الماسها می درخشند...! سلطه رسانه ها بر سبک زندگی
محققان ثابت کرده اند افرادی که بسیار روزنامه می خوانند نسبت به افرادی که بسیار تلویزیون تماشا می کنند، عمیق تر فکر می کنند و مهم نیست که این افراد چه روزنامه ای را می خوانند؛ این جا دیگر صحبت از محتوا نیست، بلکه ذات رسانه است که تاثیر می گذارد.
رسانه ها هم چون یک چاقو عمل می کنند. چاقویی که هم می توان با آن جراحی کرد و هم می توان با آن سر برید! این جمله ای است که این روز ها زیاد شنیده می شود. این که رسانه ها می توانند هر پیام و محتوایی را فارغ از خوب یا بد آن، منتقل کنند. از سوی دیگر بحث سواد رسانه ای مدت ها است که مطرح شده و به این نکته توجه دارد که با افزایش سواد رسانه ای در میان مخاطبان رسانه ها، می توان از آسیب های آن، جلوگیری نمود. اما این تمام داستان نیست؛ چرا که بسیاری از اثراتی که افراد از رسانه ها می پذیرند، از خود رسانه ها ناشی می شود و نه از محتوای آن ها. به عبارت دیگر می توان گفت ذات رسانه ها بیش از محتوای آن، سبک زندگی ما را تغییر داده است. رسانه ها و تغییر سبک زندگیصحبت از رسانه ها و تاثیرات ذاتی آن، با آرای "مک لوهان" آغاز شد. او معتقد بود که رسانه پیام است. به این معنا که همان وسیله پیام رسانی، خودش هم می تواند پیام باشد و تاثیر بگذارد. شاید در ابتدا فهم آن چه مک لوهان می گوید برای ما سخت باشد اما چند مثال در این رابطه می تواند منظور او را روشن کند. مک لوهان در مثال خود، برق و لامپ را به عنوان یک تکنولوژی ارتباطی معرفی می کند. او این تفکر را که چون برق دارای محتوا نیست پس وسیله ارتباطی هم نیست، اشتباه می داند؛ بلکه معتقد است، برق عامل ایجاد بسیاری از محتواها است. برای مثال تا زمانی که برق نباشد و لامپ تلویزیون کار نکند، تلویزیون هم نمی تواند هیچ محتوایی را منتقل کند. هم چنین به این نکته اشاره می کند که برق سبک زندگی ما را تغییر داده است. برای مثال تا پیش از اختراع لامپ، این امکان وجود نداشت که افراد بتوانند روزها بخوابند و شب ها بیدار باشند، اما با اختراع لامپ، این نوع سبک زندگی امکان پذیر و حتی شایع می شود. در این میان آن چه اهمیت دارد تاثیری است که هر رسانه ای فارغ از محتوایی که دارد، بر روی سبک زندگی ما می گذارد. بگذارید چند مثال دیگر بیاوریم. آیین نوروز در میان ایرانیان، یک سنت ریشه دار عمیق است که هر ساله اجرا می شود و طی سال های دراز حتی دولت ها نتوانستند در این آیین تغییری ایجاد کنند؛ اما موبایل ها توانستند. این یک مثال مناسب است که می تواند تاثیر تلفن ها و تلفن های همراه را بر زندگی ما نشان بدهد. این که ما با دوستان و خویشاوندان خود تماس می گیریم و در مناسبت های مختلف به آن ها تبریک می گوییم، از نظر محتوایی بسیار پسندیده است؛ اما خود موجب آن می شود که دیدار های حضوری ما هر روز کم تر و کم تر شود و از هم دور شویم. این روز ها حتی تماس های تلفنی جای خود را به پیامک های موبایلی داده اند و پیامک ها هم به مدد اپلیکیشن های اندروید رایگان شده اند