سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الماسها می درخشند...!
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

 

                                                                     

یکی از شاهکار های ادبی زبان فارسی در زمینه عرفان و اخلاق را بی شک میتوان مثنوی سروده ی جلال الدین بلخی مشهور به مولانا را بر شمرد .

کتاب گرانسنگی که با داستان سرایی ها و اندرزها و تمثیلات نابش راه رابر پویندگان اخلاق و معرفت هموار کرده است، این بار یکی از تمثیلات زیبای این کتاب معنوی را که بر گرفته از آیه یه کریمه : لا یدخلون الجنه حتی یلج الجمل فی سم الخیاط و کذالک نجز المجرمین-40.اعراف.

است را به شما دوستان پیش کش می کنیم:

قران کریم در باب شقاوت اهل عناد و کفر ، تمثیلی را بیان می کند که اگر شتری بتواند داخل در سوراخ و روزن سوزنی بشود ایشان نیز توان داخل شدن در بهشت را دارند، ایشان به سبب کرده های ناپسند خود ، خودرا آنچنان از انسانیت تنزل داده اند که دیگر امیدی برای نجاتشان نیست ،

اما قال شیخنا المولوی:

نیست سوزن را سر رشته دوتا            چون که یکتایی درین سوزن درا

رشته با سوزن آمد ارتباط                  نیس در خور باجمل سم خیاط

کی شود باریک هستی جمل               جزبه مقراض رایضات و عمل

دست باید مرآن را ای فلان                  کاو بود بر هر محالی کن فکان

هر محال از دست او ممکن شود           هر حرون از بیماو ساکن شود

مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند"همانا اولیاء خدا کسانی هستند که باطن دنیا را نگاه می کنند همان زمان که مردم چشم به ظاهرش دارند"

مولانا می گوید: بدان چنانچه سوزن را یک سوراخ باشد کتاب هستی نیز یک طریق دارد و آن طریقه ی توحید است که انسان سالک مانند رشته نخ باید از آن بگذرد و این گذران از این روزن میسر نمی شود جز با تکیده شدن جان و قلب سالک از تمام تعلقات و لاغری نفس به سبب ریاضات شرعی ،

زیرا جان انسان مانند جسم اگر انس به رزائل وزخارف دنیا داشته باشد دچار فربحی و چاقیی می شود که دیگر توان گذر از روزن و طریق توحید را ندارد.

پس انسان سالک نگاهش را باطن دنیا می کشاند و با دیده ی عبرت برآن می نگرد و جز به حد کفایت بر نمی گیرد چراکه او طالب دیدار حق است و هر آن فریاد برمی آورد که"الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا به ضیاء نظرها الیک..."(مناجات شعبانیه)

که خدایا به ما نهایت جدایی از غیر خودت را عنایت فرماو چشم دل  مارا به  نظاره بر عظمت و کبریائی خودت روشن گردان.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود                            زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است(حافظ)

 

واین تعلقات بند پای مرغی  را ماند که اورا به بند کشانده و اورا از تنعمات ملکوتی باز نشانده،

مرد الهی دلخوش به این دنیا نکرده است و :

گر شبی در خانه جانانه مهمانت کنند             گول نعمت را مخور مشغول صاحب خانه باش

نعمت دنیا با نعمت لقای حق را به چیزی  نتوان مقیاس کرد:

هرچه ازین بزم نشانت دهند             چون نستانی به از آنت دهند

و:

پر سبک دارد ره بالا کند          چون گل الو شد گرانی ها کند

 

نویسنده محمد شریفی

 




موضوع مطلب : دنیا, مولان, ا مولوی, سم الخیاط, تمثیل, باطن

          
جمعه 94 خرداد 15 :: 8:9 صبح

پرخاشگری در کودکان :

 

تعاریف پرخاشگری

روان شناسانی که اعتقادات نظری متفاوتی دارند در مورد چگونگی تعریف پرخاشگری اساساً با هم توافق ندارند. موضوع اصلی این است که آیا باید پرخاشگری را براساس پیامدهای قابل دیدن آن تعریف کنیم یا براساس مقاصد شخصی که آن را نشان می دهد.

گروهی پرخاشگری را رفتاری می دانند که به دیگران آسیب می رساند یا بالقوه می تواند آسیب برساند. پرخاشگری ممکن است بدنی باشد ( زدن – لگد زدن – گاززدن) یا لفظی ( فریاد زدن، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران ( چیزی را به زور گرفتن)، نقطه قوت این تعریف عینی بودن آن است به رفتار قابل مشاهده اطلاق می شود. نقطه ضعف آن این است که شامل بسیاری از رفتارهایی است که ممکن است به طور معمول پرخاشگری تلقی نشود.

پرخاشگری وسیله ای رفتاری است در جهت رسیدن به هدفی؛ پرخاشگری خصمانه رفتاری است در جهت آسیب رساندن به دیگران ، بیشتر پرخاشگری های بین کودکان کوچک از نوع «وسیله ای» است.

این نوع پرخاشگری به خاطر متعلقات است. کودکان از یکدیگر اسباب بازی می قاپند، یکدیگر را هل می دهند تا به اسباب بازی که می خواهند بازی کنند دست یابند. به ندرت اتفاق می افتد که کودکان بخواهند به کسی آسیب برسانند یا از روی عصبانیت دست به پرخاشگری بزنند.

