سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الماسها می درخشند...!
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

دشمن واقعی ما کیست؟!

 


«دشمن‏شناسى‏»، یکى از ضرورى‏ترین شناخت‏هاست، ولى دشمنى‏کردن با دشمن و دشمن دانستن او و هوشیارى در مقابل دشمنى‏هایش ازآن ضرورى‏تر است.


نفس
دشمن درون

دشمن، تنها آن نیست که به خاک میهن ما تجاوز کند، یا نقشه قتل و نابودى ما را بکشد، یا اموال ما را بدزدد. آنکه «گوهر یقین‏» را مى‏رباید و به جاى آن «تردید» و «شک‏»تحویلمان مى‏دهد، دشمن ماست. آنکه «احساس مس?ولیت‏» را از ما مى‏گیرد و در عوض، «بى‏خیالى‏»تزریق مى‏کند، دشمن است. آنکه «توکل‏» ما را غارت مى‏کند و بذر «بى‏اعتمادى‏» به وعده‏هاى خداو پیغمبر را در مزرعه جانمان مى‏پاشد، دشمنى دیگر است. دشمن، دشمن است. دوست پنداشتن دشمن و ناتوان و ناچیز شمردن‏آن، غفلت‏آور است و موجب خنجر خوردن از پشت مى‏شود. دشمن یا حیوان است مثل مار و عقرب و گرگ و سگ یا انسان. اگر دشمن از نوع حیوان باشد همین که انسان چیزی به او بدهد حداقل یک ساعت از دستش راحت است، اما دشمن درون این گونه نیست، حتی اگر چیزی به او بدهی، چند لحظه آرام نمی شود. اگر ما به میل او عمل کنیم و آنچه خواست به او بدهیم، به همان اندازه که به میل او عمل کردیم حمله می کند و جلوتر می آید این طور نیست که مثل گرگ و مار عقب نشینی کند. نَفس، دشمنی نیست که انسان او را بشناسد، پوشیده و در درون است نه بیرون.نَفس دشمن قهار و مکاری است که ما را می بیند و ما او را نمی بینیم.دشمنی اش دائمی است نه موقت.گزیده ترین کالا یعنی «ایمان» و « عقل» ما را می برد نه مال و خانه را.با تمام دشمن ها فرق دارد.

از دشمن صریح و رویاروى کمتر ضرر مى‏بینیم، تا دشمن پنهان و دور رو. (1)

آنکه آشکارا خود را دشمن معرفى مى‏کند، کم خطرتر از دشمنى است‏که شعار دوستى مى‏دهد و دشمنى خود را پوشیده مى‏دارد و نقاب دوستى و خیرخواهى به چهره مى‏زند. (2)

هم شناخت دشمن ضرورى است، هم آشنایى با شگردها و شیوه‏هاى‏ دشمنى‏اش. در حدیث است از قول امیرالم?منین‏علیه السلام که فرمود: «بزرگترین دشمن، دشمنى است که مکر و کید خویش را بیشتر پنهان‏سازد».(3)

 

مبارزه با دشمن درون

تمایلات نفسانى، خودخواهی ها، میل به انحراف، میل به گمراهى و لغزشهایى که زمینه‌ى آن را خود انسان فراهم مى‌کند. پیغمبر با این دشمن هم سخت مبارزه کرد؛ منتها مبارزه‌ى با این دشمن، به وسیله‌ى شمشیر نیست؛ به وسیله‌ى تربیت و تزکیه و تعلیم و هشدار دادن است. لذا وقتى که مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر فرمود شما از جهاد کوچکتر برگشتید، حالا مشغول جهاد بزرگتر شوید. عجب! یا رسول‌اللَّه! جهاد بزرگتر چیست؟ ما این جهاد با این عظمت و با این زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگتر از این هم جهادى وجود دارد؟ فرمود بله، جهاد با نفس خودتان. اگر قرآن مى‌فرماید: «الّذین فى قلوبهم مرض»، اینها منافقین نیستند؛ البته عده‌اى از منافقین هم جزو «الّذین فى قلوبهم مرض»اند، اما هر کسى که «الّذین فى قلوبهم مرض» است - یعنى در دل، بیمارى دارد - جزو منافقین نیست؛ گاهى م?من است، اما در دلش مرض هست.

جنگ بیرونی، آهن می‌خواهد و جنگ درونی آه.اگر انسان با نفس امّاره بخواهد بجنگد دیگر توپ و تانک لازم نیست فرمود: «و سلاحه البکاء» اگر کسی اهل اشک و ناله و گریه نباشد مسلّح نیست و وقتی مسلّح نبود خب آن شیطان که گفت: (لْأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ) بر او مسلّط است

 این مرض یعنى چه؟ یعنى ضعفهاى اخلاقى، شخصیتى، هوسرانى و میل به خودخواهی هاى گوناگون؛ که اگر جلویش را نگیرى و خودت با آنها مبارزه نکنى، ایمان را از تو خواهد گرفت و تو را از درون پوک خواهد کرد. وقتى ایمان را از تو گرفت، دل تو بى‌ایمان و ظاهر تو باایمان است؛ آن وقت اسم چنین کسى منافق است.

اگر خداى نکرده دل من و شما از ایمان تهى شد، در حالى که ظاهرمان، ظاهرِ ایمانى است؛ پابندی ها و دلبستگی هاى اعتقادى و ایمانى را از دست دادیم، اما زبان ما همچنان همان حرفهاى ایمانى را مى‌زند که قبلاً مى‌زد؛ این مى‌شود نفاق؛ این هم خطرناک است. قرآن مى‌فرماید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السوأى ان کذّبوا بایات اللَّه»؛ آن کسانى که کار بد کردند، بدترین نصیبشان خواهد شد. آن بدترین چیست؟ 

  

 

تکذیب آیات الهى

 در جاى دیگر مى‌فرماید: آن کسانى که به این وظیفه‌ى بزرگ - انفاق در راه خدا - عمل نکردند، «فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛ چون با خدا خلف وعده کردند، در دلشان نفاق به وجود آمد. خطر بزرگ براى جامعه‌ى اسلامى این است؛ هرجا هم که شما در تاریخ مى‌بینید جامعه‌ى اسلامى منحرف شده، از این‌جا منحرف شده است. ممکن است دشمن خارجى بیاید، سرکوب کند، شکست دهد و تار و مار کند؛ اما نمى‌تواند نابود کند بالاخره ایمان مى‌ماند و در جایى سر بلند مى‌کند و سبز مى‌شود. اما آن‌جایى که این لشکرِ دشمن درونى به انسان حمله کرد و درون انسان را تهى و خالى نمود، راه منحرف خواهد شد. هرجا انحراف وجود دارد، منشأش این است. پیغمبر با این دشمن هم مبارزه کرد.