تا بیش از پیش مورد استفاده قرار بگیرند و در این میان سبک زندگی ما مرحله به مرحله تغییر می کند. تکنولوژی های جدید ما را سریع تر کرده اند. آن قدر سریع که بسیاری از افراد دیگر تحمل خواندن کتاب را ندارند و تنها به دنبال مطالب کوتاه، آماده و خلاصه شده در شبکه های اجتماعی هستند مثال های متعددی در رابطه با تأثیر رسانه ها بر سبک زندگی و شخصیت افراد وجود دارد. تکنولوژی های جدید ما را سریع تر کرده اند. آن قدر سریع که بسیاری از افراد دیگر تحمل خواندن کتاب را ندارند و تنها به دنبال مطالب کوتاه، آماده و خلاصه شده در شبکه های اجتماعی هستند. این روز ها کم تر کسی پیدا می شود که کتاب های قطور را مطالعه کند و از خواندن آن ها لذت ببرد. نمونه دیگر آن هم به کسب اخبار و اطلاعات مربوط می شود. بسیاری از ما این روز ها اخبار و اطلاعات مان را از روزنامه ها و تلویزیون ها کسب نمی کنیم؛ بلکه شبکه های اجتماعی و اپلیکیشن های موبایل را جایگزین آن کرده ایم. در این میان بازار شایعات هم داغ تر شده است و هر از گاهی خبر از زلزله های مهیب و دیده شدن پری های دریایی در گوشه ای از دنیا، به گوش مان می رسد. محققان ثابت کرده اند افرادی که از روزنامه به عنوان رسانه اصلی برای کسب خبر استفاده می کنند، عمیق تر از کسانی فکر می کنند که از تلویزیون برای کسب اخبار استفاده می کنند. چرا که تلویزیون اخبار را سطحی کرده و در قالب سرگرمی ارائه می کند. برای مثال اخبار مهم در لابلای اخبار مربوط به سرگرمی هم چون ورزشی و یا هوا شناسی مطرح می شود و سرانجام گوینده اخبار با یک لبخند از شنوندگان خداحافظی می کند و یک موسیقی ملایم پایان بخش اخبار است. در چنین شرایطی بسیاری از شنوندگان آن چه را که شنیده اند فراموش می کنند و به آن فکر نمی کنند. یک نمونه دیگر از تحقیقات نیز نشان می دهد که نسل جدید آمریکایی ها در نگارش بد خط تر از نسل های پیشین شده اند که این خود حاصل استفاده های بسیار از تکنولوژی های نوین بوده است. آنچه بیان شد تنها برخی از مثال هایی بود که در زمینه تاثیرات ذاتی رسانه ها بر شخصیت افراد و سبک زندگی آن ها به اثبات رسیده است. اما این به معنای نفی و کنارگذاشتن رسانه ها نیست چرا که در دنیای امروز نمیتوان دوری از رسانه ها را تصور کرد و دیگر حتی نمی توان یک روز را بدون استفاده از رسانه ها و تکنولوژی های متعدد زندگی کرد. از سوی دیگر رسانه ها کاربرد های متعددی داشته و زندگی را برای انسان آسان تر کرده اند. در این میان آن چه اهمیت دارد توجه و آگاهی از تاثیرات هر رسانه است. آگاهی از این موضوع به ما کمک می کند که در رسانه ها غرق نشویم و برای هر کاربرد و رفع نیاز، رسانه مناسب آن را انتخاب کنیم. این امر یکی از مهم ترین مسائلی است که در سواد رسانه ای مطرح می شود. به عبارت دیگر باید گفت این ما انسان ها هستیم که باید تکنولوژی ها و رسانه ها را در تسلط خود درآوریم نه آن که اجازه دهیم رسانه ها بر زندگی ما مسلط شوند.
زهرا مجدی زاده بخش ارتباطات تبیان
موضوع مطلب : آخرین ورژن سبک زندگی!
