سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الماسها می درخشند...!
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من

هم‌نشینی با فرزندان را فراموش نکنید

 


با هم‌نشینی و رفاقت کردن با فرزندان، از یک سو می‌توانید فشار زندگی را از روی دوش خود بردارید و از سوی دیگر، فضایی به وجود آورید تا فرزندان شما ضمن بیان نگرانی‌های خود، راه و رسم زندگی را یاد بگیرند.

 


دوست و همنشین

در این عصر و زمانه، والدین مشکلات زیادی دارند، با این وجود آن‌ها باید بدانند که فرزندانشان هم نگرانی‌های خاص خودشان را دارند. بنابراین باید با ارائه یک برنامه خوب از آنچه در دسترس است، نگرانی‌های خود و فرزندان را کاهش داد، به عنوان مثال با هم‌نشینی و رفاقت کردن با فرزندان، از یک سو می‌توانید فشار زندگی را از روی دوش خود بردارید و از سوی دیگر، فضایی به وجود آورید تا فرزندان شما ضمن بیان نگرانی‌های خود، راه و رسم زندگی را یاد بگیرند.

والدین محترم می‌توانند:

الف ـ هر شب یک ساعت تلویزیون را خاموش و همه اعضای خانواده را دور هم جمع کنند و به قول معروف، گل بگویند و گل بشنوند. در این نشست‌هاست که پدر و مادرها می‌توانند فرزندانشان را خوب بشناسند؛ و از آن طرف نیز، فرزندان با منش و شخصیت واقعی والدین خود آشنا می‌شوند.

ب ـ هفته‌ای یک شب، جلسه‌ رسمی «حل مشکلات» داشته باشند تا هر یک از اعضای خانواده به فراخور نیاز و توان خود، موضوعی را در آن جلسه مطرح کند. در این نشست، باید یک نفر رئیس و یک نفر دبیر باشد، تا نظم لازم برقرار شود. البته می‌توان این جلسه را به صورت دوره‌ای برگزار کرد. به عبارتی اگر در نشست‌های اولیه، پدر رئیس و مادر دبیر انتخاب شود، پس از مدتی، مادر رئیس و پدر دبیر و همین‌طور به صورت چرخشی، هر یک از فرزندان با ایفای نقش رئیس و دبیر، اعتماد به نفس خود را در عمل نشان می‌دهند.

چرخشی بودن مسئولیت‌ها، به این خاطر است که فرزندان امروز، نقش‌آفرینان و اداره‌کنندگان فردای این مملکت هستند. به بیان دیگر، اگر آن‌ها در آینده نقش «بالادست» و یا «پایین دست» را پیدا کردند، در عمل باید بدانند که دارای چه نوع رفتار و منشی باشند. مهم‌تر این که اعضای خانواده به ویژه فرزندان، با طرح نیازهای اساسی خود در جلسه و دریافت حمایت و پشتیبانی مادی و معنوی از والدین، به تدریج می‌توانند زمینه رشد و تعالی خود را فراهم کنند.

ج ـ حداقل ماهی یک بار با اعضای خانواده به اتفاق هم به سینما و یا پارک بروند تا ضمن بهره بردن از امکانات بیرون از خانه و هم‌چنین رها شدن از مشکلات تکراری زندگی، روحیه از دست رفته خود را بازآفرینی کنند.

والدین می‌توانند هر شب یک ساعت تلویزیون را خاموش و همه اعضای خانواده را دور هم جمع کنند و به قول معروف، گل بگویند و گل بشنوند. در این نشست‌هاست که پدر و مادرها می‌توانند فرزندانشان را خوب بشناسند؛ و از آن طرف نیز، فرزندان با منش و شخصیت واقعی والدین خود آشنا می‌شوند.

 

د ـ هر چند وقت یک بار به خانه دوستان و آشنایان و یا فامیل‌های خود بروند و نیز با دعوت کردن از آن‌ها، زندگی خود را از حالت یکنواختی خارج کنند.

ه ـ سالی یک بار هم که شده، همه اعضای خانواده به اتفاق هم به مسافرت بروند. دیدن شهرهای مختلف ایران و به ویژه زیارت اماکن مذهبی، از یک سو تنوع در زندگی ایجاد می‌کند و از سوی دیگر، به تدریج روحیه مذهبی فرزندان را تقویت می‌کند.

البته ضرورت ندارد که همه خانواده‌ها به مسافرت‌های دور و دراز بروند، کافی است به شهرهای هم‌جوار و یا امامزاده‌هایی که در استان آن‌ها وجود دارد، بروند.

و ـ اگر خانواده‌ها می‌خواهند هویت آنان ماندگار بماند، باید به سالروز ازدواج، روز زن، روز مرد و خلاصه روز تولد هر یک از اعضای خانواده بها بدهند.

شهرزاد

 





موضوع مطلب :

          
دوشنبه 93 اسفند 18 :: 5:54 صبح

دخترانتان را توانمند تربیت کنید


رابطه با دختر نوجوان، پیچیدگی‌های خاص خود را دارد، باید بتوانید با احترام گذاشتن به حریم شخصی‌اش به او نزدیک شوید و از افکار و احساساتش بی‌خبر نمانید.


مادر و دختر

دیگر آن کل‌کل‌های دوران کودکی هم نخ‌نما شده و از اعتبار افتاده است. یادم هست وقتی کوچک بودم، کافی بود چند پسربچه شیطان دور هم جمع شوند تا دم بگیرند که «دخترا موشن مثل خرگوشن، پسرا شیرن مثل شمشیرن...»، آن زمان حضور دختران کمرنگ بود، درصد کمتری از آنان به دانشگاه می‌رفتند، به مسابقات علمی و ورزشی بین‌المللی راه پیدا نمی‌کردند، تعداد کمتری شاغل بودند و همین کمرنگ بودن باعث می‌شد که جامعه، دختران را جدی نگیرد.
اما حالا زمانه عوض شده، نه دختران موش‌های کوچک و بی‌دست‌وپا شده‌اند و نه پسران شیران بیشه. هر کدام به‌قدر توان و ظرفیت، رشد کرده و جایگاه خود را به دست آورده‌اند. به‌ویژه دختران که چند سالی است یک روز هم در تقویم به نامشان ثبت شده تا هرسال در ولادت حضرت معصومه (س) میزبان تبریک دیگران باشند.
دختران قوی به دست مادران قوی تربیت می‌شوند و این شباهت، حاصل یک ارتباط پویا و سازنده است. برخی از مادران منتظر گذر زمان‌اند تا دخترشان بزرگ شود، آن‌وقت با او صمیمی شوند، درحالی‌که برای صمیمی شدن با فرزندتان، باید از همان کودکی با او دوست باشید و اعتماد کردن را به او بیاموزید. به خاطر داشته باشید شما برای دخترتان، نمایی از آینده‌اش هستید، پس سبک زندگی شما تأثیر عمیقی بر روان او دارد.
اگر شما مادری حساس و زودرنج هستید، احتمالاً دخترتان هم همین خصیصه را از شما به ارث می‌برد، اگر در تصمیم‌هایتان، زنی مصمم و منطقی هستید، به‌احتمال زیاد، دخترتان هم همین‌گونه خواهد بود. به خاطر بیاورید در زمان کودکی و نوجوانی‌تان، چگونه مادری را دوست داشتید و برای دخترتان همان مادر شوید.