پرخاشگری را باید از جرئت ورزی متمایز دانست. جرئت ورزی، دفاع از حقوق یا متعلقات (مانند ممانعت کودک از این که کسی به اسباب بازی اش دست بزند) یا بیان امیال و آرزوها را بر می گیرد.مردم معمولاً شخص با جرئت را پرخاشگر می دانند، در صورتی که کسی که از حق خود دفاع می کند با جرئت است نه پرخاشگر.

الگوی خانواده و پرخاشگری

والدین کودکان به شدت پرخاشگر غالباً به هنگام اعمال قواعد و معیارها خشونت دارند و پرخاشگرند. یکی از پیچیده ترین و جامع ترین روش هایی که برای درک پرخاشگری در خانواده به کار رفته تحقیق «جرالد پاترسون» و همکارانش در مرکز یادگیری اجتماعی «شهر اورگون» بوده است. آنان برای مطالعه الگوهای کنش متقابل خانوادگی در خانه و مدرسه و ارتباط آن با مشکلات رفتاری کودکان مشاهدات مستقیمی انجام داده اند. افراد مورد مطالعه از خانواده هایی بودند که به دلیل مشکلات رفتاری مثل پرخاشگری، دزدی و سایر رفتارهای ضداجتماعی فرزند یا فرزندانشان به درمانگاه رجوع کرده بودند.

وقتی که واکنش خشونت آمیزی بروز می کند سایر اعضای خانواده کاری می کنند که باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه می شوند. برای مثال، برادری بر سر خواهرش فریاد می زند، خواهر بر سر او فریاد می زند و ناسزایی به او می گوید. در این موقع برادرش او را کتک می زند و این ماجرا ادامه می یابد. تمام این ها نشان می دهد که والدین می توانند در پاداش دادن و تنبیه کردن فرزندانشان رفتار با ثباتی داشته باشند و با استفاده از راه های مؤثر بدون این که با تنبیه شدید همراه باشد پرخاشگری کودکان را کنترل کنند و بازآموزی کودکان در دورانی نسبتاً کوتاه میسراست.

در آخر باید گفت تلویزیون نیز منبع دیگری است که کودکان به خصوص پسرها از طریق آن رفتار پرخاشگرانه را می آموزند.به طور مثال: خشونت از ارزش های آمریکایی تلقی می شود، پرخاشگری به عنوان یکی از وسایل رسیدن به هدف تشویق می شود. در برنامه های تلویزیونی که یکی از وسایل انتقال چنین ارزش های اجتماعی به کودکان است، به طور متوسط در هر ساعت پنج یا شش بار خشونت بدنی نمایش داده می شود، رفتار پرخاشگرانه شخصیت های تلویزیونی غالباً تقویت می شود: قهرمان این برنامه ها به همان اندازه پرخاشگرند که ضد قهرمان ها. در مطالعه ای کودکان چهار ساله به هنگام بازی آزاد در مهدکودک به مدت سه هفته مورد مشاهده قرار گرفتند و از لحاظ رفتار پرخاشگرانه به دو گروه بالای متوسط و زیر متوسط طبقه بندی شدند. سپس در طول چهار هفته بعد، کودکان به گروه هایی تقسیم شدند که در مهدکودک به مدت تقریباً نیم ساعت برنامه پرخاشگرانه مثل «بت من» و «سوپرمن» یا فیلم های معمولی و یا برنامه های جامعه پسند می دیدند. کودکانی که از اول از لحاظ پرخاشگری در حد بالای متوسط بودند در مدت بازی آزاد و بعد از دیدن برنامه پرخاشگرانه، از خود پرخاشگری بیشتری نشان دادند تا کودکان مشابهی که برنامه های معمولی را دیده بودند. دو گروه از کودکانی که از لحاظ پرخاشگری زیر متوسط بودند و هر کدام یکی از این برنامه ها را دیده بودند واکنششان با هم فرقی نداشت. این الگوهای رفتاری تا دو هفته بعد از پایان گرفتن تماشای این برنامه ها هم چنان ادامه داشت.

کودکانی که مستعد پرخاشگری هستند با دیدن خشونت از تلویزیون پرخاشگرتر می شوند.

 اما والدین"

والدین در این شرایط چه کارهای می توانند انجام دهند تا موجب بهبود رفتار نوجوان و موفق به ارتباط موثرتر و بهتر با او شوند:

بازسازی روابط خانوادگی : رفتارهای توام با پذیرش نوجوان و یادآوری نکات مثبت او، کنترل و نظارت به موقع و مناسب، انجام فعالیتهای مشترک خانوادگی، فعالیتهای تفریحی و ورزشی برای نوجوان در کاهش تنش بسیار کارساز است.

آگاهی والدین از روش های انضباطی غلط: روش های انضباطی غلط موجب شکل گیری رفتار های پرخاشگرانه در نوجوان می شود.روشهای غلط انضباطی عبارت است از : توجه والدین به رفتارهای نادرست و برخورد غلط با آن، بی توجهی به رفتارهای مثبت و جامعه پسندانه نوجوان، نظارتهای ضعیف، استفاده از مجازاتها و تنبیه های که یا خیلی خفیف هستند و اثری ندارد یا خیلی شدید است و موجب پرخاشگری، ترس و اضطراب می شوند. استفاده مکرر از تنبیه و قهر در روابط خانوادگی. بنابراین لازم است، والدین با آگاهی از روش های انضباطی غلط در جهت برطرف کردن آن تلاش کنند و روشهای انضباطی درست را جایگزین کنند.