زندگی سایبری به عنوان بخشی از زندگی انسان موضوعیت پیدا کرده و به علت رشد روزافزون و تأثیرات و تبعاتی که دارد، لحاظ کردن آن و تعیین م?لفه ها و حدود و ثغورش در مباحث حوزه سبک زندگی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در عصر حاضر تعداد زیادی از انسان ها زمان خود را به دو قمست عمده تقسیم کرده اند، زمانی که در دنیای واقعی سپری می کنند و زمانی که زندگی سایبری(Cyber Life) دارند، این تقسیم بندی می تواند خودآگاه یا ناخودآگاه، عمدی و یا سهوی صورت بگیرد. برخی در حد ارسال چند پیام از طریق تلفن همراه و برخی دیگر به اندازه سال ها از عمر خویش را به زندگی سایبری اختصاص می دهند. عده ای بی مهابا در حال کوچ کردن به محیط های سایبر و انتخاب سایبری زندگی کردن به جای واقعی زیستن، هستند و عده ای دیگر از زندگی سایبری و برخی مصادیق آن فراری بوده و واقعی بودن را ترجیح می دهند. (نخستین کسی که واژه فضای سایبر را به کار برد، ویلیام گیتسون نویسنده داستان های علمی- تخیلی، در کتاب نورومنسر (neuromancer) بود.) به هرحال زندگی سایبری به عنوان بخشی از زندگی انسان موضوعیت پیدا کرده و به علت رشد روزافزون و تأثیرات و تبعاتی که دارد، لحاظ کردن آن و تعیین م?لفه ها و حدود و ثغورش در مباحث حوزه سبک زندگی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. زندگی سایبری از ترکیب دو واژه زندگی(Life) + سایبر(Cyber) ساخته شده است. واژه ی سایبر یکی از پیشوندهای مرتبط با اینترنت است که تاکنون با لغات زیادی ترکیب شده و آن ها را سایبری کرده است. این واژه برای اشاره و یا ساختن واژگان مربوط به فرد، شیء و یا هر چیزی که بخشی از عصر کامپیوتر و اطلاعات است اعم از اینترنت، کامپیوتر، شبکه ها و یا سایر استفاده ها از تکنولوژی های برتر(High-Tech)، به کار رفته است. بزرگترین فضای سایبر شبکه ی جهانی اینترنت است، اما فضای سایبر به اینترنت محدود نشده و کلیه حوزه های تعاملی و ارتباطی انسان را در بر می گیرد سایبر از سایبرنتیکس(Cybernetics) گرفته شده است. لغت سایبرنتیکس را گروهی از دانشمندان که توسط نوربرت وینر(Norbert Wiener) رهبری می شدند ایجاد کردند. چندی بعد در سال 1948 از طریق کتاب "سایبرنتیکس یا کنترل و ارتباطات در حیوان و ماشین" (Cybernetics or Control and Communication in the Animal and the Machine) که توسط وینر نگاشته شده بود، رسماً معرفی شد. وینر یک ریاضی دان، مهندس و فیلسوف اجتماعی بود. در تعریف وینر سایبرنتیکس علم مطالعه نظام کنترل ارتباطات و اطلاعات در موجودات زنده و ماشین است. برای آشنایی بیشتر با نظام کنترل و ارتباطات در سایبرنتیک می توان برای مثال به سیستم عصبی انسان اشاره کرد، در سیستم عصبی انسان مغز به عنوان کنترل کننده، یک سیستم پیام رسان و یکسری اندام وجود دارند. در این سیستم فرمان ارسال شده از طرف مغز توسط سیستم عصبی به اندام ها رسیده و آن ها را به حرکت وا می دارد. وینر ارتباط گیری و کنترل را در تعریف سایبرنتیک در کنار یکدیگر به کار می برد، به این معنا که هنگامی که دو نفر از طریق ارسال پیام با یکدیگر ارتباط برقرار می کند، این امر مستلزم حدی از کنترل از سوی طرفین بر روی پیام و نحوه ی ارتباط است. تعاریف مختلفی برای فضای سایبر بیان شده است، در یک تعریف فضای سایبر جهان اطلاعاتی است که از طریق اینترنت ایجاد شده و در تعریف