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجیل، الطبعة: الأولی، بیروت – 1411هـ؛
الشیبانی، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفای241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 120، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1403هـ – 1983م؛
الکلاعی الأندلسی، أبو الربیع سلیمان بن موسی (متوفای634هـ)، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج 1، ص 238، تحقیق د. محمد کمال الدین عز الدین علی، ناشر: عالم الکتب - بیروت، الطبعة: الأولی، 1417هـ؛
الانصاری التلمسانی، محمد بن أبی بکر المعروف بالبری (متوفای644هـ) الجوهرة فی نسب النبی وأصحابه العشرة، ج 1، ص 244؛
الطبری، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفای694هـ)، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج 2، ص 24، تحقیق عیسی عبد الله محمد مانع الحمیری، ناشر: دار الغرب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الأولی، 1996م؛
النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 16، ص 162، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1424هـ - 2004م.
چرا رسول خدا صلی الله علیه وآله جلوی عمر را نگرفت و او را از این کار منع نکرد؟ چرا شمشیرش را برنداشت و گردن عمر را نزد؟
اهل تسنن، هر پاسخی دادند، ما نیز عین همان را در باره صبر امیرمؤمنان علیه السلام و شمشیر نکشیدن آن حضرت خواهیم داد.
چرا عثمان از زنش دفاع نکرد؟
هنگامی که یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله به خانه عثمان ریختند و همسر او را زده و انگشتش را قطع کردند، او از همسرش دفاع نکرد، شما از این عملکرد عثمان چه پاسخی دارید؟
طبری، در تاریخش مینویسد:
وجاء سودان بن حمران لیضربه فانکبت علیه نائلة ابنة الفرافصة واتقت السیف بیدها فتعمدها ونفح أصابعها فأطن أصابع یدها وولت فغمز أوراکها وقال أنها لکبیرة العجیزة وضرب عثمان فقتله.
سودان بن حمران آمد تا او را کتک بزند، نائله دختر فرافصه (زن عثمان) خود را بر روی او انداخت، سودان شمشیر را گرفت و انگشت او را قطع کرد و سپس دست به پشت او زد و گفت: عجب پشت بزرگی دارد، سپس عثمان را زد و کشت.
الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 676، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
همچنین ابن أثیر در الکامل فی التاریخ مینویسد:
وجاء سودان لیضربه فأکبت علیه امرأته واتقت السیف بیدها فنفح أصابعها فأطن أصابع یدیها وولت فغمز أوراکها وقال أنها لکبیرة العجز وضرب عثمان فقتله.
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 68، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.
ابن کثیر دمشقی سلفی مینویسد:
ثم تقدم سودان بن حمران بالسیف فمانعته نائلة فقطع أصابعها فولت فضرب عجیزتها بیده وقال: أنها لکبیرة العجیزة. وضرب عثمان فقتله.
القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص 188، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
چرا عثمان از زنش دفاع نکرد، مگر نه این که او مرد بود، غیرت داشت و باید از زنش دفاع میکرد؟ پس چرا هیچ واکنشی از خود نشان نداد و حاضر شد که ببیند یاران رسول خدا به همسر او اهانت کرده و متعرض همسر او شوند؟
چرا عمر از زنش دفاع نکرد؟
اهل سنت اصرار دارند که امّکلثوم دختر امیر مؤمنان علیه السلام همسر عمر بوده است؛ اما میبینیم که هنگامی که مغیرة بن شعبه اهانت زشتی به امّکلثوم کرده و او را با امّجمیل، زنا کار مشهور عرب تشبیه و قیاس میکند، عمر هیچ عکس العملی از خود نشان نمیدهد.
ابن خلکان در وفیات الأعیان مینویسد:
ثم إن أم جمیل وافقت عمر بن الخطاب رضی الله عنه بالموسم والمغیرة هناک فقال له عمر أتعرف هذه المرأة یا مغیرة قال نعم هذه أم کلثوم بنت علی فقال له عمر أتتجاهل علی والله ما أظن أبا بکرة کذب علیک وما رأیتک إلا خفت أن أرمی بحجارة من السماء.
ام جمیل (کسی که سه نفر شهادت دادند مغیره با او زنا کرده است، و به خاطر امتناع شاهد چهارم از شهادت، از حد رهایی یافت) در حج، با عمر همراه شده و مغیره نیز در آن زمان در مکه بود. عمر به مغیره گفت: آیا این زن را میشناسی؟
مغیره در پاسخ گفت: آری این امّکلثوم دختر علی است!
عمر گفت: آیا خودت را به بی خبری میزنی؟ قسم به خدا من گمان میکنم که ابوبکرة در باره تو دروغ نگفته است؛ و هر زمان که تو را میبینم میترسم که از آسمان سنگی بر سر من فرود آید!
إبن خلکان، أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر (متوفای681هـ)، وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان، ج6، ص366، تحقیق احسان عباس، ناشر: دار الثقافة - لبنان.
و ابوالفرج اصفهانی مینویسد:
حدثنا ابن عمار والجوهری قالا حدثنا عمر بن شبة قال حدثنا علی بن محمد عن یحیی بن زکریا عن مجالد عن الشعبی قال کانت أم جمیل بنت عمر التی رمی بها المغیرة بن شعبة بالکوفة تختلف إلی المغیرة فی حوائجها فیقضیها لها قال ووافقت عمر بالموسم والمغیرة هناک فقال له عمر أتعرف هذه قال نعم هذه أم کلثوم بنت علی فقال له عمر أتتجاهل علی والله ما أظن أبا بکرة کذب علیک وما رأیتک إلا خفت أن أرمی بحجارة من السماء.
ام جمیل همان کسی است که مغیره را به زنای با او متهم کردند و در کوفه به نزد مغیره رفته و کارهای او را انجام میداد! این زن در زمان حج با مغیره و عمر همراه شد. عمر به مغیره گفت: آیا این زن را میشناسی؟ پاسخ داد: آری این امّکلثوم دختر علی است!
عمر گفت: آیا در مقابل من خود را به بیخبری میزنی؟ قسم به خدا من گمان ندارم که ابوبکرة در باره تو دروغ گفته باشد! و تو را نمیبینم، مگر آنکه میترسم از آسمان سنگی بر سر من فرود آید!
الأصبهانی، أبو الفرج (متوفای356هـ)، الأغانی، ج 16، ص 109، تحقیق: علی مهنا وسمیر جابر، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر - لبنان.
زنا کردن مغیره با امّجمیل، مشهور و معروف و امّجمیل به بدکاره بودن شهره شهر و انگشت نمای عام و خاص بود. چرا هنگامی که مغیرة بن شعبه، دختر رسول خدا را با چنین زنی زناکاری مقایسه میکند، خلیفه دوم او را مجازات نمیکند؟
اهل تسنن از این مطلب هر پاسخی دادند، ما نیز همان پاسخ را به آنها خواهیم داد.
موضوع مطلب : امیرالمونین علیه السلام علی از حضرت زهرا دفاع نکردند؟