هم شناخت دشمن ضرورى است، هم آشنایى با شگردها و شیوه‏هاى‏دشمنى‏اش. در حدیث است از قول امیرالم?منین‏علیه السلام که فرمود: «بزرگترین دشمن، دشمنى است که مکر و کید خویش را بیشتر پنهان‏سازد»

انسان باید با دشمن بجنگد

جنگ بیرونی، آهن می‌خواهد و جنگ درونی آه.اگر انسان با نفس امّاره بخواهد بجنگد دیگر توپ و تانک لازم نیست فرمود: «و سلاحه البکاء» اگر کسی اهل اشک و ناله و گریه نباشد مسلّح نیست و وقتی مسلّح نبود خب آن شیطان که گفت: (لْأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ) بر او مسلّط است .آنکه نتواند «خود» را در پیچ و خم جاذبه‏ها، لغزشگاه‏ها، هوس‏ها ووسوسه‏ها حفظ کند و خود را نساخته باشد، هر چه «بالاتر» رود، سقوطش‏هلاکت‏بارتر و شکننده‏تر است. حضرت امام‏قدس سره فرمود: «خدا نکند قبل از آنکه انسان خودش را بسازد، دنیا به او روى آورد.» و چه سخن شگفت و هشدار دهنده و سازنده‏اى!

گاهى براى بعضى‏ها، کنار بودن از صحنه مقامها، مس?ولیتها و ریاست ها مفیدتر و خوش‏عاقبت‏تر است، زیرا اگر مطرح و مشهور شوند، ظرفیت‏«شهرت‏» و «مقام‏» را ندارند و «خود» را گم مى‏کنند، بخصوص اگر ره‏صدساله را یک شبه طى کرده باشند و عنوان و نام و آوازه‏اى را که دیگران به‏طور طبیعى از رهگذر یک عمر تلاش و رنج و فداکارى به دست مى‏آورند،اینان در «جوانى‏» و آغاز راه و بدون طى آن مراحل کسب کرده باشند. به‏نوعى «دولت مستعجل‏» و میوه زودرس و شکفتن نابهنگام!

این که نام و عنوان انسان بر سر زبانها بیفتد، براى حاشیه‏نشینان وناظران، وسوسه‏انگیز است و براى ناموران، جاده‏اى لغزنده و سکویى بر لب‏یک پرتگاه... چه اصرارى به مطرح بودن و مشهور شدن؟ آفات و خطرات آن رانمى‏بینید؟ گمنامى نعمتى است که تنها گرفتاران «شهرت‏» و دردسرها و عوارض‏«معروف شدن‏» به ارزش آن واقفند. بیچاره آنان که شب و روز در تلاشند تا مشهور شوند.

 تو خود را چو کودک ادب کن به چوب        به گرز گران مغز مردم‌ مکوب

تو با دشمن نفس هم‌خانه‌ای                   چه در بند پیکار بیگانه‌ای

 

پی نوشت ها:

1- در شناخت منافقین، به «سوره منافقون‏» رجوع شود. نیز به خطبه 185 نهج البلاغه درتوصیف منافقان.

2- اخاف علیکم کل منافق الجنان‏عالم اللسان، یقول ما تعرفون و یفعل ماتنکرون. (نهج‏البلاغه، صبحى صالح، نامه 27، به نقل از پیامبر اکرم).

3- اکبر الاعداء اخفاهم مکیدة (الحیاة، ج‏1 ص‏133).

زهرا انصاری نسب   

بخش نهج البلاغه تبیان

 


منبع :گامی در مسیر، جواد محدثی

farsi.khamenei.ir




موضوع مطلب :

          
یکشنبه 93 اسفند 10 :: 1:43 عصر

ما خودمان مشتری پر و پا قرص عذاب جهنمیم

 


خداوند متعال می فرماید : برخى از مردم کسانى‏اند که سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بى [هیچ‏] دانشى از راه خدا گمراه کنند، و [راه خدا] را به ریشخند گیرند براى آنان عذابى خوارکننده خواهد بود.

 


گناه
سرگرمی هاى ناسالم‏

مسأله سرگرمی و وسیله آن یکی از مسائل بسیار مهم در زندگی هر فردی می باشد، همه ما در کنار مشغله های فراوان باید زمانی را به تفریح خود اختصاص دهیم در غیر این صورت دچار دلمردگی و بیماری های روحی و روانی خواهیم شد،اما اینکه با چه وسیله ای و چگونه خود را سرگرم کنیم مسأله ایست که توجه جدی می طلبد .

بسیاری از ما خود را با فیلم های مورد علاقه و یا کتاب هایی با موضوع خاص سرگرم می کنیم، و عده ای دیگر سراغ ورزش و گردش با دوستانمان می رویم و یا از همه این ها در کنار هم استفاده می کنیم .

اما یادمان باشد کتاب ها و فیلم هایی که انتخاب می کنیم تأثیرات عمیقی بر روی ما می گذارند ،و شایسته نیست که وقت تفریح خود را صرف هر گونه کتاب و با هر موضوعی کنیم ،این خطرناک است ،ممکن است باعث گمراهی ما شود .

« وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ »(سوره لقمانآیه 6)  ؛و برخى از مردم کسانى‏اند که سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بى [هیچ‏] دانشى از راه خدا گمراه کنند، و [راه خدا] را به ریشخند گیرند براى آنان عذابى خوارکننده خواهد بود.

 

لهو الحدیث در عصر ما

قرآن مجید در این آیه، روى کلمه لهو الحدیث تکیه کرده و سخن مى‏گوید. چه بهتر معناى این کلمه را به خوبى فراگیریم.

لهو در لغت عرب به معناى باز داشتن و مشغول کردن است.