دختران قوی به دست مادران قوی تربیت می‌شوند و این شباهت، حاصل یک ارتباط پویا و سازنده است. برخی از مادران منتظر گذر زمان‌اند تا دخترشان بزرگ شود، آن‌وقت با او صمیمی شوند، درحالی‌که برای صمیمی شدن با فرزندتان، باید از همان کودکی با او دوست باشید و اعتماد کردن را به او بیاموزید. به خاطر داشته باشید شما برای دخترتان، نمایی از آینده‌اش هستید، پس سبک زندگی شما تأثیر عمیقی بر روان او دارد.

سنین بلوغ برای بسیاری از دخترانِ نوجوان، ناراحت‌کننده است، تغییر ظاهر و نامتناسب شدن اعضای بدن یا صورت هم می‌تواند آزاردهنده باشد. این در حالی است که مادران در آگاهی بخشیدن به دختران، نقش به‌سزایی دارند. وقتی آن‌ها اطلاعات مربوط به بلوغ را از مادر دریافت می‌کنند، خیلی خوب سازگار می‌شوند، ضمن این‌که آگاهی‌بخشی از طریق مادر، به‌نوعی علامت بزرگ شدن دختر است و او خود را در آغاز راه جوانی می‌بیند. بسیاری از دختران در این برهه حساس، عبوس، تندخو و سرکش می‌شوند؛ به‌ویژه با بلوغ جسمانی دوست دارند مانند بزرگ‌سالان رفتار کنند، درحالی‌که برای وارد شدن به بزرگ‌سالی باید تجربه کنند و پخته‌تر شوند. معمولاً تعارضات مادران با دختران، بیشتر از پسران است؛ زیرا والدین، محدودیت‌ها و مراقبت‌های بیشتری برای دختران اعمال می‌کنند و این فقط منحصر به جامعه ایرانی نیست، بلکه در تمام دنیا، دختران بیشتر در معرض خطر هستند و به‌تبع آن، محدودیت‌های بیشتری را باید تحمل کنند.
رابطه با دختر نوجوان، پیچیدگی‌های خاص خود را دارد، باید بتوانید با احترام گذاشتن به حریم شخصی‌اش به او نزدیک شوید و از افکار و احساساتش بی‌خبر نمانید. اگر می‌خواهید ارتباطش با شما عمق پیدا کند، از مقایسه کردن او با دوستانش یا گذشته خودتان یا دیگران، به‌شدت خودداری کنید و برای اصلاح رفتارش از روش‌های غیرمستقیم کمک بگیرید و سعی کنید انتقادهای گزنده و مستقیم نداشته باشید.

بسیاری از دختران، نظم و ترتیب، تلاش و پشتکار، مقاومت و سرسختی را از پدر می‌آموزند و این آموزش، محصول با هم بودن است. اگر ساعات با هم بودنتان کوتاه است، کیفیت لحظاتی را که با هم هستید، بالا ببرید؛ مثلاً آخر هفته‌ها را با هم باشید، با هم حرف بزنید و تجربه کنید. تا جایی که امکان‌پذیر است فضای دونفره بسازید، دو نفری به ورزش صبحگاهی بروید، دو نفری خریدهای خانه را انجام دهید.

دختران در تمام سنین، به آراستگی خود اهمیت زیادی می‌دهند، شکل و شمایل این آراستگی با توجه به اقتضائات هر سنی متفاوت است. در مواجهه با این ویژگی، نه محدودیت‌های افراطی برایش قائل شوید و نه آزادی‌های بی‌قاعده، اگر از دوران کودکی او را با ارزش‌ها و هنجارها آشنا کرده باشید و ابعاد معنوی زندگی‌اش را رشد داده باشید، او توانایی و بلوغ انتخاب مسیرهای درست را دارد.
تأثیر مستقیم رفتارهای مادران و روش‌های تربیتی آنان روی دخترانشان، بسیار عمیق و مشهود است، اما باید بدانیم که پدران، سهم مهمی در پرورش شخصیت دخترانشان دارند. آن‌ها با همراه کردن سبک رفتاری مقتدرانه و ابراز احساسات و عواطف می‌توانند علاوه بر قانونمند کردن فرزند، او را به قدرت تدبیر و مدیریت خود مطمئن کنند. اقتدار پدران سبب می‌شود تا دختران، توانایی روحی بالایی پیدا کنند. معمولاً این دختران مقابل شکست مقاوم‌ترند و در مواقع حساس، تصمیمات درست‌تری اتخاذ می‌کنند. ارتباط عاطفی موثر میان پدران و دختران، احتمال گرایش به رفتارهای ناهنجار در سنین نوجوانی را کاهش می‌دهد و سبب می‌شود دختران در ارتباط با جنس مخالف، منطق بالاتری داشته باشند و کمتر تحت تأثیر هیجانات قرار بگیرند.