تغییر افکار منفی والدین : والدین گاهی لازم است، به بازنگری افکار خود بپردازند. مانند اینکه " فرزندم مسبب اکثر مشکلات خانوادگی است" یا " فرزندم مشکلات زیادی دارد و نمی تواند مانند بچه های دیگر باشد " اینگونه افکار منفی به طور ناخودآگاه موجب رفتارهای همچون طرد، خشم در ارتباط با نوجوانتان می شود. بهتر است،افکار مناسب را جایگزین آنها کنید. مانند " این عادلانه نیست که فرزندم مسبب بسیاری از مشکلات باشد من هم در این مشکلات نقش دارم". یا " بجای اینکه بر ضعف های فرزندم متمرکز شوم. بهتر است بر توانایی های او تکیه کنم و این رفتار برای او هم سازنده تر است ".
داشتن رابطه محبت آمیز با نوجوان همراه با انتظار رفتار درست از نوجوان و استفاده از کلماتی که نشان دهنده پذیرش نوجوان است ، در ایجاد رابطه حسن بسیار موثر است


کاهش استرسهای والدین: استرس هایی در محیط فردی پدر و مادرها وجود دارد. لازم است والدین آنها را شناسایی کنند و در جهت رفع آن تلاش کنند زیرا استرس زیاد والدین، بر نحوه رفتار، خلق و عملکردشان در ارتباط با نوجوانشان تاثیر منفی می گذارد. شناسایی و رفع استرسها موجب آرام شدن فضای زندگی و در نتیجه ارتباط بهتر با نوجوان می شود.


استفاده از شیوه های فرزند پروری : استفاده از شیوه های فرزندپروری مناسب در رفع پرخاشگری نوجوان موثر است داشتن رابطه محبت آمیز با نوجوان همراه با انتظار رفتار درست از نوجوان و استفاده از کلماتی که نشان دهنده پذیرش نوجوان است ، در ایجاد رابطه حسن بسیار موثر است.

روش هایی برای درمان پرخاشگری کودکان:

1- ساعاتی را که کودک فیلم هایا بازی های خشونت آمیز می بیند، محدود کنیدو همراه کودک برنامه ای تلویزیونی را ببینید و صحنه پرخاشگرانه آن را تفسیر کنید.

2- الگوهایی را در اختیار کودک بگذارید که پرخاشگرانه نباشند. 3- با دادن مسئولیت به کودک اورا تشویق کنید.

3- همدلی را در خانه افزایش دهید.

4- رفتارهایی را که مغایر با رفتار پرخاشگرانه است، تقویت کنید.

5- به جای کودک پرخاشگر، به کودکی که به وی پرخاش شده توجه کنید.

6- فرصت تخلیه هیجانات را برای کودک فراهم کنید.

7- ایجاد رابطه با همسالان

8- از تنبیهات بدنی پرهیز کنید.

9- علت رفتار پرخاشگرانه وی را بیابید.

10-یکی از علل پرخاشگری، مشاهده آن از والدین پرخاشگراست

11-گاهی بیماری های جسمی ویا گرسنگی، بدغذایی،بدخوابی از علل این امر است

12- به کودک بفهمانید که با هر رفتار خشونت آمیز از شمادور میشود..

13- تشویق در مقابل رفتارهای صحیح دارای اهمیت است

 

نویسنده محمدشریف




موضوع مطلب :

          
شنبه 94 خرداد 9 :: 12:28 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

با سلام خدمت دوستان عزیز،

 

فرهنگ و ادبیات ما ایرانیان یکی از غنی ترین فرهنگهاو جامعترین متون ادبی جهان به شمار میرود ،سابقه شعر فارسی بیش از هزار و صد سال است. کسی نیست که اذعان نکند که فرهنگ و ادب پارسی آب زلال و گوارایی ست که می تواند هم عطش درونی بشر امروز را سیراب کند و هم همچون باران بهاری که باعث رویش گلهای رنگ رنگ در پهنه دشت و دمن می شود سبب رویش اخلاقهای حسنه و انسانهای بافضیلت در روزگاران نیز می گردد ،

 

 

 

با مدد گرفتن از خدای تبارک و تعالی سر اغاز کتاب شاهنامه حکیم ابو القاسم فردوسی را انتخاب کردیم چراکه فردوسی آغز گر این جنبش ادبی و حکمی در دورانی بود که ادبیات و زبان پارسی به رکود رفته بود واگر بر همین منوال بود شاید امروز اثری از زبان و ادبیات فارسی نبود: بسی رنج بردم دراین سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی، و گویا حرکتهای دیگر مانند نگارش مثنوی ، نگاشته های نظامی، مکتوبات سعدی شیرازی و ...بسیاری دیگر از شاعران پرآوازه و کم آوازه بر گرفته از این مرد بزرگ بوده است .