هر نوع سخن و کلامى و یا کار و کردارى که انسان را از حق و حقیقت باز دارد، به آن لهو مى‏گویند. چیزى که هست، باز دارنده، گاهى مضمون کلام است، و سخن، به آن لهو الحدیث مى‏گویند و گاهى چیز دیگر است، مانند جمع ثروت و افراط در شهوت که به آنها لهو مى‏گویند، که ما را از حق باز مى‏دارد.

قرآن مجید مى‏فرماید: الهکم التکاثر؛ (تکاثر (102) آیه 1.)

گردآورى ثروت شما را از گرایش به حقیقت باز داشت.

بنابراین هر نوع سرگرمى که مانع از توجه به حق و حقیقت گردد، در لغت قرآن به آن لهو مى‏گویند. هرگاه یک چنین سرگرمى و بازدارنده، کلام و داستان باشد، لفظ حدیث به آخر آن ضمیمه مى‏گردد، مى‏گویند: لهو الحدیث و در غیر این صورت بدون ضمیمه به کار مى‏برند و مى‏گویند: لهو.

الان در جامعه کنونی ما بازار این وسایل داغ داغ است ،از انواع و اقسام مجلات زرد و کتاب هایی با محتوای غیر اخلاقی و یا مملو از ادعاهای پوچ و بی اساس که عقاید و ارزش های مخاطبان را نشانه رفته اند .

دیگر نیازی به توضیح نیست که صنعت فیلم سازی بخش وسیعی از آن در راستای اهداف سیاسی بسیاری از ارزش ها را زیر سرال می برد و در راستای خاصی مخاطب را هدایت می کنند . 

آیا جاى گفتگوست که یکى از عوامل انحطاط اخلاقى، همین صفحات و تصنیفهاست و آیا نواهاى فریبنده و تحریک‏آمیز موسیقى به شیوع فساد و اعمال دور از عفت دامن نمى‏زند، و آواز گرم زنان و دختران توام با آهنگهاى شهوت‏انگیز موسیقى روح عشقبازى را در جوانان ایجاد نمى‏کند؟

 

رمانهاى عشقى و جنایى‏

رمانهاى عشقى و افسانه‏هاى جنایى که رموز بى عفتى و آدمکشى را تعلیم جوانان و دختران ما مى‏دهد، مصداق واقعى لهو الحدیث است. زیانهاى بى حد و حصرى که از این ناحیه بر پیکر اجتماع وارد مى‏گردد، به مراتب بالاتر از ضررهاى افسانه‏هاى ایرانى نضر بن حارث بود، که زاییده خیال بود و از تحریکات جنسى و تعلیمات جنایى، دور و پیراسته بود.

فیلمهاى گمراه کننده، پرده‏هاى شهوت‏انگیز، صحنه‏هاى بى عفتى که در سینما و تلویزیون نشان داده مى‏شود، حکم لهو الحدیث دارد، بالاخص هنگامى که گوینده در پشت پرده، رموز و اسرار فیلم را تشریح کند.

دانشمندان روان شناس معتقدند که فیلمهاى جنایى و جنسى در گسترش فحشا و افزایش حجم جنایات، کاملا موثرند، و بسیارى از مجرمها در برابر هیات هاى داورى صریحا اعتراف مى‏کنند که کارهاى زشت و ناپسند آنها عکس العمل تماشاى فیلمهاى سینماهاست که درس جنایت و خیانت در آنها تعلیم مى‏دهد. اسلام هرگز با فیلمهاى علمى و اخلاقى و بهداشتى مخالف نیست. امروز فیلم یکى از وسایل بزرگ آموزش و پرورش است و در جامعه‏هاى متمدن از آن به طرز صحیح استفاده مى‏کنند و یک مادر مى‏تواند طرز تغذیه و تربیت فرزندان خود را با دیدن یک یا دو فیلم بیاموزد، ولى متاسفانه چنین سینمایى وجود خارجى ندارد و اگر به ندرت بخواهند یک فیلم علمى و اخلاقى نشان بدهند، به قدرى به آن پیرایه مى‏بندند که حتماً با یک رشته کارهاى خلاف و نامشروع توام مى‏گردد. 

 

گسترش لهو در زندگى ماشینى‏

درست است که قرآن مجید در آیه مورد بحث، یک قسم از لهو را که همان لهو الحدیث است تحریم نموده و مرتکبان را با عذاب خوار کننده تهدید کرده است، ولى باید توجه نمود که داستانهاى باطل و سرگرم کننده و باز دارنده از شنیدن سخنان خدا و پیمودن راه حق، از آن جهت حرام است که لهو و سرگرم کننده است، نه از این نظر حرام است که داستان مى‏باشد، زیرا به گواه این که شنیدن داستانهاى آموزنده و سازنده نه تنها حرام نیست، بلکه یکى از وسایل و طرق تربیت مى‏باشد.

و به عبارت دیگر، در موضوع بحث ما چیزى که مایه تحریم لهو الحدیث است، همان جنبه لهو بودن و باز دارندگى آن از شنیدن حقایق است، نه جنبه داستان و قصه گویى آن، بلکه داستان، محل و ظرف لهو مى‏باشد؛ بنابراین هرگاه لهوى در غیر مورد داستان محقق گردید، حتما حرام خواهد بود.

موسیقی

از این جهت، دانشمندان اسلامى با آیه مورد بحث بر تحریم غنا استدلال نموده و مى‏گویند: هر نوع آهنگ و آوازى که مناسب مجالس عیاشى و آواز خوانى باشد، به حکم این که لهوى است که انسان را از حق و حقیقت باز مى‏دارد، حرام است.

اگر فرض کنیم قرآن و یا حدیث و یا شعر بس آموزنده‏اى را با این آهنگ بخواند، باز حرام خواهد بود. درست است قرآن و یا شعر آموزنده‏اى که با آهنگ غنا خوانده مى‏شود، از قبیل لهو الحدیث نیست، یعنى خود سخن و مضمون کلام لهو و باز دارنده نیست، زیرا با قرآن است و یا شعر آموزنده، ولى کیفیت و نحوه سخن گفتن لهوى است که مایه بازداشتن انسان از حق و حقیقت مى‏باشد.

هرگاه تصنیف مبتذل عشقى که احساسات خفته جنسى را به شدت بیدار مى‏سازد، با چنین آهنگ خوانده شود، در این صورت علاوه بر این که مضمون کلام لهو و سر گرم کننده و بازدارنده است، کیفیت کلام نیز که به صورت غناست، لهو خواهد بود.

نواختن دستگاههاى موسیقى هر چند توام با تصنیف و آواز نباشد، اگر چه لهو الحدیث نیست، اما روشنترین مصداق براى لهو است، زیرا نواختن و استماع این آهنگها آن چنان مایه سرگرمى است که انسان را از شنیدن آیات الهى و توجه به مبدأ و معاد و دیگر وظایف انسانى باز مى‏دارد. 

 

موسیقى بلاى عصر

یکى از بلاهاى عصر ما گسترش موسیقى است که به صورتهاى مختلفى در هر خانه و لانه وارد شده است. چون بسیارى از خوانندگان عزیز، علاقه دارند که از مضرات آن گاه گردند، به گوشه‏اى از مضرات آن اشاره مى‏نماییم:

گرچه رواج فوق العاده انواع موسیقى مانع از آن است که بسیارى از افراد در این باره درست فکر کنند و بیندیشند و مطابق طرز تفکر نادرستى که متداول شدن هر چیز را دلیل بر بى عیب بودن آن مى‏گیرند، حاضر به مطالعه در اطراف آثار شوم و زیانبار موسیقى نیستند. 

الان در جامعه کنونی ما بازار این وسایل داغ داغ است ،از انواع و اقسام مجلات زرد و کتاب هایی با محتوای غیر اخلاقی و یا مملو از ادعاهای پوچ و بی اساس که عقاید و ارزش های مخاطبان را نشانه رفته اند . دیگر نیازی به توضیح نیست که صنعت فیلم سازی بخش وسیعی از آن در راستای اهداف سیاسی بسیاری از ارزش ها را زیر سرال می برد و در راستای خاصی مخاطب را هدایت می کنند

ضررهاى اخلاقى موسیقى‏

آیا جاى گفتگوست که یکى از عوامل انحطاط اخلاقى، همین صفحات و تصنیفهاست و آیا نواهاى فریبنده و تحریک‏آمیز موسیقى به شیوع فساد و اعمال دور از عفت دامن نمى‏زند، و آواز گرم زنان و دختران توام با آهنگهاى شهوت‏انگیز موسیقى روح عشقبازى را در جوانان ایجاد نمى‏کند؟

وانگهى، آیا قلبى که مملو از نغمه‏هاى شهوت‏انگیز و تصنیفهاى عاشقانه گردید، در آن جایگاهى براى یاد خدا باقى مى‏ماند؟ آیا دلى که در آوازهاى عاشقانه و ارتعاش امواج موسیقى غرق گردید، مى‏تواند به فکر بى نوایان و درماندگان باشد؟

اصولا باید دید که لوازم و مناسبات مجالس موسیقى چیست و زیر و بم‏هاى موسیقى و ارتعاشات مختلف آن چه تقاضایى دارد؟

جز این است که دانش و رقص و اختلاط زنان و مردان و دختران و پسران شراب و الکل را به دنبال دارد؟

چیزى که آفریننده این عوامل سوء اخلاقى باشد، مى‏تواند در یک شریعت آسمانى حلال گردد؟

نتیجه این که آهنگ هاى موسیقى، هم آثار زیان بخش تخدیر اعصاب را دارد، و هم از نظر اخلاقى یک سلسله شهوت را در انسان زنده مى‏کند.خداوند متعال در آیه ای که ذکر کردیم به خوبی خطر این ابزار و وسایل را گوشزد می کند و ما را از آنها بر حذر می دارد که اگر نخواهیم به سخن خداوند متعال توجه کنیم معنایش این است که ما مشتریان پر و پا قرص اسباب لهو از هر نوع و مدلی هستیم. و افتادن در عذاب خوار کننده و استخوان سوز را هم خودمان مشتری بوده ایم ، می توانیم تصمیم بگیریم ...

فرآوری : محمدی              

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

 

 


منبع : کتاب مربى نمونه ، تفسیر سوره لقمان ، آیت الله العظمی جعفر سبحانى




موضوع مطلب :

          
یکشنبه 93 اسفند 10 :: 1:43 عصر

گناه انتشار پیامک های شرم آور

 


یکی از رسانه‌های نوپیدا در عصر حاضر، تلفن‌های همراه است که دارای کارایی‌های متنوع ارتباطی به ویژه کاربرد پیام‌رسانی و پیام‌گیری است که معمولا با عنوان اس.ام.اس یا پیامک از آن یاد می‌شود. یکی از شایع‌ترین استفاده‌های پیامک‌ها، ارسال و دریافت طنزها و لطیفه‌ها در موضوعات گوناگون است.


پیامک

طنز و شوخی نقش مهمی در التیام بخشیدن به خستگی اعصاب و روان به ویژه در خلال امور روزمره دارد و پیام‌های کوتاه نیز سبب فراهم ساختن زنگ تفریحی کوتاه در خلال کار روزانه، طرفداران فراوانی دارد. این کار تا زمانی که رنگ و بوی تحقیر و توهین به خود نگیرد و سخنان نامشروع را شامل نگردد نه تنها مورد نکوهش نبوده بلکه کاری پسندیده است. در این مجال به بررسی این موضوع از منظر دینی پرداخته می‌شود.

 

شوخی و لطیفه‌های مشروع

شوخی و مزاح، امری مباح و جایز و حتی گاهی لازم است و معصومان (علیهم السلام) نه تنها آن را نهی نکرده‌اند بلکه خود نیز به مزاح کردن با مردم می‌پرداختند و مردم را هم به آن سفارش می‌کردند.

در کافى به سند خود از معمر بن خلاد نقل کرده که گفت: «از حضرت ابى الحسن س?ال کرد که قربانت شوم، انسان با مردم آمیزش و رفت و آمد دارد، مردم مزاح مى‏کنند مى‏خندند، تکلیف چیست؟ فرمود، عیبى ندارد اگر نباشد، و من گمان مى‏کنم مقصود آن جناب از جمله" اگر نباشد" این بود که اگر فحش نباشد، آن گاه فرمود: مردى اعرابى بدیدن رسول اللَّه مى‏آمد و برایش هدیه مى‏آورد و همان جا به عنوان شوخى مى‏گفت پول هدیه ما را مرحمت کن رسول خدا هم مى‏خندید و وقتى اندوهناک مى‏شد مى‏فرمود: اعرابى چه شد کاش مى‏آمد».