مادر و دختر

وقتی دخترتان علاقه نشان می‌دهد، تا جایی که می‌توانید، او را با مهارت‌های مورد نیازی که مربوط به حوزه‌های مردانه است آشنا کنید، به او یاد دهید چطور با جعبه ابزار کار کند، یک لامپ ساده را خودش عوض کند، از آچار و پیچ‌گوشتی استفاده کند، در پمپ‌بنزین به‌جای شما بنزین بزند، یا هنگام پنچری ماشین، راه و رسم تعویض لاستیک را یاد بگیرد. وقتی دخترتان این توانایی‌ها را کسب می‌کند، علاوه بر بالا رفتن اعتمادبه‌نفسش، شما هم او را باور می‌کنید و این حس خوبی به او می‌دهد. به او کمک کنید با برخی از ترس‌هایش مواجه شود، مثل ترس از رانندگی در جاده، ترس از حیواناتی مثل سگ و گربه یا حشراتی مثل سوسک و عنکبوت؛ مراقب باشید در این مورد، اول ترسش را به رسمیت بشناسید و بعد آرام‌آرام و با رضایت خودش اقدام کنید.
بسیاری از دختران، نظم و ترتیب، تلاش و پشتکار، مقاومت و سرسختی را از پدر می‌آموزند و این آموزش، محصول با هم بودن است. اگر ساعات با هم بودنتان کوتاه است، کیفیت لحظاتی را که با هم هستید، بالا ببرید؛ مثلاً آخر هفته‌ها را با هم باشید، با هم حرف بزنید و تجربه کنید. تا جایی که امکان‌پذیر است فضای دونفره بسازید، دو نفری به ورزش صبحگاهی بروید، دو نفری خریدهای خانه را انجام دهید. این فضای دونفره موجب می‌شود بیشتر با هم حرف بزنید و فاصله‌تان کمتر شود. اگر نمی‌توانید افکار و احساساتش را درک کنید، از همسرتان کمک بگیرید. از او بپرسید وقتی به سن دخترتان بود، چه دغدغه‌هایی داشت. این به شما کمک می‌کند تا بهتر او را بشناسید و با او رفتار کنید.
دختران، هویت خود را از پدرشان می‌گیرند؛ زیرا دنیا را از طریق پدر می‌بینند و می‌شناسند. در واقع این پدر است که دختر را به درون جامعه می‌فرستد و هویتی مستقل به او می‌دهد. دختران، توانایی‌های فیزیکی خود را به پدر نسبت می‌دهند و در تمام فعالیت‌هایشان می‌دانند که یک حامی همیشگی دارند و همین حمایت پنهانی، به آن‌ها قدرت تجربه کردن و یاد گرفتن می‌دهد.
منبع: جام جم آنلاین




موضوع مطلب :

          
دوشنبه 93 اسفند 18 :: 5:53 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

آسیب شناسی شبکه های ماهواره ای تفرقه افکن در بازتاب انحرافی از تفکر شیعی

امروزه رسانه ها نقش مهمی در شناساندن مکاتب زنده و پویای بشری به جهانیان دارند. با وجود انتشار کتاب ها و مقالات مختلف از سوی دانشمندان هر مکتب، اما تعداد زیادی هستند که به خاطر شلوغی فراوان در سبک زندگی قرن معاصر، اخبار و اطلاعات خود را از راه صفحات اینترنتی و شبکه های تلویزیونی و ماهواره ای به دست می آورند.

پیروان مکتب تشیع و رهبران آنها نیز، با توجه به اینکه مکتب خود را مکتبی جهانی و برای هدایت تمام انسان ها می دانند، چون دیگر ادیان و افکار بشری تلاش دارند با استفاده از این ابزار، اندیشه ها و عظمت های شیعه را به دیگران مخابره کنند.

با وجود فعالیت شبانه روزی و ارزنده برخی گروه ها در این حوزه های رسانه ای، در این بین نیز شبکه هائی حضور یافتند که به جای ترویج واقعیت شیعه، سمت پررنگ فعالیت خود را به تحریک احساسات عاطفی مذاهب گوناگون بر علیه همدیگر قرار دادند.

شیعه و سنی را دو گروه کاملا بیگانه و دشمن پشت پرده همدیگر معرفی می کنند که هر کدام دیگری را باطل محض دانسته و شب و روز در فکر سرنگونی هم هستند. هرکدام دیگری را از یهود بدتر می داند و ذکر نمازشان لعن و نفرین همدیگر است.

خیالبافی هائی که در دنیای واقعی، جائی جز در بین عده ی کمی افراد افراطی شیعه و سنی ندارد.

در قریب به اتفاق شهرهایی که شیعه و سنی در آنها به صورت مختلط با هم زندگی می کنند، بازی کودکان، ازدواج جوانان، تحصیل دانش آموزان و دانشجویان، خدمت سربازی و تجارت شیعه و سنی و حتی جشن و عزای آنان، چنان به هم گره خورده است که کسی جدای از اختلاف در برخی فروعات فقهی و دینی- که در درون فقهای شیعه و سنی نیز این تفاوت ها طبیعی است- تفاوتی محسوس و قابل توجه در بین مردم نمی بیند.

در حالی که چنین برادری و صمیمیتی در این اختلاط ها حاکم است، شیطنت افراد تندوری شیعه و سنی که جاهلانه یا عالمانه عروسک خیمه شب بازی دشمنان مسلمانان قرار می گیرند، سعی دارد این اتحاد را بر هم بزند تا با گل آلود شدن این آب زلال، زمینه ی ساز ادامه حیات صهیونیست پلید و بهره برداری های دشمنان اسلام از منابع عظیم سرزمین های اسلامی و از بین بردن فرهنگ دینی آنها باشد. دشمنانی که تنها به فکر منافع خود در منطقه اسلامی هستند و شیعه و سنی برایشان اهمیتی ندارد.

دغدغه این نوشتار، نقدی برادرانه بر نقش آفرینی برخی شبکه های به اصطلاح شیعی است که مبادا بر خلاف غرض دینی و شرعی در ترویج اسلام و معنویت، به مهره ای تبدیل شده باشند که در زمین حریف بازی می کند.

شبکه هائی که برای افرادی که شناخت کافی از شیعه ندارند یا تازه می خواهند با شیعه آشنا شوند، تصویری ناروا از شیعه ارائه می دهند.

نمایش آنها از روضه، گردآمدن عده ای جوان نیمه عریان است که عوعو می کنند و چندین ساعت بالا و پائین می پرند.

مضمون برخی سخنرانی هایشان اهانت به بزرگان و مقدسات عده ای از مردم مسلمان عربستان و عراق و افغانستان و ... است که به دور از جنجال های اعتقادی و کلامی، محتاج نان شبشان هستند و کم و بیش این اهانت ها برایشان بازگو می شود و احساساتشان را علیه شیعیان تحریک می کند!!

در برخی موارد نیز با اهانت به رهبری جمهوری اسلامی ایران و مراجع بزرگ تقلیدی که هم نظر با آنان نیستند، الفاظ ناپسند و واژه "دجال" یعنی فریبکار را به کار می برند. فراموش می کنند که اگر حیاتی برای شیعه و اسلام هست، به برکت همین فقها و علمائی است که آنان نیز دغدغه مشکلات دین و دنیای مردم را دارند و اهانت به آنان ثمری جز تضعیف بنیان علمی و معنوی تشیع ندارد.

هر چند خود اهل علم باشند، اما لازم است این احادیث و توقیعات به آنها تذکر داده شود که امامان معصوم، دانشمندان و راویان احادیث را در عصر غیبت تکیه گاه مردم قرار داده اند.

تصویری که آنان از ایام محرم و سوگ حسینی (علیه السلام) از شیعیان مخابره می کنند، عکس و فیلم افرادی است که آلات قتاله ای مانند شمشیر و خنجر و ... بر دست گرفته اند و بر سر و صورت خود و کودکان و نوجوانانشان می زنند. تصاویری خون آلود و پر از خشونت خودزنی که می تواند بهترین ابزار برای برانگیختن تنفر بیینده و شیعه هراسی او باشد.

این را اهل انصاف پاسخ بگویند؛ اگر مکتبی را اینگونه برای شما رسانه ای می کردند، چه قضاوتی می کردید؟؟؟

آیا در درونتان تمایلی به شنیدن بقیه سخنان رهبران این مکتب پیدا می کردید؟؟؟

آیا حس می کردید این مکتب ناگفته هائی دارد که گمشده ی وجدان بیدار شماست؟؟؟؟

آیا برای کسانی که اولین بار صحنه های قمه زنی و خودزنی ها را می بینند، ناخودآگاه حس انزجار دست نمی دهد و با زبان بی زبانی این افراد را جاهل و متوحش محسوب نمی کنند؟؟

تاکنون فکر کرده اید که دشمنان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) با چه آماری این تصاویر و کلیپ ها را در جلسات خصوصی و عمومی و شبکه هایشان نمایش داده و بر "تیشه زدن ما بر ریشه مان"پوزخند زده اند؟

باید بر مظلومیت شیعه گریست که اینقدر وارونه تبلیغش کرده اند که برخی تصور می کنند «هراس از شیعه» کلیدی تر و مهم تر از «هراس از صهیونیست» است.

مکتب کودک کش و جانی صهیونیسم کجا و مذهب شیعه ای که قرن ها حامی مظلومین و مستضعفان بوده و برای مبارزه با ظلم و ستم و در راه ترویج عدالت و پاکی هزاران شهید و جانباز فدا کرده است کجا؟ مکتبی که طلایه دار مبارزه با استکبار در عرصه های بین المللی است و برای این مبارزه و مقاومت هزینه های انسانی و مالی فراوانی داده است.

واقعیت شیعه، امرها و نهی های قرآن و نهج البلاغه است. امر به عدل و احسان، امر به مهربانی بر یتیمان و دستگیری مستضعفان. و نهی از شرک و زنا و ظلم و بی بندوباری.

واقعیت شیعه علی (علیه السلام) است که بر دزدیده شدن خلخال از پای زن یهودی نیز شکوایه می کند.

واقعیت شیعه، نامه به مالک اشتر است که «ای مالک؛ بر مردمان حکومتت چون حیوان درنده مباش و با آنها مهربان باش، که آنها یا در خلقت شبیه تو هستند و انسانی چون تو اند یا برادر دینی تو هستند»[1].

واقعیت شیعه، ائمه علیهم السلام هستند که بیش از آنکه با سخن خویشتن، افراد را به سمت دینداری می آوردند، با اخلاق نیکو و مدارا با جاهلان سبب گرایش آنان به مکتب تشیع می شدند.

واقعیت شیعه، دانشگاه چهارهزار نفری امام صادق (علیه السلام) و مناظره های امام رضا (علیه السلام) با مکاتب گوناگون است.

واقعیت شیعه کرم و بخشش امام مجتبی و عفو و کظم و گذشت امام کاظم (علیهما السلام) است که با سبّ کنندگان نیز آنگونه رفتار می کردند که از کردار خود پشیمان می شدند.

در احوال برخی عارف مسلکانی که معرفتشان در مدرسه خاندان وحی نبوده است می گویند که خود را چون سگی می کردند تا تکبرشان از بین برود. آیا عرفان ما عرفان عزتمندانه و پرکرامت امام حسین (علیه السلام) است که فرمود: «هیهات من الذله» یا عرفان شبلی ها و صوفی ها و ...

واقعیت شیعه، تلاش در علم و علم آموزی و رسیدن به قله ی علم و تقوا در جهان است. علمی همراه با تقوا که به جای ابزار شدن در کشتار بشر و ستم بر بشریت، انسان را به اوج خداباوری و ایمان به عظمت دستورات او برساند و صلح و آرامش را به سراسر جهان هدیه نماید.

گاهی در توجیه این اعمال موهن و ناپسند می گویند: این زبان عشق است و شما درک نمی کنید....

برادر عزیز! وقتی من شیعه که چون تو اهل روضه و عزاداری هستم این کارهای تو را درک و هضم نمی کنم، بدان که دیگران به طریق اولی تو را نمی فهمند. پس تا وقتی برادران دینی تو و دیگرانی که عظمت خیالی رفتار تو را درک نمی کنند به فهم مناسب برسند، صبر کن که مبادا با برداشت اشتباه از رفتار و گفتارت، باعث وهن مذهب باشید.

خداوند متعال نیز از صفای طینت مسلمانانی که به پیامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب می کردند:«راعنا»آگاه بود. این کلمه در زبان یهود به این معنا بود که «چوپان ما باش». آیه نازل شد که ای مسلمانان به جای کلمه ای که باعث تمسخر و خواری شما نزد دشمنانتان می شود بگویید: «انظرنا و اسمعوا لنا» (به ما نگاه کن و سخن ما را گوش بده) تا ابزاری بر علیه شما در دست دیگران نباشد.[2]

امام صادق علیه السلام در کنار توصیه به برخی آداب اخلاق اجتماعی مانند حسن همسایگی و اخلاقی فرمودند: زینت ما باشید نه باعث خواری ما.[3]

قطعا این حدیث فراتر از انجام واجبات و ترک محرمات، نظر به رعایت آداب اجتماعی دارد که رعایت آنها مایه زینت مکتب و عدم رعایتشان باعث وهن مذهب است. اگر کارهایتان حرام هم نباشد، یقین بدانید ناگوار و نارواست. مانند گذاشتن آفتابه بر سر سفره به جای پارچ آب؛ گرچه حرام نیست اما مایه خواری میزبان و ناراحتی مهمان است.

هیچ شیعه ای نمی تواند عزادار بر مصیبت های ائمه مظلوم (علیهم السلام) نباشد که این عزاداری ها اقتدای به سیره اولیاء و هم ناله شدن با امام عصر (سلام الله علیه) است. اما می توان به گونه ای عزاداری کرد که اشک هایمان سیلاب بر آتش فتنه ها و نابود کننده دشمنان حقیقی مان باشد و نه مایعی آتش افزا بر علیه خودمان!!

باورش سخت است که برخی این شبکه ها را مبلغ مکتب شیعه بدانیم در حالی که نه موضع حسینی و علوی دارند و نه رسالت زینبی.

به واقع چرا برای غزه و عراق ستمدیده رگ گردن کلفت نمی کنند و نوک ناسزایشان را تنها به سوی مقدسات عده ای سنی بیچاره عربستانی و کویتی و عراقی و افغانی و ... که محتاج به نان شبشان هستند گرفته اند؟؟؟ ناسزاهائی که نه تنها مستند دینی ندارد بلکه در کنار روایات عام و خاص که مؤمن را از سبّ و ناسزا به دیگران و مقدساتشان بازداشته است[4]، در آیات و روایات اهل بیت (علیهم السلام) بسیار وارد شده است که آنان امر بر مدارا و همزیستی با دیگر مکاتب و ادیان نموده اند. مانند امر به سلام کردن به آنان و عیادت بیمارانشان و شرکت در تشییع جنازه و حضور در نماز جماعتشان و ...[5]

قرآن کریم، کتابی آزاداندیش است که با وجود آنکه تنها دین پذیرفته شده نزد خداوند را اسلام می داند، در مورد سبک معاشرت و همزیستی با اهل کتاب می فرماید:

«لا یَنْهاکُمُ‏ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ»[6].

ترجمه: [امّا] خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند، باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد.

قطعا رفتار نیکو با مسلمانان، اگر هم رتبه با اهل کتاب نباشد کمتر از آن نیست.

و السلام علی من اتبع الهدی.

عبدالرضا بختیاروند/

یارانامه ایرانی : bakhtiarvand@chmail.ir

 

[1] نهج البلاغه، نامه به مالک اشتر(نامه شماره 53).

[2] سوره بقره، آیه 104. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرینَ عَذابٌ أَلیمٌ». ترجمه: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، نگویید: «راعنا»، و بگویید: «انظرنا»، و [این توصیه را] بشنوید؛ و [گر نه‏] کافران را عذابى دردناک است.

[3] اصول کافی، ج‏2،ص 77.عَلَیْکَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ کُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِکُمْ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا شَیْناً وَ عَلَیْکُمْ بِطُولِ الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ...

[4] مانند: سوره انعام، آیه 108«وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ». ترجمه: و آنهایى را که جز خدا مى‏خوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد. این گونه براى هر امتى کردارشان را آراستیم. آنگاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود، و ایشان را از آنچه انجام مى‏دادند آگاه خواهد ساخت.

[5] مانند: اصول کافی، ج‏2،ص 219. إِیَّاکُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلًا یُعَیِّرُونَّا بِهِ فَإِنَّ وَلَدَ السَّوْءِ یُعَیَّرُ وَالِدُهُ بِعَمَلِهِ کُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إِلَیْهِ زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْهِ شَیْناً صَلُّوا فِی عَشَائِرِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ‏ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ... مبادا کاری کنید که باعث سرزنش و کنایه بر ما شود، کار بد فرزند مایه سرزنش پدرش است، در نمازشان شرکت کنید و مریض هایشان را عیادت کنید و بر جنازه شان حاضر شوید .....

[6] سوره ممتحنه، آیه 8.

تاریخ درج : 1393/5/18 موضوع : تاریخ و سیره




موضوع مطلب :

          
دوشنبه 93 اسفند 18 :: 5:48 صبح

تناقضات ابن تیمیه

شیعه

مساله توسل به عنوان یک سنت و یا یک اصل در دین اسلام، مورد توجه بسیاری از صحابه رسول خدا، خلفای راشدین، و پیشوایان مذاهب چهارگانه اهل سنت بوده و همگان خود را به اتیان این سنت برای تقرب و جلب رضایت خداوند متعال ملزم می دانستند.


این در حالیست که کتاب هایی که اخیراً از سوی مخالفان توسّل منتشر می شود، رسم توسّل به صالحان را، نوعی اختلاف میان سنّی و شیعه! قلمداد می کند، در حالی که اختلاف در مسأله ربطی به تسنّن و تشیّع ندارد، بلکه اختلافی است میان وهابی ها و پیروان ابن تیمیّه با دیگر فرق اسلامی (اعم از شیعه و سنّی). این امر، حاکی از این است که ریشه اختلاف، این دو نفرند و اگر از این دو نفر و پیروان آنها صرف نظر کنیم کلّیه فِرَقِ اسلامی در اصل توسّل (و دیگر مسایل که برخی از آنها گذشت و برخی دیگر خواهد آمد) وحدت نظر داشته و میان آنان اختلافی وجود ندارد. ‏در این بحث برآنیم که با یکی از قواعد فقهی تحت عنوان اجماع ، به سراغ مساله توسل رفته و از این نظرگاه، نگرش اندیشمندان و علمای مسلمان غیر وهابی را در این مساله جویا شویم، تا اصل مساله اختلاف وهابیت با دیگر مذاهب اسلامی را روشن و مبین سازیم. 

 

توضیح کوتاهی پیرامون اجماع

اجماع در فقه به هم ‌رأی بودن علمای مذهبی در امری دینی گفته می‌شود. اجماع منبع سوم در فقه اسلام برای به دست آوردن احکام اسلامی است. در معنای تخصصی به اتفاق نظر خاص علماء گفته شده، و در اصطلاح فقه به اتفاق «فقها» یا «اهل حلّ و عقد» بر یکی از احکام شرع یا سنتهای اسلامی گفته می‌شود.

اجماع در موارد زیر به صورتی تخصصی تعریف شده است:

1-      اتفاق نظر فقهاء مسلمان بر یک حکم شرعی.

2-      اتفاق نظر صاحب نظران و کارشناسان مسلمان بر یک حکم شرعی.

3-      اتفاق نظر امت پیامبر اسلام (ص) بر یک حکم شرعی.

بر اساس فقه اهل سنت، مساله اجماع  در ردیف کتاب و سنت از مبانی استنباط احکام است، اما در فقه جعفری(شیعه) منبع مستقلی برای استخراج احکام نیست، بلکه از آن جهت که موافقت معصوم را نشان می‌دهد، معتبر است.

ابو علی خلال،دانشمند معروف حنبلی می گفت: «هیچ امر مهمی برای من اتفاق نیفتاد جز آن‏که قصد قبر موسی بن جعفر را کردم و به او متوسل شدم تا آن‏که خداوند متعال برای من آنچه را که دوست داشتم تسهیل نمود

ابن تیمیه و ادعای دروغ اجماع در نهی توسل

 چنانچه در گفتار قبلی گذشت، با نیم نگاهی به تاریخ، سیره و سیر تطورات سنن و اندیشه های اسلامی در قرون اول طلوع نورانی دین اسلام، این مهم به روشنی آشکار می شود ، که از دیرباز توسل به پیامبرو صلحا،به عنوان فضیلتی در کارنامه رفتاری صحابه و خلفای راشدین و همینطور ائمه چهارگانه مذاهب اهل سنت ثبت شده است، بطوریکه آنان علاوه بر اتیان این سنت الهی و فضیلت اسلامی ، دیگران را نیز  دعوت به توسل و تمسک به انبیاء و اولیاء ، درهنگام حیات و بعد از آن،  می نمودند.

عجیب اینکه  ابن‌تیمیه  موسس فکری وهابیت ، اولین نفری است که  به زعم خویش ،با نادیده انگاری این همه شواهد تاریخی و روایات معتبر عامه،حکم به بدعت و شرک بودن توسل را صادر نموده است. جالب توجه اینکه وی مدعی است که این دیدگاه  را با پشتوانه ای خیالی و موهوم ، از آراء صحابه، علماء و اندیشمندان دینی جهان اسلام اخذ نموده و با پافشاری،و تعصبی خاص بر روی عقیده باطل خویش می‌نویسد: «خطاب میت در قبر یا خطاب غایب به این‌که از خداوند برایم چیزی بخواه، یا برایم در نزد خدا شفاعت کن، یا از خدا بخواه تا بر دشمنم غالب شوم، یا خواستن بخشش از خداوند و. . . مخالف اجماع صحابه و تابعین است؛ آنها بعد از رحلت پیامبر چنین درخواست‌هایی نکرده‌اند! و أئمه مسلمین درکتاب‌های خود ذکر نکرده‌اند!» (1).

وی در ادامه این عبارت از این سنت الهی با عنوان بدعت یاد کرده و چنین می گوید:  «خطاب ملائکه، انبیا و صالحان در حال غیبت یا بعد از مرگ مانند شرک مشرکان، بدعتی از جانب مسلمانان است که خدا به آنها اجازه نداده است، زیرا خواندن انبیا در حال غیبت و بعد از مردن و س?ال و استغاثه به آنها و طلب شفاعت از آن امور در دین است که خداوند جعل نکرده است و هیچ امامی از مسلمانان به آن دستور نداده است.» (2).

دروغ پردازی و گزافه گوئیهای وی به حدی است که  کاملا چشم خود را بر روی حقیقت بسته، و با ایراد نسبت های دروغ و ساخته و پرداخته خویش ، غافل از آیات قرآن کریم و روایات نبوی،نظریه مطرود خود را به انبیاء الهی منتسب ساخته و می گوید: «انبیای پیشین، این امور را مشروع نمی‌دانستند، هیچ صحابی و مسلمانی و ائمه اربعه، در مشکلاتشان از انبیا کمک نخواسته‌اند. بنابراین درخواست شفاعت، توسل و دعا به وسیله انبیا نه واجب است نه مستحب و هر امر جدیدی که واجب یا مستحب نباشد به اتفاق مسلمانان بدعت است! (3)

دعای توسل
اجماع علمای اهل سنت بر مشروعیت توسل

با اندکی مطالعه و تفحص در روش شناسی فقهی اهل سنت درباره مساله اجماع،چنین به دست می آید که: اجماع در صورتی حاصل می شود ،که مسلمانان و یا اهل حل وعقد (بزرگان بلد وکسانی که امور مردم به دست آنها می باشد ) برسرمسئله ای به توافق برسند و تصمیم بگیرند ,و چنانچه حتی اگر یکی از اهل حل وعقد با آن مخالفت نماید  اجماع واقع نمی شود.(4) در این صورت اگر یکی از صحابه  با موضوعی مخالفت نماید، و  یا اینکه این یقین حاصل نشود که  موضوع، مورد توافق تمام افراد صحابه بوده، و آنها به آن موضوع اقرارنموده باشند, این مسئله اجماعی نیست و هرکه درچنین موردی ادعای اجماع نماید دروغ گفته است (5) لذا ادعای اینکه اجماع رای اکثریت می باشد نیز با تعریف فوق غلط است.(6)

بر این اساس ‏دراین بخش برآنیم  تا نظریات صریحی  را که ابن تیمیه و اخلاف او، از آنها به اجماع تعبیر می کنند، را مطرح ساخته و بطلان دیدگاه وهابیت را به اثبات برسانیم:

1-  خطیب بغدادی از علمای بزرگ اهل سنت از توسل یکی از بزرگان مذهب حنبلی به قبر نورانی امام کاظم حکایت داشته و می نویسد: ابو علی خلال،دانشمند معروف حنبلی می گفت: «هیچ امر مهمی برای من اتفاق نیفتاد جز آن‏که قصد قبر موسی بن جعفر را کردم و به او متوسل شدم تا آن‏که خداوند متعال برای من آنچه را که دوست داشتم تسهیل نمود.» (7)

2-      دکتر عبدالملک سعدی در کتاب خویش با عنوان  البدعة فی مفهومها الاسلامی نوشته است :

هر گاه کسی بگوید : «اللّهم انّی توسلت إلیک بجاه نبیّ أو صالح» ، کسی نباید در جواز آن شک کند ؛ زیرا جاه همان ذات کسی نیست که به او توسل شده ، بلکه مکانت و مرتبه او نزد خداوند است و این حاصل و خلاصه اعمال صالح او است. خداوند متعال در مورد حضرت موسی (علیه السلام) می فرماید : {وَ کَانَ عِندَ اللَّهِ وَجِیهًا} (8) و نزد خدا آبرومند بود. (9)

3- عبدرى قیروانى ،نیز از بزرگان مالکیه (متوفاى 731) در باب این مساله چنین نگاشته است :

کسى که به زیارت حضرت رسول رود و به ساحت او متوسل و پناهنده شود و حاجت بخواهد، مأیوس نخواهد شد ؛ چرا که آن حضرت ، شافع مشفع است و توسل به او موجب ریزش و آمرزش گناهان مى شود. هرکس درآستان آن حضرت بایستد و به او متوسل شود. خداوند را بخشنده و مهربان خواهد یافت . (10)

4-  زینی دحلان مفتی وقت شهر مکه  نیز با حمله به اندیشه ها و اعتقادات وهابی آنها ، رویه آنها را در بوته نقد قرار داده و می نویسد:

اخبار امام رضا(ع) از حضرت خضر

«هر که ذکر های پیشینیان و دعاها و اوراد آنان را دنبال کند، در آنها مقدار زیادی توسل به ذوات مقدسه می یابد. و کسی هم بر آنان ایراد نگرفت، تا اینکه این منکران (وهابیان) آمدند. و اگر قرار باشد که نمونه های توسل را جمع کنیم کتابی عظیم می شود... .» (11)

5-  ابن حبان، اندیشمند اهل سنت نیز در این باره، در کتاب الثقات ،ذیل  شرح زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیهم السلام چنین می گوید:

على بن موسى الرضا و هو على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسین بن على بن أبى طالب أبو الحسن من سادات أهل البیت و عقلائهم وجلة الهاشمیین ... أماتنا الله على محبة المصطفى و أهل بیته الله علیه و علیهم أجمعین... (12)

علی بن موسی الرضا از بزرگان و عقلا و نخبگان و بزرگواران اهل بیت و بنی هاشم است. اگر از وی روایتی شود، واجب است حدیثش معتبر شناخته شود.... . من به دفعات قبر ایشان را زیارت کرده‌ام. زمانی که در طوس بودم، هر مشکلی برایم رخ می‌داد، قبر علی بن موسی الرضا را ـ که درود خدا بر جدش و خودش باد ـ زیارت می‌کردم و برای برطرف شدن مشکلم دعا می‌کردم و دعایم مستجاب و مشکلم حل می‌شد. این کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را بر محبت مصطفی و اهل بیتش ـ که درود خدا بر او اهل بیتش باد ـ بمیراند».

6-  ابن جوزی از علمای اهل سنت(متوفای 597 هـ. ق)  مدتی قبل از ابن تیمیه در مورد جواز توسل به پیامبر(ص) در کتاب معروفش به نام «الوفاء فی فضائل المصطفی» فصلی را باز کرده و در بابی تحت عنوان «التوسل بالنبی» احادیث و اقوال زیادی را ذکر کرده که نشان دهنده جواز توسل از نظر او است.(13) از جمله این که ابن جوزی در کتاب مناقب احمد حنبل به نقل از عبدالله ابن موسی می نویسد:”‌ من و پدرم به زیارت قبر احمد می رفتیم و به او متوسل می شدیم تا حاجت مان برآورده شود.(14)

توسل به پیامبرو صلحا،به عنوان فضیلتی در کارنامه رفتاری صحابه و خلفای راشدین و همینطور ائمه چهارگانه مذاهب اهل سنت ثبت شده است، بطوریکه آنان علاوه بر اتیان این سنت الهی و فضیلت اسلامی ، دیگران را نیز دعوت به توسل و تمسک به انبیاء و اولیاء ، درهنگام حیات و بعد از آن، می نمودند

7-  سمهوری عالم معتبر اهل سنت نیز اگرچه از نظر زمانی ، بعد از ابن تیمیه بوده است، با این حال  در کتاب وفاء الوفاء می‌نویسد: «استغاثه و طلب شفاعت به‌وسیلة نبی به سوی پروردگار از اموری است که پیامبران الهی انجام می‌دادند و سیره‌ سلف صالح نیز بر جواز آن بوده، چه قبل از خلقت پیامبر چه در زمان حیات چه در برزخ چه در قیامت».وی قضیه پیامبر… در هنگام دفن فاطمه بنت اسد و دعا برای او با وسیله قرار دادن حق خود و پیامبران پیشین و نیز داستان عثمان بن حنیف را نقل می‌کند که به مرد نیازمند کیفیت توسّل به پیغمبر… و واسطه قراردادن او را در نزد خداوند یاد داده است. وی این عمل عثمان و بقیّه صحابه را به خاطر اعلمیت آنها دلیل بر جواز می‌داند. (15)

 

نتیجه ....

گذشته از مواردی که از سیره عملی علما و بزرگان اهل سنت قبل و بعد  از ابن تیمیه ذکر شد، روایات زیادی در جواز توسل، در جوامع روایی اهل سنت نقل شده است که خود می تواند شاهدی باشد بر این که آنها قائل به جواز توسل بوده اند. که این دلیل بر استقلال علماء بزرگ اهل سنت و عدم تأثیر پذیری آنان از آراء ابن تیمیه است.از سویی دیگر بطلان ادعای دروغ ابن تیمیه نیز بر همگان آشکار می شود که علمای اهل سنت به توسل به صلحا ، چه در طول حیات ، و بعد از وفات ، اعتقاد داشته و نه تنها مردم را از این سنت اسلامی بر حذر نمی داشتند ، بلکه از این سنت به عنوان فضیلتی دینی یاد نموده و آنان را بر این سنت حسنه فرا می خواندند.

 

پی نوشتها:

1-      مجموع الفتاوی ، ابن تیمیه، ج1، ص149

2-      همان

3-      همان، ص150ـ151

4-      شرح صحیح مسلم نووی،ج1،ص213،باب فضل ابو بکر

5-      المحلی ،ج1،ص52،تعریف الاجماع ، ذیل ماله 97

6-      برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نورالانوار فی شرح االمنار ،ص220 مبحث اجماع ،المهذب فی العلم الاصول ،ج1،ص896 المطلب الخامس فی شورط الاجماع , المساله العاشره

7-      تاریخ بغداد ،ج1 ،ص120

8-      سوره احزاب ، آیه 69 .

9-      البدعة فی مفهومها الاسلامی ، ص 45

10-   المدخل، ج 1 ص 258 - الغدیر، ج 5 ص 112.

11-   الدر السنیة فی ردّ الوهابیة، زینی دحلان، ص 31

12-   کتاب الثقات، ابن حبان بستی، دارالفکر، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1393ق، ج8، ص456

13-   «الوفاء فی فضائل المصطفی»  باب طلب شفا از قبر نبی اکرم

14-   مناقب احمد (ابن جوزی) ص 297

15-   سمهوری،  وفاء الوفاء ، ج4، ص1371-1373

                                                                                                                                                 سید حامد حسینی

بخش اعتقادات شیعه تبیان

 




موضوع مطلب :

          
پنج شنبه 93 اسفند 14 :: 5:58 عصر

غضب الهیِ دختر پیامبر به اعتراف اهل سنت!

حضرت زهرا

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ام الائمه و دختر گرامی حضرت رسول خاتم صلی الله علیه وآله وسلم است که به لحاظ مرتبه و شأن در مقامی قرار دارد که در حدیث مشهور "لولاک" خلقت عالم به علت وجود فاطمه سلام الله علیها نسبت داده شده است! آگاهی یافتن از رتبه و مقام حضرت زهرا سلام الله علیها بخش مهمی از اعتقادات اسلامی به شمار می رود و از این رو از اهمیت به سزایی برخوردار است. این نوشتار می کوشد براساس استدلال های عقلی و نقلی به تبیین این جایگاه در حد وسع اندک خویش بپردازد.

 

حقیقتی انکارناپذیر

صحیح بخاری یکی از کتب معتبر و موثق اهل تسنن است که متعصب ترین و نقادترین فقهای اهل تسنن نیز آن را صحیح و معتبر می دانند. در این کتاب از ابن ولید از ابن عینیه از عمر و ابن دینار از ابن ابی ملیکه از مور بن مخرمه روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: "فاطمة بضعة منی، من اغضبها فقد اغضبنی"؛ فاطمه پاره تن من است هر آن کس که او را غضبناک کند مرا خشمگین کرده است. سند این حدیث صحیح و از درجه ی بالایی برخوردار است. همچنین آن را به گونه ای دیگر روایت می کنند که: "إن الرب یرضی لرضا فاطمة و یغضب لغضب فاطمة"، همانا خداوند با خشنودی فاطمه خشنود و با ناراحتی فاطمه ناراحت می شود. (مستدرک الحاکم- ج3 – ص154)

پس این حدیث حتی نزد اهل تسنن نیز از لحاظ سند در حد قطعی الصدور از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است. اما بر اساس این حدیث خشم و غضب و خشنودی و رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها همان خشم و غضب و خشنودی و رضایت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و آن با خشم و غضب و خشنودی و رضایت خداوند تبارک و تعالی یکی است! بنابراین اگر کسی حضرت زهرا سلام الله علیها را خشمگین ساخت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خداوند متعال را خشمناک گردانیده است و اگر هم کسی حضرت زهرا سلام الله علیها را خشنود سازد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و خداوند بلند مرتبه را خشنود ساخته است!

منشأ خشنودی و غضب حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز نفس ایشان نیست بلکه منشأ آن عقل و از آن بالاتر خود خدای تبارک و تعالی است. یعنی عصمت کبری که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دارا می باشند و از این بالاتر خداوند از خشنودی فاطمه سلام الله علیها خشنود و از غضب او غضبناک می شود!

منشأ خشنودی و غضب

در حیات گیاهان دو عامل اساسی وجود دارد که حیات نباتات بدان وابسته است: عامل اول قدرت جذب و عامل دوم قدرت دفع است. در حیات حیوانات این دو قدرت به صورت دو قوه ی خشم و خشنودی ظاهر می شود که هر دو ناشی از طبع و غریزه اند. اما در حیات انسانی این دو قوه دیگر ناشی از طبع و غریزه نباید باشند. حیات انسانی به معنای آن است که هر یک از انسانها به درجه ای از انسانیت برسد که رکن و پشتیبان وجودش عقل باشد و منشأ تمام خشنودی ها و خشم ها در وجود انسان گردد. اکثریت انسانها به درجه ی انسانیت نرسیده اند و منشأ خشم و خشنودی آنها غریزی است نه عقلانی. اگر هر یک از ما در زندگی مان منشأ خشنودی ها و خشم هایمان را حتی برای یکبار از عقل دیدیم آن موقع است که برای یک بار انسان شده ایم اما اگر خشنودی و غضبمان ناشی از شکم و شهوت بود مطمئنا از حیوانات خواهیم بود ولی در شکل و قالب انسان!

حضرت محمد
از خشم عقلانی هم بالاتر

مرتبه ی انسانیت که در آن منشأ خشم و خشنودی ها عقل است، مرتبه ای است که بالاتر از آن نیز قابل تصور است! بالاتر از این مرتبه مقامی است که ممکن است انسان به آنجا برسد و آن زمانی است که اراده ی انسان در اراده ی خداوند تبارک و تعالی فانی گردد و دیگر او اراده ای نداشته باشد و اراده ی او عین اراده ی خدا باشد. این همان درجه ای است که "یرضی لرضا الله و یغضب لغضب ربه"، یعنی با رضایت و خشنودی خدا خشنود می شود و با غضب او غضب می کند. این مقام عصمت خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله وسلم است. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم حب و بغضش در حب و بغض خداوند تبارک و تعالی فانی شده است و چیزی را دوست نمی دارد مگر آن که خداوند آن را دوست بدارد و از چیزی خشمگین نمی شود مگر آنکه خداوند از آن خشمگین باشد این همان بشری است که به مقامی رسیده است که از روی هوا و هوس عمل نمی کند. آنچنان که قرآن کریم در مورد رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: "و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی"؛ از روی هوا و هوس حرفی را نمی زند و هر چه که می فرماید چیزی جز وحی خداوندی نیست که به او نازل شده است. (نجم/4-3)

 

غضبی نشأت گرفته از عصمت کبری

مقام عصمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مقامی است که از خشنودی خدا خشنود و از غضب خدا خشمگین می شود و از طرفی دیگر خدای تبارک و تعالی نیز از خشنودی او خشنود و از غضب او خشمگین می شود! و حال که چنین است به فرموده رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم: "همانا فاطمه سلام الله علیها با خشنودی خدا خشنود و با غضب خدا غضبناک می شود." معلوم می شود که منشأ خشنودی و غضب حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز نفس ایشان نیست بلکه منشأ آن عقل و از آن بالاتر خود خدای تبارک و تعالی است. یعنی عصمت کبری  که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دارا می باشند و از این بالاتر خداوند از خشنودی فاطمه سلام الله علیها خشنود و از غضب او غضبناک می شود!

زمانی است که اراده ی انسان در اراده ی خداوند تبارک و تعالی فانی گردد و دیگر او اراده ای نداشته باشد و اراده ی او عین اراده ی خدا باشد. این همان درجه ای است که: یرضی لرضا الله و یغضب لغضب ربه، یعنی با رضایت و خشنودی خدا خشنود می شود و با غضب او غضب می کند

مقامی که شناخته نمی شود

اینجاست که معنای این سوال فهمیده می شود که فاطمه سلام الله علیها را چه کسی می شناسد؟ این فاطمه سلام الله علیها کیست؟! امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمودند: "إنما سمیت فاطمه فاطمه لان الناس فطموا عن معرفتها"؛ همانا فاطمه سلام الله علیها فاطمه نامیده شد چرا که مردم از شناخت ایشان ناتوانند.

پس همه ی مردم از معرفت و درک مقام حضرت فاطمه سلام الله علیها عاجز هستند. مقام عصمت کبرایی که غضب و رضای الهی در غضب و رضای فاطمه سلام الله علیها است!

براساس آنچه از روایات و دلایل عقلی مطرح شد معلوم می شود که مقام حضرت زهرا سلام الله علیها مقام برتری است که شناخت و درک آن از عهده ی ما خارج است و تنها می توان گفت که خشم و رضای خدا در خشم و رضای حضرت فاطمه سلام الله علیها است و بر همین اساس است که درک شب قدر که از جمله لیالی مهم و گرانقدر در سال است منوط به درک و شناخت مقام حضرت زهرا سلام الله علیها شده است که من ادرک فاطمه سلام الله علیها فقد ادرک لیلة القدر!

روزها و شبهایتان فاطمی باد!

ن. رادفر                 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان




موضوع مطلب :

          
پنج شنبه 93 اسفند 14 :: 5:57 عصر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >