الماسها می درخشند...! بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت دوستان عزیز،
فرهنگ و ادبیات ما ایرانیان یکی از غنی ترین فرهنگهاو جامعترین متون ادبی جهان به شمار میرود ،سابقه شعر فارسی بیش از هزار و صد سال است. کسی نیست که اذعان نکند که فرهنگ و ادب پارسی آب زلال و گوارایی ست که می تواند هم عطش درونی بشر امروز را سیراب کند و هم همچون باران بهاری که باعث رویش گلهای رنگ رنگ در پهنه دشت و دمن می شود سبب رویش اخلاقهای حسنه و انسانهای بافضیلت در روزگاران نیز می گردد ،
با مدد گرفتن از خدای تبارک و تعالی سر اغاز کتاب شاهنامه حکیم ابو القاسم فردوسی را انتخاب کردیم چراکه فردوسی آغز گر این جنبش ادبی و حکمی در دورانی بود که ادبیات و زبان پارسی به رکود رفته بود واگر بر همین منوال بود شاید امروز اثری از زبان و ادبیات فارسی نبود: بسی رنج بردم دراین سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی، و گویا حرکتهای دیگر مانند نگارش مثنوی ، نگاشته های نظامی، مکتوبات سعدی شیرازی و ...بسیاری دیگر از شاعران پرآوازه و کم آوازه بر گرفته از این مرد بزرگ بوده است .
این حکیم بزرگ در طلیعه ی شاهنامه میفرمایند:
به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای / خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر / فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست / نگارنده? بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را / نبینی مرنجان دو بیننده را
فردوسی را نباید صرفا شاعری حماسه سرا ویا تاریخگو و یا به زعم بعضی افسانه سرا دانست، اگرکسی سرتاسر شاهنامه را تورق کند ازعان می کند که این حماسه ایست الهی و و کتابیست سرشار از لطائف و دقایق اخلاقی و حکمی، و این فری است که بین فردسی و حماسه سرایان دیگر جهان می باشد چراکه حماسه های مشهور جهان مانند:ایلیاد و اودیسه و یا هومردر یونان و سوفوک وحتی گیل گمش و..نگاهی صرفا مادی و دنیایی به بشر دارند ولی آنچه در سرتاسر این کتاب گران سنگ به چشم می خورد جز نگاه الهی به انسان نیست و حتی عبادتها و نیایشهای رستم را سبب فتو حات او می داند و برهمین اساس است که طلیعه ی کتابش نام خدای بزرگ نقش می بندد .
نیابد بدو نیز اندیشه راه / که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد / نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی/ همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست / میان بندگی را ببایدت بست
در قرآن کریم می فرماید : الرَّحْمَانُ(1)عَلَّمَ الْقُرْءَانَ(2)خَلَقَ الْانسَنَ(3)عَلَّمَهُ الْبَیَانَ(4) ، یعنی خداوند بخشنده ابتدا قرآن که سبب هدایت به سوی کمال است را آفرید سپس انسان راخلق کرد و پس از این امر عظیم به او بیانرا آموخت و تعلیم بیان، قدر و عظمت این مو جود را می رساند چراکه هیچ موجود دیگری جز انسان قادر بر بیان و تعلیم نیست و انکه سر باز زند از تعلیم و عقلانیت ، جایگاهی در این هستی نیابد .
در نهایت این خرد به عجز از معرفت آفریننده ی خود زبان برآرد که :
خرد را و جان را همی سنجد اوی / در اندیشه? سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان / ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی/ ز گفتار بیکار یکسو شوی
و مشاهده ی عظمت امر خلقت و تحیر از شناخت پروردگار نتیجه ای جز فرمان پذیری و عبودیت برای انسان در پی نداردو با این بندگی خدا از بندگی غیر و اسارت نفس، خود را می رهاند و این راز آزادگی رستم به عنوان نمونه ی یک بشر می باشد و این شریفه موید این معناست : ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات..ایمان نتیجه اش عمل است.
پرستنده باشی و جوینده راه به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود/ ز دانش دل پیر برنا بود
و حرف آخر اینکه بنیاد عالم بر دانش و عقلانیت است و توانایی انسان در گرو دانایی اوست و اگر کسی بپرسد چرا خداوند خلق کر جوابش اینست که می داند و می تواند در نتیجه خلق می کند. و این دانایی و بهره ی انسان از علم راز رهانیدن و از ورطه های گمراهی و تیرگی هاست.
از این پرده برتر سخنگاه نیست / ز هستی مر اندیشه را راه نیست
و :
ترا دانش و دین رهاند درست/ در رستگاری ببایدت جست
به گفتار پیغمبرت راه جوی / دل از تیرگیها بدین آب شوی
نویسنده:محمد شریفی
موضوع مطلب : ادب, پارسی, فردوسی, شاهنامه, حکمت, سرآغاز پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|