از ابى القاسم کوفى در کتاب اخلاق خود از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: هیچ م?منى نیست مگر اینکه از شوخى بهره‏اى دارد، رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله و سلم) هم با اشخاص شوخى مى‏کرد، ولى در شوخی هایش جز حق نمى‏گفت.

ائمه (علیهم السلام) یاران خویش را به شوخی و مزاح با یکدیگر تشویق می‌نمودند. در روایتی آمده است: «یونس شیبانى نقل مى‏کنند که گفت امام ابى عبداللَّه (علیه السلام) به من فرمود: چطور است شوخى کردنتان با یکدیگر؟ عرض کردم خیلى کم است، فرمود چرا با هم‏ شوخى نمى‏کنید؟ شوخى از خوش اخلاقى است و تو با شوخى مى‏توانى در برادر مسلمانت مسرتى ایجاد کنى، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همواره با اشخاص شوخى مى‏کرد، و مى‏خواست تا بدین وسیله آنان را مسرور سازد».

برخی دیگر بوی تحقیر یا توهین به یک قوم یا گروهی از اقشار که جامعه را می‌دهند که نهایت آن به تفرقه و چند دستگی ختم خواهد شد. محتوای بسیاری از پیامک‌ها افشای عیب‌ها و اسراری است که شخص دوست ندارد آن‌ها افشا شوند

اما آنچه مهم است، روش و چگونگی شوخی و مزاح است که دین مبین اسلام چگونگی و شیوه‌های آن را بیان کرده است؛ مانند آنکه نباید شوخی کردن همراه با دروغ، ناسزا، مسخره کردن دیگران، تحقیر و بی‌ارج کردن مردم و ارزش‌ها باشد. از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است: «خداوند شوخی کردن عاری از فحش و گفتار بد را میان مردم دوست دارد».

 

بی‌اعتنایی به پیامک‌‌های نامشروع

محتوای بسیاری از پیامک‌هایی که میان مردم رد و بدل می‌شود، طنزهای بیهوده، بی‌معنی و یا کم‌معنی است که از هرگونه اثر خوب بر روی روان گیرندگان پیام به دور است و به گونه‌ای مصداق هرزه‌گویی و لغو به شمار می‌رود. گاه برخی از آن پیامک‌ها دارای مضمون غیر اخلاقی و نامشروع است و به گونه‌ای با آبروی مردم ارتباط دارد و ارزش‌های دینی را نشانه رفته است.

برخی دیگر بوی تحقیر یا توهین به یک قوم یا گروهی از اقشار که جامعه را می‌دهند که نهایت آن به تفرقه و چند دستگی ختم خواهد شد. محتوای بسیاری از پیامک‌ها افشای عیب‌ها و اسراری است که شخص دوست ندارد آن‌ها افشا شوند.

چنین پیامک‌هایی مصداق کاملی برای آیات 11 و 12 سوره حجرات است که می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى‏ أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ*یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیم‏»؛

روش و چگونگی شوخی و مزاح است که دین مبین اسلام چگونگی و شیوه‌های آن را بیان کرده است؛ مانند آنکه نباید شوخی کردن همراه با دروغ، ناسزا، مسخره کردن دیگران، تحقیر و بی‌ارج کردن مردم و ارزش‌ها باشد. از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است: «خداوند شوخی کردن عاری از فحش و گفتار بد را میان مردم دوست دارد»

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید هیچ قومى حق ندارد قومى دیگر را مسخره کند چه بسا که آنان از ایشان بهتر باشند، هیچ یک از زنان حق ندارند زنانى دیگر را مسخره کنند چون ممکن است آنان از ایشان بهتر باشند. و هرگز عیبهاى خود را بر ملا مکنید (که اگر عیب یکى از خودتان را بر ملا کنید در واقع عیب خود را بر ملا کرده‏اید) و لقب بد بر یکدیگر منهید که این بد رقم یادآورى از یکدیگر است که بعد از ایمان باز هم یکدیگر را به فسوق یاد کنید و هر کس توبه نکند همه آنان از ستمکارانند*هان اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از بسیارى گمانها اجتناب کنید که بعضى از گمانها گناه است، و از عیوب مردم تجسس مکنید و دنبال سر یکدیگر غیبت مکنید، آیا یکى از شما هست که دوست بدارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ قطعا از چنین کارى کراهت دارید و از خدا پروا کنید که خدا توبه پذیر مهربان است‏».

در این آیات از استهزاء، بد گمانى، غیبت، تجسس، و القاب زشت‏ نهی شده است که متأسفانه در برخی پیامک‌ها به وضوح مشاهده می‌شوند.

در این موارد وظیفه هر مسلمان و م?منی است که شیوه بندگان خدا را در پیش گیرند و در برابر این‌گونه از پیام‌ها در درجه اول، بی‌اعتنا باشند و در درجه دوم، از ارسال آن به دیگران پرهیز کنند. 

یادمان باشد که هر پیامکی که ما اقدام به انتشارش میکنیم ،هر مقدار که نشر پیدا کند در هر وسعتی گناه آن به ما هم می رسد،بهتر است هر پیامک گناه آلودی را سریعا پاک کرده تا وسوسه نشویم که به دیگری انتقالش دهیم و یک گردونه گناه برای خودمان نچینیم.

 زینب مجلسی راد             

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

 

 


منبع: مقاله پیامک؛ بایدها و نبایدها، علی کرجی

ترجمه المیزان، ج ‏6، ص 451.




موضوع مطلب :

          
یکشنبه 93 اسفند 10 :: 1:42 عصر

شیطنت‌های قبیح فیس بوکی !

 


از چند روز پیش یک صفحه در شبکه اجتماعی فیس بوک با نام دفتر مقام معظم رهبری ایجاد شده است که تا کنون منشأ حوادث و اتفاقات بسیار زیادی بوده است .این صفحه که هنوز با سکوت منابع رسمی مواجه است تا کنون نه به صورت رسمی تائید شده است و نه تکذیب شده است.   