 

این حکیم بزرگ در طلیعه ی شاهنامه میفرمایند:

 

به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد

 

خداوند نام و خداوند جای / خداوند روزی ده رهنمای

 

خداوند کیوان و گردان سپهر / فروزنده ماه و ناهید و مهر

 

ز نام و نشان و گمان برترست / نگارنده? بر شده پیکرست

 

به بینندگان آفریننده را / نبینی مرنجان دو بیننده را

 

فردوسی را نباید صرفا شاعری حماسه سرا ویا تاریخگو و یا به زعم بعضی افسانه سرا دانست، اگرکسی سرتاسر شاهنامه را تورق کند ازعان می کند که این حماسه ایست الهی و و کتابیست سرشار از لطائف و دقایق اخلاقی و حکمی، و این فری است که بین فردسی و حماسه سرایان دیگر جهان می باشد چراکه حماسه های مشهور جهان مانند:ایلیاد و اودیسه و یا هومردر یونان و سوفوک وحتی گیل گمش و..نگاهی صرفا مادی و دنیایی به بشر دارند ولی آنچه در سرتاسر این کتاب گران سنگ به چشم می خورد جز نگاه الهی به انسان نیست و حتی عبادتها و نیایشهای رستم را سبب فتو حات او می داند و برهمین اساس است که طلیعه ی کتابش نام خدای بزرگ نقش می بندد .

 

نیابد بدو نیز اندیشه راه / که او برتر از نام و از جایگاه

 

سخن هر چه زین گوهران بگذرد / نیابد بدو راه جان و خرد

 

خرد گر سخن برگزیند همی/ همان را گزیند که بیند همی

 

ستودن نداند کس او را چو هست / میان بندگی را ببایدت بست

 

در قرآن کریم می فرماید : الرَّحْمَانُ(1)عَلَّمَ الْقُرْءَانَ(2)خَلَقَ الْانسَنَ(3)عَلَّمَهُ الْبَیَانَ(4) ، یعنی خداوند بخشنده ابتدا قرآن که سبب هدایت به سوی کمال است را آفرید سپس انسان راخلق کرد و پس از این امر عظیم به او بیانرا آموخت و تعلیم بیان، قدر و عظمت این مو جود را می رساند چراکه هیچ موجود دیگری جز انسان قادر بر بیان و تعلیم نیست و انکه سر باز زند از تعلیم و عقلانیت ، جایگاهی در این هستی نیابد .

 

در نهایت این خرد به عجز از معرفت آفریننده ی خود زبان برآرد که :

 

خرد را و جان را همی سنجد اوی / در اندیشه? سخته کی گنجد اوی

 

بدین آلت رای و جان و زبان / ستود آفریننده را کی توان

 

به هستیش باید که خستو شوی/ ز گفتار بی‌کار یکسو شوی

 

و مشاهده ی عظمت امر خلقت و تحیر از شناخت پروردگار نتیجه ای جز فرمان پذیری و عبودیت برای انسان در پی نداردو با این بندگی خدا از بندگی غیر و اسارت نفس، خود را می رهاند و این راز آزادگی رستم به عنوان نمونه ی یک بشر می باشد و این شریفه موید این معناست : ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات..ایمان نتیجه اش عمل است.

 

پرستنده باشی و جوینده راه به ژرفی به فرمانش کردن نگاه

 

توانا بود هر که دانا بود/ ز دانش دل پیر برنا بود

 

و حرف آخر اینکه بنیاد عالم بر دانش و عقلانیت است و توانایی انسان در گرو دانایی اوست و اگر کسی بپرسد چرا خداوند خلق کر جوابش اینست که می داند و می تواند در نتیجه خلق می کند. و این دانایی و بهره ی انسان از علم راز رهانیدن و از ورطه های گمراهی و تیرگی هاست.

 

از این پرده برتر سخن‌گاه نیست / ز هستی مر اندیشه را راه نیست

 

و :

 

ترا دانش و دین رهاند درست/ در رستگاری ببایدت جست

 

به گفتار پیغمبرت راه جوی / دل از تیرگیها بدین آب شوی

 

نویسنده:محمد شریفی

 

 

 

 

 




موضوع مطلب : ادب, پارسی, فردوسی, شاهنامه, حکمت, سرآغاز

          
سه شنبه 94 خرداد 5 :: 5:25 صبح

نقش فیل در خوشبختی زن و شوهر 

 


زن می گوید این یک ناودان است و مرد می گوید: یک باد بزن است .اما در حقیقت فیل به این بزرگی را هیچ کدام ندیده اند....

زن و مرد

فرض کنید شب قبل زن و شوهر بگو مگوی مختصری با هم داشته اند.  مرد صبح از محل کارش با خانه تماس می گیرد. می بیند زن جواب نمی دهد، به تلفن همراه او هم زنگ می زند باز زن جواب نمی دهد. مرد در ذهن خود چنین نتیجه می گیرد که این جواب ندادن به خاطر بگومگوی دیشب است در حالی که زن به خرید رفته و یادش رفته تلفن همراهش را با خودش ببرد اما مرد همه خیالبافی های ذهن خود را معطوف این کرده است که زنش نمی خواهد به تماس های او جواب بدهد.


پیش داوری های منفی کُشنده است
از جمله موانعی که شیرینی های ارتباط ما با همدیگر را تلخ می کند پیش داوری است. البته منظور از پیش داوری بیشتر پیش داوری های منفی است. به این معنا که ما عموما درگیر پیش داوری های منفی هستیم. البته شاید به یک معنا گفت پیش داوری های مثبت هم به یک معنا در ارتباطات گسترده تر مشکل آفرین باشد گرچه حسن ظن داشتن به دیگران اخلاق پسندیده ای است اما حکم صادر کردن قطعی چه مثبت چه منفی در همان مواجهه اول اخلاقی به نظر نمی رسد.
اما مراد ما در این بحث درباره پیش داوری های منفی به ویژه در رابطه زوج ها با همدیگر است. اصلا پیش داوری چیست؟ ما به چه رفتاری پیش داوری می گوییم؟  اگر بخواهیم با مثال این موضوع را باز کنیم به نظر می رسد هر جاکه ما ندیده ایم و نشنیده ایم، نچشیده ایم و نبوییده ایم و  لمس نکرده ایم اما درباره رنگ و صدا و خاصیت و جنس و عطر یک چیز صحبت می کنیم دچار رفتار پیش داورانه شده ایم. فرض کنید کسی که سیب را ندیده، لمس نکرده و نبوییده اما چنان درباره یک سیب سخنرانی می کند که انگار از ابتدای عمرش کاری جز انس با سیب نداشته است. این چنین فردی در واقع درباره سیب پیش داوری می کند.


یک ضلع را می بینند اما درباره کل منشور حرف می زنند
داوری کردن اگر نگوییم مشکل ترین و ظریف ترین و پردردسرترین کار دنیا است می توانیم بگوییم یکی از ظریف ترین و طاقت فرساترین رفتارهایی است که می تواند از آدمی سر بزند. ما وقتی درباره چیزی حکم صادر می کنیم در واقع با آن حکم می خواهیم از آن چیز تعریف به دست بدهیم. پس آیا قبل از صادر کردن حکم لازم نیست همه جوانب آن موضوع به خوبی بررسی شود و نکته بعد این که اصلا برای یک شخص امکان پذیر است که به همه جوانب یک امر چنان چیره و مسلط باشد که بتواند به راحتی درباره آن داوری کند؟ مثل این می ماند که کسی در برابر یک وجه از یک منشور قرار گرفته است و هر آن چیزی که از آن ضلع و وجه منشور می بیند به عنوان شکل کلی آن منشور  بر زبان می آورد و به گمان خود به تصویری جامعه از آن منشور دست یافته است و می گوید منشور چیزی جز آنچه او دیده و بر زبان می آورد نیست در صورتی که اگر آن شخص کمی جابجا شود یا زوایه دیدش را تغییر دهد خواهد دید که منشور آن چیزی نبوده که  او گمان می کرده است.

زوج هایی که می خواهند درباره هم داوری کنند متوجه باشند که اولا به واسطه آن که چند ماه یا حتی چند سال پیش هم بوده اند نمی توانند مدعی این باشند که به شناخت- حتی شناخت نسبی- از همدیگر رسیده اند

پیش داوری، فیل را تبدیل به ناودان و بادبزن و ستون می کند
مولانا در مثنوی معنوی داستانی درباره یک فیل دارد که قرار است در یک اتاق تاریک مورد قضاوت قرار گیرد:  قضیه از این قرار بوده که فیلی را به اتاق تاریک می برند و آدمیانی هم که قبلا فیل ندیده بودند به آن اتاق می روند و دست بر فیل می زنند و وقتی بیرون می آیند روایت خود را از آنچه دیده بودند بر زبان می آورند. اما روایت ها از یک شی واحد چندگونه است. یک فیل بیشتر در اتاق تاریک نبوده اما آدم ها بسته به این که چه بخشی از فیل را لمس کرده اند روایت های گوناگونی بر زبان می آورند. کسی که خرطوم فیل را لمس کرده می گوید آنچه در اتاق تاریک بوده چیزی جز ناودان نبوده، کسی که پای فیل را لمس کرده می گوید ستون دیده است. آن که دستش به گوش های فیل می رسد می گوید بادبزن بزرگی دیده است. مولانا در این روایت در واقع ما را با نوعی پیش داوری مواجه می کند. پیش داوری های ما هم در تاریکی صورت می گیرد و چون در تاریکی حرف می زنیم  دچار اشتباه می شویم. فیل که نماد حقیقت است وقتی با پیش داوری قضاوت شود به ناودان و مار و بادبزن و تخت و ستون تجزیه و تبدیل خواهد شد و ماهیتش در ذهن ما دچار دگرگونی خواهد شد.

حال از خود بپرسیم چند بار درباره فیل هایی – حقیقت هایی -  سخن گفته ایم که در تاریکی بوده اند. چند بار در تاریکی حرفی زده ایم و سخنی را پرانده ایم که کاملا پیش داورانه بوده و در ضمن داوری مان را به عنوان یک داوری درست فرض گرفته ایم مثل آدم هایی که از یک فیل به یک بادبزن رسیده اند یعنی وجود فیل را در بادبزن دیده اند یا وجود او را در یک ستون یا ناودان.


شناخت عمیق از همدیگر به سادگی دست نمی آید
زوج هایی که می خواهند درباره هم داوری کنند متوجه باشند که اولا به واسطه آن که چند ماه یا حتی چند سال پیش هم بوده اند نمی توانند مدعی این باشند که به شناخت- حتی شناخت نسبی- از همدیگر رسیده اند. این شناخت ها آدمی را یاد برخی از این مسابقات تلویزیونی می اندازد که مرد و زن را به سویی جداگانه می برند و مثلا از زن درباره این می پرسند که مرد کدام غذا را بیشتر دوست دارد یا مثلا اگر بخواهد شلوار بپوشد ترجیح می دهد رنگ و جنس شلوارش چه باشد و وقتی هم که مثلا زن درست حدس می زند که مرد برای خورشت فسنجان می میرد و هلاک می شود و در آن سو هم مرد به دوربین دیگری می گوید که عاشق فسنجان است غریو شادی و تشویق ناشی از این شناخت در استودیو می پیچد غافل از این که این شناخت ها رویه و سطحی ظاهری از یک ندگی است و فی الواقع ارزش چندانی هم ندارد.
رسیدن به یک شناخت عمیق از خود و دیگران مستلزم هشیاری و باز بودن چشم های ادراک است. با این همه باز نمی توان به سادگی درباره نزدیک ترین آدم ها به خودمان هم داوری کنیم که آن ها را خوب می شناسیم و می توانیم حرف  اول و آخر را درباره روحیات و ذهنیت های آن ها مطرح کنیم. از اینجاست که روشن می شود که داوری کردن آن هم پیش داورانه و در تاریکی چقدر می تواند مهلک باشد.

 

حسن فرامرزی

بخش خانواده ایرانی تبیان




موضوع مطلب : زن شوهر فیل خوشبختی زندگی فیل

          
جمعه 93 اسفند 29 :: 11:32 صبح

واپسین لحظات سال و نوروز را چگونه سر کنیم؟

 


انسان نسبت به اعمال یک ساله‏اش بیلان آخر سال عرضه کند. همان طور که علی(علیه‎السلام) می‎فرماید این موجب می‎شود تا انسان نسبت به آینده‎اش مراقب باشد. امیدوارم خداوند به ما توفیق عنایت کند تا از گذشته‎های خود نسبت به آینده‎مان عبرت بگیریم!

 


تحویل
ضرورت تنبّه در کنار مباحث علمی

اگر بنا باشد همیشه مباحث علمی را بدون اینکه در کنارش تنبّهی برای ما وجود داشته باشد مطرح کنیم فکر می‎کنم فایده‎ای نداشته باشد، لذا خوب است گاهی برای ایجاد تنبّه مسائلی را مطرح کرده و در آن تأمّل کنیم.

 

غفلت از «مرور ایّام» و «گذشت زمان»

به تعبیر همگانی انسان گاهی از «گذشت زمان» غفلت می‎کند و این غفلت موجب می‏شود انسان از خواب غفلتی که او را فرا گرفته است بیدار نشود. در این عالم اموری که موجب اعتبار و پندپذیری می‏گردد زیاد است امّا انسان از آن عبرت نمی‎گیرد! علی(علیه‎السلام) می‏فرماید: «مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ». یکی از موضوعاتی که انسان باید از آن پند و عبرت بگیرد و متنبّه و بیدار شود مسأله «گذشت زمان» است.

 

هر «روز» در قیامت گواهی است بر اعمال انسان

امام صادق(علیه‎السلام) به نقل از آبای گرامشان در روایتی همه فهم، فرمودند: «مَا مِنْ یَوْمٍ یَأْتِی عَلَى ابْنِ آدَمَ إِلَّا قَالَ لَهُ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ»، هیچ روزی نیست که بر فرزند آدم وارد می‏شود مگر اینکه آن روز به او می‎گوید: من برای تو روزی نو و جدید هستم! «أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ»، من نوروزم! من برای تو روز نویی هستم! «وَ أَنَا عَلَیْکَ شَهِیدٌ»، و من، یعنی زمان، نسبت به تو گواهی دهنده هستم! «فَافْعَلْ فِیَّ خَیْراً»، در من عمل خیر انجام بده، «وَ اعْمَلْ فِیَّ خَیْراً أَشْهَدْ لَکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَإِنَّکَ لَنْ تَرَانِی بَعْدَهَا أَبَداً»، من در روز قیامت نسبت به اعمال تو شهادت می‎دهم و تو بعد از این هیچ‏گاه مرا نخواهی دید مگر در روز قیامت.

زمان‎ها می‎گذرد و همه آن‏ها برای انسان گواه هستند. این‏طور نیست که ما فکر می‎کنیم! اعمال و کردار ما در زمان‎ محو نمی‎شود، بلکه همه آن‏ها ثبت می‏گردد. به تعبیراتی که در روایات آمده است توجّه کنید! دارد که ایّام و روزها بر انسان شهادت می‎دهند و روز جدید که می‎آید زبان حالش با انسان این است که در من، عمل خیر انجام بده؛ چراکه من در روز قیامت بر اعمال تو شهادت می‏دهم.

اگر انسان بخواهد به معنای واقعی خودش را بسازد، یکی از راه‎های بزرگ برای سازندگی انسان توجّه به اعمال گذشته خود می‏باشد. خصوصاً از فرصت‎هایی که برای انسان پیدا می‎شود برای تنبّه و تذکّر خود و اینکه از خواب غفلت بیدار شود و نسبت به آینده‎ تنظیم شود استفاده کند که یکی از این فرصت‎ها پایان سالی است گذشت. امسال تمام شد و گذشت امّا ما چه کردیم؟

ما خود تشکیل‏دهنده زمان هستیم

حتّی بالاتر از آن، ما خود تشکیل دهنده زمان هستیم. این طور نیست که ایّام بگذرد و من ثابت باشم، روز برود و من ساکن بمانم. ما انسان‎ها تشکیل دهنده زمان هستیم. موجودات هستند که تشکیل دهنده زمان هستند. این نیست که روز بگذرد، ماه بگذرد، سال بگذرد، نه! بدانید این ما هستیم که می‏رویم و می‏گذریم و خواهیم گذشت.

 

 هر روز که می‏گذرد، تو کم می‏شوی!

از حسین‌بن علی(علیهما‎السلام) منقول است که فرمودند: «یَابنَ آدَم اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ کُلَّمَا مَضی یَومٌ ذَهَبَ بَعضُکَ»، ای انسان! ای فرزند آدم! تو روزگار هستی، «اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ»، تو خودت روزگار هستی، تو ایّام و روزها هستی، هر روزی که می‎گذرد مقداری از تو کاسته می‎شود. این طور نیست که تو ثابت باشی و روزگار بگذرد، تو ساکن باشی و او گذرا باشد. هر روز که می‎گذرد مقداری از ما نیز می‎گذرد و از ما کاسته می‏شود، هر ماه و سالی که می‏گذرد یک ماه و سال نیز از ما کاسته می‏شود؛ یعنی هر روز و ماه و سالی که می‏گذرد، به همان میزان سرمایه و هستی انسان که عمر او است نیز خواهد گذشت. با گذشت روز و ماه و سال هستی ما هم می‎گذرد.

 

امسال هم «بخشی از هستی ما» از دست رفت!

یک سال دیگر گذشت، امّا آیا با سپری شدن این زمان من هنوز وجود دارم؟ خیر! همه هستی من وجود ندارد؛ با گذشت این سال بخشی از هستی من نیز گذشته است. لذا خوب است انسان نسبت به آنچه از او گذشت و از سرمایه و هستی‎اش کاسته شده متنبّه و متذکّر شود است. خوب است همان طور که نسبت به امور مادّی‎اش فکر می‏کند نسبت به عمر و هستی‎اش نیز فکر کند تا ببیند این سرمایه را در چه راهی مصرف کرده است.

عمر
این ایّام، وقت حساب‏رسی نسبت به عمر است!

علی(علیه‎السلام) در روایتی به نقل از نبی اکرم فرمودند که؛ «أَکْیَسُ الْکَیِّسِین» زیرک‎ترین زیرکان، «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ»، کسی است که از خود حساب بکشد، «وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ» و کارهایش را در ارتباط با جهان دیگر انجام دهد. «فَقَالَ رَجُلٌ یَا أَمِیرَ الْمُ?ْمِنِین»، وقتی علی(علیه‎السلام) این جملات را از پیغمبر نقل فرمود شخصی سوال کرد، «کَیْفَ یُحَاسِبُ نَفْسَهُ»، انسان چگونه از خود حساب بکشد؟ «قَالَ(علیه‎السلام) إِذَا أَصْبَحَ»، حضرت فرمود: هرگاه شب را به روز آورد، «ثُمَّ أَمْسَی»، و روز را به شب رساند، «رَجَعَ إِلَى نَفْسِهِ»، بازگشتی به خود داشته باشد، «وَ قَالَ یَا نَفْسِی»، و بگوید: ای فلانی! «إِنَّ هَذَا یَوْمٌ مَضَى عَلَیْکَ»، امروز روزی بود که بر تو گذشت، «لَا یَعُودُ إِلَیْکِ أَبَداً»، در حالی که هیچ‏گاه به سوی تو باز نمی‏گردد، «وَ اللَّهُ یَسْأَلُکِ عَنْهُ بِمَا أَفْنَیْتِهِ»، و خدا از تو می‏پرسد آن را در چه راهی مصرف کردی؟

در اینجا صحبت از روز نیست، حضرت دارد به زبان من و شما صحبت می‎کند، این روز و ایّام نیست که فانی شده، این بخشی از هستی ما است که گذشته و از دست رفته است. خداوند سوال می‏کند که این سرمایه را در چه راهی فانی کردی؟ «فَمَا الَّذِی عَمِلْتِ فِیهِ»، چه کاری در این روز انجام دادی؟ «أَ ذَکَرْتِ اللَّهَ أَمْ حَمِدْتِه»، آیا در این روز به یاد خدا بودی و او را حمد و ستایش کردی؟ «أَ قَضَیْتِ حَوَائِجَ مُ?ْمِنٍ فِیهِ»، آیا در این روز خواسته و حاجت برادر ایمانی‎ات را با این که قدرت داشتی برآورده کردی؟ «أَ نَفَّسْتِ عَنْهُ کَرْبَهُ»، آیا از گرفتاری‎های او گره گشایی کردی؟ «أَ حَفِظْتِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ فِی أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ»، آیا در غیاب برادر م?منت اخوّت اسلامی و ایمانی را نسبت به خاندان و فرزندش رعایت کردی؟ «أَ حَفِظْتِیهِ بَعْدَ الْمَوْتِ فِی مُخَلَّفِیهِ»، آیا بعد از مرگ او از این حریم ایمانی نسبت به بازماندگانش حراست و مراقبت کردی؟ «أَ کَفَفْتِ عَنْ غِیبَةِ أَخٍ مُ?ْمِنٍ»، آیا از غیبت کردن پشت سر برادر م?منت جلوگیری کردی؟ «أَعَنْتِ مُسْلِماً»، آیا کمک کار برادر مسلمانت بودی؟ «مَا الَّذِی صَنَعْتِ فِیهِ»، در این روز چه کار کردی؟

 

روش تفکّر در ایام گذشته

علی(علیه‎السلام) روش تفکّر در ایّام گذشته را بیان می‎فرماید. در روایات نسبت به هر روز چنین سفارشی وجود دارد. آیا ما هر روز یک چنین محاسبه‎ای انجام می‏دهیم؟ یا حداقل هفته‎ای یک‎بار و یا ماهی یک‎بار می‏نشینیم فکر کنیم که چه کارهایی انجام داده‏ایم. برخی از افراد برای امور مادّی‎شان دفتر روزانه و هفتگی دارند و راجع به آنچه که در آن با توجّه به فعّالیت‏های آن روز یا آن هفته ثبت شده فکر می‏کنند. برخی هم دفتر سالانه دارند و در آخر سال بیلان کار خود را ارائه می‎دهند که در این سال چه کارهایی انجام داده‏اند.

 

در لحظات آخر سال چه کنیم؟!

آیا سزاوار نیست که انسان هنگامی که لحظات آخر سالش فرا می‎رسد این‎طور فکر کند؟ یک سال بر ما گذشت! به عبارت دیگر بخشی از هستی ما رفت و هیچ‏گاه به ما برنخواهد گشت مگر در روز قیامت که این قطعه از هستی ما آن‏گاه به ما باز می‏گردد که نموداری از کردار گذشته‏مان در این سال را به ما نشان می‏دهد. همان طور که علی(علیه‎السلام) فرمود خوب است انسان بنشیند و در این باب فکر کند در سالی که گذشت و به اتمام رسید چه کردم؟ آیا به یاد خدا بودم؟ آیا او را ستایش کردم؟ آیا گرفتاری برادر م?منم را رفع کردم؟ آیا حاجتی از او برآورده کردم؟ آیا در غیابش مراقب بودم تا حیثیّتش را حفظ کنم؟ آیا در این سال به وظایف برادری و اسلامی خود نسبت به دوستانی که از دست دادم عمل کردم؟ آیا حال بستگان آنها را جویا شدم؟ ولو اینکه به حسب ظاهر از آنها دل‎جویی کنم؟

از حسین‌بن علی(علیهما‎السلام) منقول است که فرمودند: «یَابنَ آدَم اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ کُلَّمَا مَضی یَومٌ ذَهَبَ بَعضُکَ»، ای انسان! ای فرزند آدم! تو روزگار هستی، «اِنَّمَا اَنتَ ایّامٌ»، تو خودت روزگار هستی، تو ایّام و روزها هستی، هر روزی که می‎گذرد مقداری از تو کاسته می‎شود

در سالی که گذشت چه کردیم؟! الآن چه کنیم؟!

علی(علیه‎السلام) بعد از آنکه چند چیز برای روش تفکّر و محاسبه نسبت به گذشته آموخت فرمود: «‎مَا الَّذِی صَنَعْتِ فِیهِ»، به خود بگو: ای فلانی! در این روزی که گذشت و به عبارت دیگر قسمتی از وجود و هستی‏ات در این عالم که از دست رفت چه کردی؟ «فَیَذْکُرُ مَا کَانَ مِنْهُ»، پس گذشته را یادآور شود، «فَإِنْ ذَکَرَ أَنَّهُ جَرَى مِنْهُ خَیْرٌ»، اگر به گذشته مراجعه کرد و دید آنچه که بر او گذشته خیر بوده است، «حَمِدَ اللَّهَ وَ کَبَّرَهُ عَلَى تَوْفِیقِهِ»، حمد خدا را به جا آورد و بگوید: «الحمد لله» و نسبت به این موفقیتی که خدا به او عنایت فرموده بگوید: «الله اکبر» و بداند این توفیق هم از خدا بوده است، «وَ إِنْ ذَکَرَ مَعْصِیَةً أَوْ تَقْصِیراً»، و اگر دید گناهی انجام داده و خطایی از او سر زده، «اسْتَغْفَرَ اللَّهَ»، از خدایش پوزش بخواهد و استغفار کند، «وَ عَزَمَ عَلَى تَرْکِ مُعَاوَدَتِهِ»، و تصمیم بگیرد که دیگر به آن گناه بازنگردد و آن را تکرار نکند.

اگر انسان بخواهد به معنای واقعی خودش را بسازد، یکی از راه‎های بزرگ برای سازندگی انسان توجّه به اعمال گذشته خود می‏باشد. خصوصاً از فرصت‎هایی که برای انسان پیدا می‎شود برای تنبّه و تذکّر خود و اینکه از خواب غفلت بیدار شود و نسبت به آینده‎ تنظیم شود استفاده کند که یکی از این فرصت‎ها پایان سالی است گذشت. امسال تمام شد و گذشت امّا ما چه کردیم؟

  

هستی و سرمایه‏ای که از ما کاسته شد را در چه راهی و چگونه مصرف کردیم؟

انسان نسبت به اعمال یک ساله‏اش بیلان آخر سال عرضه کند. همان طور که علی(علیه‎السلام) می‎فرماید این موجب می‎شود تا انسان نسبت به آینده‎اش مراقب باشد. امیدوارم خداوند به ما توفیق عنایت کند تا از گذشته‎های خود نسبت به آینده‎مان عبرت بگیریم!

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

 


منبع :

بیانات مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی ، سایت معظم له




موضوع مطلب : نوروز واپسین عید تحویل سال

          
جمعه 93 اسفند 29 :: 11:24 صبح
<   1   2   3   4   5   >>   >