دیگر به تمام در هم تنیدگی(Interconnectedness) و تعاملات انسانی از راه کامپیوترها و ارتباطات مخابراتی بدون در نظر گرفتن جغرافیای فیزیکی گفته می شود. در حوزه علمی تخیلی نیز به نمایش سه بعدی جهان مجازیِ شبکه های کامپیوتری فضای سایبر گفته می شود. برخی نیز فضای سایبر را تنها یک "توهم توافقی" در نظر می گیرند. بزرگترین فضای سایبر شبکه ی جهانی اینترنت است، اما فضای سایبر به اینترنت محدود نشده و کلیه حوزه های تعاملی و ارتباطی انسان را در بر می گیرد. همچنین درباره ی فضای سایبر گفته شده این فضا یک واقعیت مجازی است(Virtual Reality)، بدین ترتیب که اگرچه واقعی نیست اما اثر واقعی دارد. در این راستا و در پی حملات سایبری در فضای واقعی، اخیرا مرکز فنی ناتو موسوم به "توانمندیهای واکنشی حوادث رایانهای" (NCIRC) بخش اصلی مبارزه با جرایم سایبری ناتو به حساب میآید. این مرکز مسئول دفاع از کلیه سایت های ناتو می باشد. در صورت حمله به سامانه اطلاعاتی ناتو، متخصصان این سازمان در نظر دارند تا سریعاً وارد عمل شده و دست به اقدامات مقابلهای بزنند. هدف از این کار، بازگرداندن سامانهها به حالت عادی در سریعترین زمان ممکن اعلام شده است. وینر ارتباط گیری و کنترل را در تعریف سایبرنتیک در کنار یکدیگر به کار می برد، به این معنا که هنگامی که دو نفر از طریق ارسال پیام با یکدیگر ارتباط برقرار می کند، این امر مستلزم حدی از کنترل از سوی طرفین بر روی پیام و نحوه ی ارتباط است "جیمی شیا"، معاون دبیر کل بخش چالشهای امنیتی نوظهور ناتو، در این خصوص گفته است: "میزان حملات سایبری هر روزه در حال افزایش است، چه این حملات علیه سامانههای ناتو باشند و چه علیه سامانههای حیاتی کشورهای عضو. ناتو باید قادر باشد تا کمکهای دفاع سایبری را به اعضای خود ارائه دهد تا آنها بتوانند در مقابل این حملات از خود محافظت کنند، آنها را شناسایی کنند، و به هنگام وقوع آنها، برای محدود کردن خسارات از خود واکنش سریع نشان دهند." بنابر این به این نتیجه می رسیم که فضای سایبر امروزه جزو لاینفک زندگی بشر گشته که ادامه روند زندگی بدون آن غیر قابل تصور می باشد هر چند که گاهی با مخاطراتی نیز همراه است.
فرآوری : ازاده مرنی بخش ارتباطات تبیان
منابع: مشرق / گرداب / عصر امروز موضوع مطلب : تبلیغ آموزه های دینی در رسانه
دین می خواهد بگوید که انسانها چگونه بیندیشند و چگونه عمل کنند و این جز با یافتن مخاطب معنی ندارد. در دنیای امروز رسانه ها می توانند برای یافتن و جذب مخاطب نسبت به مسائل دینی نقشی تأثیرگذار داشته باشند.
نقش رسانه در الگوسازی و نهادینه کردن باورها و هنجارها امری پوشیده و قابل کتمان نیست. رسانه ها نقش فعالی در این زمینه دارند و برعکس آن هم، امکان دارد که رسانه ها اگر شناخت درستی از اهداف و یاستگزاری های فرهنگی جامعه و حکومت نداشته باشند در نسبت خود با دین و اهداف دینی دچار خطا می شوند و بحران فرهنگی و عقیدتی غیرقابل جبرانی را خواهند ساخت که این بحران تا زمانی که از سوی صاحب نظران و مسئولان چاره اندیشی شود، اثرات خود را بر اندیشه و رفتار اعضای جامعه خواهد گذاشت. ارائه اطلاعات درست از اندیشه ها و اعتقادات دینی از سوی رسانه ها می تواند جامعه را بیشتر با آرمان ها و اخلاق دینی آشنا سازد. همانطور که ارائه اطلاعات غلط و نادرست از این اندیشه ها جامعه را فرسنگ ها از این اخلاق و آرمان ها دور می سازد و اعضای جامعه را به قهقرا می کشاند. نقش رسانه ها در تبلیغ اندیشه های درست اجتماعی و اخلاقی در جامعه دینی الزاماً می بایست با شناخت از مفهوم جامعه دینی و عمق اندیشه های دینی باشد تا به خرافه گرایی و ترویج اندیشه های قشری و ظاهری کشیده نشود و جامعه را از این نظر گرفتار بحران نسازد. در مورد تأثیر وسایل ارتباطی بر پیام و تمامی فرآیند ارتباط و همچنین جامعه و محیط پیرامونشان، عقاید بسیاری وجود دارد، برخی از خنثی بودن و صرفا ً حامل بودن این وسایل یاد می کنند و اینکه این وسایل تأثیر چندانی بر مخاطبین خود ندارند. برخی دیگر عقیده دارند که وسایل ارتباط جمعی دارای چنان قدرتی هستند که می توانند نسلی تازه را برای اولین بار در تاریخ انسان پدید آورند و جامعه جدید از این وسایل چنان تأثیر شگرف بر می گیرد که ماهیتش تابعی از آن می شود. برخی نظریه پردازان این حوزه معتقدند که رسانه ها ،چنانکه از نام آنها پیداست ،تنها "وسیله" ارتباط جمعی هستند و باید ابزاری در خدمت انتقال پیام میان آدمیان باشند. رسانه ها حامل و توزیع کننده هر پیامی هستند که در جامعه وجود دارد و ممکن است از طریق آنها ارسال شود و به همین جهت جانبداری آنان از نوع خاصی از پیام مغایر با هدف تاسیس آنهاست. به بیان دیگر "وسیله" و "ابزار" بودن رسانه ها فلسفه پیدایش و شأن ذاتی آنهاست؛ در حالیکه متعهد بودن به هرچیز، حتی اگر از ارزش های مورد قبول باشد، به معنای تبدیل آنان از وسیله به هدف است و به همین دلیل ابزار نباید در کار نتیجه دخالت کند. رسانه ها ابزاری برای تداوم دیندین, با هر تعریفی که از آن داشته باشیم, از جنس پیام است. ریشه دین بینش ها است و نتیجه آن در گرایش ها و عملکردها آشکار می شود واز این رو گسترش طلبی خصیصه ذاتی آن است. دین می خواهد بگوید که انسانها چگونه بیندیشند و چگونه عمل کنند و این جز با یافتن مخاطب معنی ندارد. ماهیت و حیات فکر، اندیشه و اعتقاد با نشر و گسترش آن رابطه ای تنگاتنگ دارد. اندیشه ای که به دنبال یافتن مخاطب و گسترش پیام خویش نباشد، یا به درستی خویش بی اعتماد است و یا به تداوم خود بی علاقه. دین اسلام نیز خود را "پیام" ی می داند که بردلهای آماده مخاطبان مستعد ارسال می شود و آنان نیز به نوبه خود باید "نبی" و "پیامبر" ی برای همه آدمیان باشند و همه را دعوت به شنیدن این پیام، پذیرش و در نهایت بسط بیشتر آن کنند به همین دلیل است که مفهوم دین (بطور کلی) با مفهوم پیامبری و تبلیغ گره خورده است. دین اسلام نیز خود را "پیام" ی می داند که بردلهای آماده مخاطبان مستعد ارسال می شود و آنان نیز به نوبه خود باید "نبی" و "پیامبر" ی برای همه آدمیان باشند و همه را دعوت به شنیدن این پیام، پذیرش و در نهایت بسط بیشتر آن کنند. بنابراین دین به رسانه به عنوان ابزاری برای ادامه حیات و گسترش پیام خویش نگاه می کند. رسانه مانند بلندگویی است که صدای دین را به دیگران می رساند و از این باب است که دین برای آن احترام قائل است. اهتمام همه ادیان بشری و الهی به تشریع آیین ها و عبادت های جمعی، گفتن و شنیدن پندها و درسهای مورد نظر، ترویج ساخت، توسعه و آبادانی مکانهای مذهبی و ... نمونه هایی از علاقه دین به بهره مندی از توانایی رسانه های سنتی است که می تواند در رسانه های جدید نیز مصداق یابد. دین، رسانه و آموزه های دینیدین در دنیای کنونی، بسیار بیشتر از گذشته، سرنوشت خویش را در گرو فعالیت های رسانه ای می بیند. نفوذ گسترده رسانه ها در خانه ها و خلوت های افراد، افزایش روند روبه رشد و پیچیده زندگی های نسبتاً مدرن و تلاش فزاینده برای فعالیت های معیشتی، کارآمدی تبلیغ چهره به چهره را به شدت کاهش داده است. در دنیایی مجازی که رسانه ها خلق می کنند، افراد به سمت اتمیزه شدن پیش می روند و روحیه های فردی به نسبت روحیه های جمعی بیشتر رشد می کنند. از این رو، دین برای گسترش باورهای خویش، ناگزیر است که تعامل گسترده تری با رسانه ها برقرار کند. تبلیغات مناسبتی و مقطعی و انجام آن به شیوه های ناکارا، به رسانه این امکان را می دهد که سیطره فعالیت های خویش را در حوزه های خصوصی افراد نیز بگستراند. از همین رو، اگر سیاست گذاری در فعالیت رسانه ای، دین ستیزانه باشد، نبرد نابرابری به وجود می آید که مبلّغان دینی شانس پیروزی بسیار کمی خواهند داشت. در مقابل، اگر رسانه ها برای ترویج آموزه های دینی کمر همّت ببندند، خدمات بسیار بزرگی به دین خواهند کرد. بررسی نقش آفرینی رسانه در ترویج یا تحریف آموزه های دینی در دوره معاصر به خوبی گویای این واقعیت است. در این میان، به نظر می رسد خطر اصلی در انعکاس فعالیت های نادرست و تحریف های مذهبی است که هم بدعت گذاری در دین به شمار می روند و هم بهانه ای برای تخریب اسلام و تحریف آموزه های آن پدید می آورند. برای مثال، بحث عزاداری شیعیان در ماه محرم که توجه بسیاری از رسانه ها را به خود معطوف می دارد، بستر بسیار مناسبی برای تبلیغ یا تخریب اسلام است. در این عزاداری ها اگر به فلسفه قیام امام حسین علیه السلام و تبلیغ مناسب آن توجه شود و آموزه های موجود در آن مثل "ظلم ستیزی"، "حق خواهی"، "مبارزه با فساد" و "فداکاری و ایثار" در مقیاس جهانی تبلیغ گردد، هر کسی را که به ارزش های والای انسانی معتقد باشد، به سوی خود می کشاند. در مقابل، حرکت های غیرمنطقی و معقول نظیر «علم کشی»، «قمه زنی» و «تیغ زنی» حتی علاقه مندان به باورهای دینی را از گرایش به دین می گریزاند.
فرآوری: زهرا فرآورده بخش ارتباطات تبیان
منابع: حوزه/ وبلاگ دکتر محسن اسماعیلی/ راسخون موضوع مطلب :
سهم مخاطب از رسانهرسانه از هر نوعی چه سینما باشد با جذابیت های بصری بالا و چه روزنامه با جذابیت های مکتوب اگر به درستی مخاطبش را نشناسد موفق نیست.
رسانه زمانی اهمیت پیدا می کند که مخاطب داشته باشد، در غیر اینصورت اگر توانایی همراهی مخاطب را با خود نداشته باشد هیچ ارزشی ندارد. حال این رسانه می تواند روزنامه باشد یا تلویزیون و یا حتی یک پوستر. در جامعه اطلاعاتی امروز که اخبار و اتفاقات شدیدا تحت تأثیر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی است به طور طبیعی حجم بالایی از مخاطب رسانه سرگرم این فضا است و با وجود جذابیت ها و دسترسی بالایی که نسبت به موضوعات مختلف در فضای مجازی وجود دارد اکثرا ترجیح می دهند شبکه های اجتماعی را جایگزین سایر رسانه ها کنند
سینما و مخاطب از دست رفته
پوسترهایی با مفاهیم متناقضدر پوسترهایی که در سطح شهر به چشم می خورد گاهی اوقات طراح فراموش می کند که پوسترش قرار است حکم رسانه ای باشد که مفهومی را به مخاطب می رساند. حال این مفهوم تبلیغ یک کالا باشد یا برای رساندن یک پیام دینی طراحی شده باشد. نمونه ای از این پوستر ها را در مطلب "ماهواره مانع استجابت دعا" عنوان کردیم.
حاکمیت جریانات سیاسی درمطبوعات
جای خالی سریال های پر مخاطب
نادیده گرفتن شبکه های اجتماعی
هزینه کردن بودجه در مواردی که مهم تر و پر کاربرد تر باشند نیز عامل مهمی است، همانطور که چندی پیش محمد سرافراز رئیس رسانه ملی با اشاره به ایجاد شبکههای مجازی و شبکههای اجتماعی اطلاعرسانی، تصریح کرد: برای حفظ جایگاه صداوسیما در سبد رسانهای مردم، توجه به بودجه این سازمان ضروری است. برای حفظ جایگاه سایر رسانه ها در کنار شبکه های اجتماعی نیاز به تمهیداتی است تا جایگاه کمرنگ شده رسانه هایی که قبل تر مخاطبان زیادی را با خود همراه می کردند مانند سینما و تلویزیون دوباره رونق بگیرد.
زهرا فرآورده موضوع مطلب : سکوت در شبکه های مجازی
یکی از علل محبوبیت شبکه های اجتماعی، این است که به همه کاربران اجازه می دهد که حرف خودشان را بزنند. این شبکه ها انحصار اطلاع رسانی را شکسته و امکان آن را در اختیار عموم قرار داده است. عمومی که به راستگویی و صداقت، متعهد نیستند و آزادند که هر چه را که می خواهند بگویند. گویا آزادی بیان در حد اعلای خود، در این شبکه ها به تحقق پیوسته است و گویا قرار است مارپیچ سکوت برای همیشه از میان برداشته شود...
روزی که خانم نئومان، نظریه مارپیچ سکوت را مطرح کرد، رسانه ها تحت کنترل و اختیار دولت ها قرار داشتند. او معتقد بود که حاکمان این رسانه ها می توانند با حذف تدریجی مخالفان خود، هر روز تعداد بیشتری را به خاموشان جامعه اضافه کنند. اما آیا در شبکه های اجتماعی، جایی که بر حسب ظاهر، نقش حاکمان رسانه ای، از میان رفته و شهروندان، بدون هیچ چارچوبی می توانند لب به سخن بگشایند و از همه چیز انتقاد کنند...، هیچ کس خاموش نمی شود و مارپیچ سکوت شکل نمی گیرد؟!
مارپیچ سکوت چگونه شکل می گیرد؟مارپیچ سکوت یکی از نظریه های مهم ارتباطات است که خانم الیزابت نوئل نئومان، آن را در بیان چگونگی تاثیر ارتباطات جمعی بر شکل گیری افکار عمومی، ارائه داده است. او برای اولین بار این ایده را در سال 1973 مطرح کرد و سپس این نظریه را توسعه داد و در یک کتاب تحت عنوان "افکار عمومی پوست اجتماعی ما" چاپ کرد. بر اساس این نظریه، هر موضوع مناقشه آمیز می تواند سرمنشا شکل گیری یک مارپیچ سکوت باشد. همین که چنین موضوعی در جامعه مطرح می شود، افراد به آن موضوع فکر می کنند و حدس هایی می زنند. اما همه آن ها حدس ها و نظراتشان را بیان نمی کنند. آن ها سعی می کنند بفهمند که نظرشان در اکثریت قرار دارد، یا در اقلیت است. همین که افراد احساس کنند که نظرشان در اقلیت است، ترجیح می دهند که سکوت اختیار کنند و هر چقدر آن ها بیشتر سکوت کنند، دیگران احساس می کنند که دیدگاه متفاوتی وجود ندارد و لذا مارپیچ سکوت تشدید می شود. حالا این سوال پیش می آید که آیا با وجود فضای مجازی و شبکه های اجتماعی که امکان بیان نظرات متنوع را فراهم آورده اند، دیگر کسی خاموش نمی شود؟ همین شبکه هایی که به افراد اجازه می دهند آزادانه شایعه سازی کنند و شخصیت های ملی و مذهبی شان را تمسخر کنند، کافی است که شخصی بخواهد اندکی مسئله مرتبط با آنها را زیر سوال ببرد تا جلوی فعالیتش را بگیرند
بسیاری از ما خاموش شده ایم! ما در میان یک مارپیچ سکوت جهانی قرار گرفته ایم! هنگامی که صد ها رسانه در جهان، دست به دست هم داده اند و از هالیوود گرفته تا بی بی سی و سی ان ان، همه شان یک حرف را می زنند، ما احساس می کنیم که در اقلیت قرار داریم و خاموش می شویم. یک مثال روشن آن در رابطه با دموکراسی و آزادی بیان است. رسانه های جهانی به هر موضوعی، از این دریچه نگاه می کنند که تا چه حد با دموکراسی و آزادی بیان منطبق است. در نتیجه دموکراسی به عنوان یک اصل پذیرفته می شود و دیگر هیچ کس نمی تواند از دموکراسی غربی انتقاد کند. این جا مارپیچ سکوت شکل می گیرد. یک مثال دیگر آن، همین شبکه های اجتماعی هستند. شبکه هایی که در سرتاسر جهان، بر اساس اصل آزادی بیان، از آن ها دفاع می شود. می گویند شبکه های اجتماعی خوب هستند، چون آزادی بیان دارند؛ اما هیچ کس نمی گوید که مگر داشتن آزادی بیان، آن هم بدون هیچ قید و شرطی خوب است؟ هیچ کس نمی گوید که این آزادی بیانی که با دروغ و شایعه و توهین و استهزا دیگران همراه می شود، مگر خوب است؟ آن گاه اگر یک نفر با تفکر اسلامی، بخواهد بگوید که این آزادی بیان باید با حدود و مقرراتی همراه باشد تا جامعه دچار هرج و مرج نگردد، در برابر فشار رسانه های جهانی، عقیده اش در اقلیت قرار می گیرد و در برابرش مارپیچ سکوت شکل می گیرد.
در این جا یک بار دیگر سوال اصلی مان مطرح می شود... این که آیا وجود فضای مجازی و شبکه های اجتماعی می تواند با امکان بیان نظرات متنوع، مانع خاموش شدن اقلیت بشود؟ برای مثال آیا می توان در همین شبکه های اجتماعی که اساس شان بر آزادی بیان است، اصل آزادی بیان را ـ آن گونه که آن ها تعریف کرده اند ـ زیر سوال برد؟ برای پاسخ به این سوال، باید چند جنبه متفاوت را در نظر گرفت. از یک سو باید گفت که این شبکه ها آن چنان هم که ظاهرشان نشان می دهد، دارای آزادی بیان و بدون چارچوب نیستند. همین شبکه هایی که به افراد اجازه می دهند آزادانه شایعه سازی کنند و شخصیت های ملی و مذهبی شان را تمسخر کنند، کافی است که شخصی بخواهد اندکی مسئله مرتبط با آنها را زیر سوال ببرد تا جلوی فعالیتش را بگیرند! در این جا مخالفان آن موضوع نمی خواهند سکوت کنند اما اجازه سخن گفتن نمی یابند. از سوی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که این شبکه ها به گونه ای سازماندهی شده اند که همان اهداف فرهنگی جریان رسانه ای امریکا را دنبال می کنند. به همین دلیل هنگامی که کسی بخواهد بر خلاف موضع آن ها چیزی بگوید، به احتمال زیاد با هجمه ای از انتقادات و توهین ها رو به رو می شود. در نتیجه، تفکر این افراد در شبکه های مجازی، در اقلیت قرار می گیرد و ترس از انزوا ـ درست همان چیزی که خانم نئومان در مارپیچ سکوت به آن اشاره کرد - مانع آن می شود که حرف شان را بزنند و آن را به گوش کاربران جهانی برسانند.
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!!!بسیاری از ما همه روزه در شبکه های اجتماعی مان، با هجمه ای از سخنان و تصاویر مستهجن، شایعه ها، تمسخر اشخاص و یا قومیت ها، توهین به مقدسات اسلام و نظام و... رو به رو می شویم. در این میان تنها برخی از ما سکوت خود را می شکنیم و با صدای بلند اعتراض می کنیم. اما در بسیاری از موارد، از انزوا و عدم همراهی دیگران می ترسیم و سکوت می کنیم و اعتراض مان در مارپیچ سکوت خفه می شود! بعضی های مان هم نه تنها سکوت می کنیم، بلکه طبق ضرب المثل قدیمی مان که می گفت "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" با آن ها همراه می شویم و مطالب شان را بازنشر می دهیم. و نمی دانیم که همرنگ جماعت شدن، از رسوایی ست...
زهرا مجدی زاده موضوع مطلب : پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|