فیس بوک

این در حالی است که صفحات مختلفی با این نام در فیس بوک ایجاد شده است، اما همه توجهات تنها به این صفحه متمرکز شده است و صفحات دیگر با بی توجهی فیس بوکی ها مواجه شده است ،صفحه ای که بعد از چند هفته از ایجاد آن نوزده هزار لایک خورده است و موافقان و مخالفان در این صفحه به بیان دیدگاه های خود می پردازند .

آنچه در این میان حائز اهمیت است آزاد قرار دادن قسمت کامنت هاست که هر شخصی به راحتی به بیان دیدگاه خود نسبت به رهبری و نظام جمهوری اسلامی می پردازد و بحث های فراوانی میان موافقان و مخالفان رد و بدل می شود.

اما در این میان مطالعه کامنت های مخالف که اکثرا توسط دوستان خارج نشین در این صفحه دیده می شود توجه هر فردی  را به نکاتی تامل بر انگیز جلب می کند که بیان آنها خالی از لطف نیست و می تواند به بهترین شکل ممکن این نکات را برای آیندگان به تصویر بکشد.

 

نکته اول:

این صفحه پر است از کامنت هایی که حاوی فحاشی و تمسخر و به کار بردن الفاظ بسیار ناپسند است که بیشتر از طرف افرادی بیان می شود که طرفدار آزادی بیان و خواستار مطرح کردن حرف هایشان در رسانه های عمومی و مخالف هر گونه سانسور خبری هستند  اما این افراد بارها و بارها امتحان خود را پس داده اند  و در رسانه هایی که مقداری به آنها آزادی بیان داده می شود لب به فحاشی و سخنان زشت باز می کنند و بی منطقی و تهی بودن خود را این گونه به رخ جهانیان می کشانند.  

 

نکته دوم:

این افراد با شعار بی عدالتی و خیانت و ... نظام جمهوری اسلامی را متهم می کنند و خواستار تغییر این نظام هستند، این در حالی است که تاریخ به خوبی شهادت می دهد که عادلانه ترین حکومت تاریخ که همان حکومت مولای متقیان علی علیه‌السلام است نیز از دست این گونه افراد در امان نبوده و حکومت و دولت حضرت را نیز به بی عدالتی و خیانت و ... متهم می کردند .

مخالفین رهبری در فیس بوک نیز با تمسک به همین ابزار از کار افتاده و فرسوده که در طول تاریخ توسط دشمنان استفاده شده است، اقدام به درج کامنت هایی توهین آمیز و بدور از منطق و استدلال می زنند و با این اقدام سخیف ،بی آبرویی خود را برای میلیون ها نفری که در فیس بوک عضو هستند به تصویر می شکند ومسلما پیروزی و مقاومت در برابر افرادی که تنها سلاح مبارزاتی آنان شایعه پراکنی و اتهام و اهانت و فحاشی است کار بسیار آسانی است

آنچه مشخص است ، این است که این افراد به دنبال برقراری عدالت و مساوات نیستند و همه این شعار ها بهانه ای برای دست یابی به آزادی های شیطانی آنهاست که با شعار بی عدالتی به تصویر می کشند.

 

نکته سوم:

قرآن مجید در آیات متعدد ابزاری را که مخالفین رهبران دینی  برای مبارزه با پیام آوران حق و حقیقت  به کار می برند را بیان می کند :

ابزاری چون:

1) سنگسار : چنانچه عموی حضرت ابراهیم  او را به سنگسار تهدید کرد:

قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتی‏ یا إِبْراهیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّک وَ اهْجُرْنی‏ مَلِیا : گفت: «اى ابراهیم، آیا تو از خدایان من متنفرى؟ اگر باز نایستى تو را سنگسار خواهم کرد، و [برو] براى مدّتى طولانى از من دور شو.( مریم:  46)

تمسخر

2) تبعید رهبران دینی:چنانچه قوم حضرت شعیب او را به تبعید تهدید کردند:

قالَ الْمَلَأُ الَّذینَ اسْتَکبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّک یا شُعَیبُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَک مِنْ قَرْیتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی‏ مِلَّتِنا قالَ أَ وَ لَوْ کنَّا کارِهینَ : سران قومش که تکبر مى‏ورزیدند، گفتند: «اى شعیب، یا تو و کسانى را که با تو ایمان آورده‏اند، از شهر خودمان بیرون خواهیم کرد؛ یا به کیش ما برگردید.» گفت: «آیا هر چند کراهت داشته باشیم؟ ( الأعراف:  88)

3)دروغ گو خواندن رهبران دینی  

 (وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْکافِرُونَ هذا ساحِرٌ کذَّابٌ : و از اینکه هشداردهنده‏اى از خودشان برایشان آمده درشگفتند، و کافران مى گویند: «این، ساحرى دروغ گو  است.)( ص:  4)

4)استهزاء

مخالفین از این سلاح از کار افتاده نیز به صورت گسترده در این صفحه استفاده می کنند ،سلاحی که در طول تاریخ نیز از آن استفاده شده است  اما مطالعه تاریخ نشان داده است که مبارزه با این سلاح نتیجه ای جز شکست به دنبال نداشته است چنانچه خداوند متعال  می فرماید:

(وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِک فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما کانُوا بِهِ یسْتَهْزِ?ُنَ : و مسلماً پیامبران پیش از تو [نیز] مورد ریشخند قرار گرفتند، پس کسانى که آنان را مسخره مى‏کردند، [سزاى‏] آنچه که آن را به ریشخند مى‏گرفتند گریبانگیرشان شد.)( الأنبیاء : 41)

این افراد با شعار بی عدالتی و خیانت و ..... نظام جمهوری اسلامی را متهم می کنند و خواستار تغییر این نظام هستند، این در حالی است که تاریخ به خوبی شهادت می دهد که عادلانه ترین حکومت تاریخ که همان حکومت مولای متقیان علی علیه السلام است نیز از دست این گونه افراد در امان نبوده و حکومت و دولت حضرت را نیز به بی عدالتی و خیانت و .. متهم می کردند

مخالفین رهبری در فیس بوک نیز با تمسک به همین ابزار از کار افتاده و فرسوده که در طول تاریخ توسط  دشمنان استفاده شده است، اقدام به درج کامنت هایی توهین آمیز و بدور از منطق و استدلال می زنند و با این اقدام  سخیف ،بی آبرویی خود را برای میلیون ها نفری که در فیس بوک عضو هستند به تصویر می شکند ومسلما پیروزی و مقاومت در برابر افرادی که تنها سلاح مبارزاتی آنان شایعه پراکنی و اتهام و اهانت و فحاشی است کار بسیار آسانی است .

در پاسخ به همه افرادی که در این صفحه با فحاشی و استهزاء انتظار سرنگونی این نظام را می شکند همان استدلال  زیبای مقام معظم رهبری در یکی از سخنان ایشان را بیان می کنیم که :

(قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیینِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکمْ أَنْ یصیبَکمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیدینا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکمْ مُتَرَبِّصُونَ: بگو: «آیا براى ما جز یکى از این دو نیکى را انتظار مى‏برید؟ در حالى که ما انتظار مى‏کشیم که خدا از جانب خود یا به دست ما عذابى به شما برساند. پس انتظار بکشید که ما هم با شما در انتظاریم.)( التوبة :  52)

و در آخر اینکه بعد از صدها سال یک حکومت اسلامی و شیعی تشکیل شده است و طبق فرمایشات مقام معظم رهبری در سخنرانی های متعدد ایشان این حکومت اسلامی خالی از عیب و نقص نیست و کسی هم این ادعا را ندارد، اما آنچه می تواند به پیشرفت این حکومت اسلامی کمک کند ،فحاشی و تمسخر و استفاده از ابزارهای خلاف منطق و عقل نیست ،بلکه بیان انتقادها با روشی منطقی و استدلالی و به دور از هر گونه دشمنی و خصومت با ایران اسلامی می تواند گام مهمی برای پیشرفت روز افزون این نظام قلمداد شود.

امین ادریسی                  

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان




موضوع مطلب :

          
یکشنبه 93 اسفند 10 :: 1:41 عصر

برخورد قرآن با اراجیف رسانه ای!!

شایعه

جامعه انسانی در طول تاریخ به ابزارهای رسانه‌ای گوناگونی مجهز بوده که به آنان امکان می‌ داد تا از وضعیت امنیت یا خبر آگاه شوند.

در طول تاریخ زندگی بشر، ابزارهای ارتباطی با توجه به فن‌ آوری‌ ها و ابتکارات و اختراعات، پیشرفت کرده و متنوع شده است.

امروزه ابزارهای ارتباطی و رسانه‌ای از چنان تنوع، تعدد و شمولیتی برخوردار است که در هیچ دوره تاریخ بشری این ‌گونه نبوده است.
به هر میزان که ابزارهای ارتباطی تعدد و تنوع یافته و شمول و فراگیری آن بیشتر شده، درصد خطا و اشتباه یا دروغ به همان میزان نیز افزایش یافته است.

در گذشته خبر خطا و دروغ، یک جامعه کوچک را دچار تشویش و اضطراب می ‌کرد، ولی امروزه دامنه آن بسیار فراتر از شهر و کشور شده به همه مناطق جهان گسترش یافته است.
رسانه‌ ها می ‌توانند کشوری را به آشوب بکشانند و موجبات خشم عمومی، غارت و چپاول اموال و کشت و کشتار را فراهم آورند؛ چنانکه همین رسانه ‌ها می ‌توانند کشوری نا آرام را به آرامی برسانند و امنیت و ثبات را به آن برگردانند.


اراجیف خبری و شایعات بی‌اساس

یکی از اصطلاحات قرآنی درباره شایعات و اخبار بی ‌اساس در جامعه، اصطلاح اراجیف است.

خداوند به صراحت در آیات 60 تا 62 سوره احزاب می‌ فرماید: لَئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا

مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا

سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا

اگر منافقان و کسانی که در دل هایشان مرضی هست و خبر سازان لرزه‌ افکن و شایعه ‌افکنان در مدینه، از کارشان باز نایستند، تو را سخت بر آنان مسلط می‌ کنیم تا جز مدتی اندک در همسایگی تو نپایند. لعنت ‌شدگانند هر جا یافت شوند، گرفته و به سختی کشته شوند. این سنت خداوندی است که در میان پیشینیان نیز بود و در سنت خدا تغییر نخواهی یافت.
رجف به معنای اختلج، ارتجف، ارتعد،‌ارتعش، اضطراب، اهتز، تحرک، تزلزل و مانند آن آمده است.

در فرهنگ ‌های فارسی از جمله دهخدا آمده است: اراجیف جمع ارجاف: خبرهای موحش و مدهش، بیهودگان و سخن های دروغ و بی ‌اصل، (غیاث اللغات) خبرهای دروغ، خبرهای نادرست و شایعات.

«مرجفون» از نظر قرآن یک گروه سازمان یافته همچون منافقان هستند. همان ‌طوری که منافقان به عنوان یک جریان اجتماعی و ستون پنجم دشمن عمل می ‌کنند و از درون جامعه اسلامی به آن ضربه می ‌زنند، مرجفون نیز یک گروه سازمان یافته هستند که می‌ توانند افزون بر منافقان شامل گروه‌های مسلمانی باشند که خواسته و یا ناخواسته در این حرکت و جریان مشارکت می ‌کنند

به خبرهای نادرست و شایعات دروغ و بی ‌اساس، اراجیف می ‌گویند؛ چون موجب اضطراب و تزلزل در افراد جامعه و شنوندگان خبر می ‌شود و آنان را به تشویش انداخته و به سمت و سوی تحرکات بی ‌جا و حرکت ‌های برخاسته از هیجان که بیرون از عقل و حقیقت است می ‌کشاند.
خداوند در آیه 60 سوره احزاب از دو گروه خطرناک در جامعه یاد کرده است:

گروه نخست همان منافقان هستند که به اسلام اعتقاد و ایمان قلبی ندارند ولی به زبان و در ظاهر ادعای مسلمانی می ‌کنند و این‌گونه خود را در میان مسلمانان مخفی کرده و برای منافع و اعتقادات خود برنامه‌ ریزی و تلاش می ‌کنند.
گروه دوم، مرجفون یا همان خبرسازان دروغین و شایعه‌ پراکنان هستند که با ایجاد شایعات و خبرهای دروغ و نادرست و بی ‌اساس، جو امنیتی جامعه را به هم می ریزند و با جنگ روانی، جامعه و نظام اسلامی را تهدید می ‌کنند.
«مرجفون» از نظر قرآن یک گروه سازمان یافته همچون منافقان هستند. همان ‌طوری که منافقان به عنوان یک جریان اجتماعی و ستون پنجم دشمن عمل می ‌کنند و از درون جامعه اسلامی به آن ضربه می ‌زنند، مرجفون نیز یک گروه سازمان یافته هستند که می‌ توانند افزون بر منافقان شامل گروه‌های مسلمانی باشند که خواسته و یا ناخواسته در این حرکت و جریان مشارکت می ‌کنند.
مرجفون با اخبار و شایعات بی‌اساس و دروغ موجبات (ارجاف) و تزلزل و اضطراب جامعه می ‌شوند و با اخبار دروغ خویش زلزله در جامعه و نظام سامان یافته آن می ‌افکنند.

آنان در شایعات خویش، توان نظامی و جنگی دشمنان را بیش از آنچه هست به تصویر می‌ کشند و دل های آنان توده‌ های مردم را می ‌لرزانند.

آنان نه تنها به بزرگ ‌نمایی از توان دشمن می‌ پردازند بلکه با کوچک ‌نمایی از توان امت اسلام واقعیت را دگرگونه جلوه می‌ دهند و روحیه مومنان و توده‌های مردم پشت جبهه را تضعیف می ‌نمایند و زمینه پیروزی دشمن و شکست مومنان را فراهم می ‌آورند.


دروغ
احکام شرعی ارجاف و حکم مرجفون

خداوند در آیات فوق چند حکم را برای ارجاف و مرجفون برشمرده که در اینجا به آن اشاره می ‌شود:
1. اتمام حجت و تهدید: نخستین گامی که علیه دو گروه منافقان و مرجفون مطرح شده است، اتمام حجت است.

در حقیقت، از آنجایی که در اسلام، اصل، هدایت مردم است و هرگز پیامبر (صلی الله و علیه وآله) و امت اقدام به کیفر و تنبیه نمی‌کنند، مگر آنکه اتمام حجت صورت گیرد، در اینجا نیز نسبت به مرجفان و خبرسازان لرزه ‌افکن و شایعه ‌سازان و شایعه پراکنان، اتمام حجت صورت می ‌گیرد و به دلیل آن‌ که جامعه اسلامی همواره بزرگ ‌ترین ضربه ‌ها را از شایعه سازان خورده است، خداوند آنان را به شدت تهدید می ‌کند که آماده مجازات دنیوی و اخروی باشند.
2. تسلط همه جانبه و قلع و قمع مرجفون: «لنغرینک» از «اغراء» به معنای چسباندن و کنایه از تسلط همه جانبه است و مراد آن است که رهبری با توطئه ‌کنندگانی که با جنگ سرد و شایعه ‌سازی، ایجاد دلهره می‌ کنند برخورد کرده و آن ها را قلع و قمع می ‌کند.
3. طرد اجتماعی و تبعید: خداوند در جمله آخر آیه می ‌فرماید: لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا. این جمله را می‌ توان به دو گونه معنا کرد:

الف: چنان تو را بر آنان می ‌شورانیم که همگی قلع و قمع شوند و جز مدت کمی نتوانند در کنار بمانند.

ب: چنان آنان را تار و مار می‌ کنیم که جز تعداد کمی از آنان در مجاورت تو باقی نمانند. (تفسیر نور، قرائتی، ذیل آیه)

به هر حال، قلع و قمع مرجفون به عنوان یک جریان سامان یافته از وظایف رهبری و امت است که به امداد و حکم الهی انجام می‌گیرد. 

در حقیقت حکم قضایی مرجفان مهدورالدم بودن است. البته بعضی مفسران تمام این سخت ‌گیری ‌ها را در مورد اذیت کننده مومن که در آیات قبل بود، می ‌دانند، ولی به نظر می ‌رسد این همه تهدید و اعلام مهدور الدم بودن برای کسانی است که قصد اخلال در امنیت جامعه و شکست نظام را دارند، نه مزاحمان ناموس مردم

4. مهدور الدم بودن مرجفان: خداوند در آیه 61 سوره احزاب حکم به مهدور الدم بودن مرجفانی می‌ دهد که امنیت جامعه را با اراجیف خبری تهدید می ‌کنند.

واژه «ثقفوا» از «ثقافه» به معنای دست یافتن و چیره‌ شدن دقیق و ماهرانه است، لذا به علم و فرهنگ، ثقافه گفته می‌شود. خداوند می ‌فرماید که هرگاه به این مرجفان دست یافتید آنان را بکشید.
در حقیقت حکم قضایی مرجفان مهدورالدم بودن است. البته بعضی مفسران تمام این سخت ‌گیری ‌ها را در مورد اذیت کننده مومن که در آیات قبل بود، می ‌دانند، ولی به نظر می ‌رسد این همه تهدید و اعلام مهدور الدم بودن برای کسانی است که قصد اخلال در امنیت جامعه و شکست نظام را دارند، نه مزاحمان ناموس مردم.(تفسیر نور، قرائتی، ذیل آیه)

پس باید گفت که سعه ‌صدر و تساهل و تسامح در برابر مرجفان حد و اندازه‌ای دارد و اگر اتمام حجت تأثیری نداشت و دوباره به اعمال خود ادامه دادند، می ‌بایست به حکم قضایی دستگیر و مجازات شوند.

از آنجایی که آنان مفسد فی ‌الارض تلقی می ‌شوند حکم آنان قتل است. لذا می‌توان گفت که مرجفان به سبب آنکه امنیت مردم را به هم می ‌زنند، دیگر امنیت جانی ندارند و مهدور الدم هستند (أُخِذُوا وَقُتِّلُوا)
7? لعن مرجفان: امت اسلام باید مرجفان را لعن کنند و آنان را از جامعه طرد کرده و از خود  دور سازند.

اینکه خداوند می ‌فرماید اینان ملعون (طرد شده) هستند، به این معناست که امت نیز باید آنان را طرد کنند و اجازه ندهند هیچ ‌گونه ارتباطی با جامعه اسلامی داشته باشند. 

پس شعار مرگ بر مرجفان و خبرسازان شایعه پراکن یکی از شعارهای قرآنی است.

فرآوری: زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان  

 


منابع:

سماموس

حوزه




موضوع مطلب :

          
یکشنبه 93 اسفند 10 :: 1:40 عصر
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >