سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الماسها می درخشند...!
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من


قرآن در خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)



بانوى نمونه اسلام، فاطمه زهرا علیهاالسلام ، از آن‏جا که حافظ قرآن بودند و بر معارف قرآن تسلّط کامل داشتند، در سخنانشان به اقتضاى کلام و در جاى مناسب به آیات قرآن استشهاد نموده‏اند. در دفاع از ولایت حضرت على علیه‏السلام در اثبات مالکیّت خود بر فدک و همچنین در موعظه‏ها و دعاهاى خویش، آیات قرآن را تلاوت نموده‏اند.

[قرآن در خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)]

یکى از شاخصه‏هاى کلام حضرت زهرا علیهاالسلام که از انس آن بزرگوار با قرآن و تسلّط ایشان بر آیات و معارف بلند آن نشأت مى‏گیرد، استشهاد به آیات قرآن و به کار بردن تعابیر قرآنى است.

آیات قرآن در کلمات آن بانوى نمونه نه‏تنها چهره‏ى خلیفه‏ى وقت را در عمل ننمودن به قرآن افشا مى‏کند، بلکه در ارزیابى شرایط خاصّ حاکم بر آن زمان نیز بسیار مؤثر است.

آن بزرگوار در خطابه‏ى مشهور خود در مسجد مدینه، به حدود بیست آیه از قرآن استشهاد نموده‏اند و در خطابه‏اى که در جمع زنان مهاجر و انصار ایراد فرمودند، ده آیه از قرآن را تلاوت فرمودند.

صدّیقه‏ى طاهره علیهاالسلام ، گاه دردفاع از ولایت على علیه‏السلام و گاه در اثبات ارث براى ذریّه‏ى پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و زمانى ضمن مواعظ و یا در بیان حالات خویش به آیات الهى استناد جسته‏اند. عبارات و تعابیر قرآنى نیز در موارد بسیارى در کلمات حضرت فاطمه علیهاالسلام مشاهده مى‏شود.


1. معرفى خویش به وسیله‏ى آیات قرآن

دخت بزرگوار رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آن‏گاه که در مسجد مدینه در حمایت از حقّ خاندان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خطبه خواندند، بعد از حمد و ثناى الهى براى اینکه مردم بخوبى موقعیّت نَسَبى ایشان را به یاد آورند، مطابق آنچه مرسوم بود، پدر خویش را معرّفى مى‏کنند و در این معرّفى، از آیات قرآن استمداد مى‏جویند. به این ترتیب حاضران ابتدا گوینده را به خوبى خواهند شناخت، آن‏گاه به سخنان او گوش فرا مى‏دهند.

« اَیُّها النّاس اِعلَموا اَنّى فاطمةُ و اَبى محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اَقولُ عوداً وَ بَدْأً وَ لا اَقولُ ما اَقول غَلَطاً وَ لا اَفعل ما افعَلُ شَططاً : این مردم! بدانید من فاطمه‏ام و پدرم محمّد است که صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد. آنچه مى‏گویم آغاز و انجامش یکى است و هرگز ضدّ و نقیض در آن راه ندارد و آنچه را مى‏گویم، غلط نمى‏گویم و در اعمالم راه خطا نمى‏پویم.»

«لَقَد جاءَکُم رَسولٌ من اَنْفُسِکُم عَزیزٌ علیه ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلیکُم بِالمؤمِنینَ رَءُوفٌ رَحیم : پیامبرى از میان شما برخاست و به سوى شما آمد که از رنج‏هاى شما رنج مى‏برد و به هدایت شما علاقه‏ى وافر داشت و نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم بود .» 1

« فَاِن تُعْزُوهُ و تَعْرِفوهُ تَجدُوه اَبى دونَ نسائِکم و اَخا ابن عمّى دون رجالکم و لَنِعْم الْمَعْزىُّ الیه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ؛ هرگاه نَسَب او را بجویید، مى‏بینید او پدر من بوده است، نه پدر زنان شما! و برادر پسر عموى من بوده است، نه برادر مردان شما و چه پرافتخار است این نسب. درود خدا بر او و خاندانش باد.» 2

2. از بین نرفتن شریعت الهى با مرگ پیامبر

حضرت زهرا علیهاالسلام در بخشى از خطابه‏ى معروف خود بعد از رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آن‏گاه که سکوت مسلمانان را در مقابل زمزمه‏هاى جاهلى مشاهده نمودند، فرمودند:

« فتلک و اللّهُ النّازلةُ الکُبرى و المُصیبةُ العُظمى، لا مِثْلُها نازِلَةٌ وَ لا بائقةٌ عاجلَةٌ اَعْلَنَ بها کتابُ اللّه جَلّ ثناؤه فى اَفْنِیَتِکم وَ فى مُمْساکم و مُصبِحُکم، یَهتف فى اَفْنِیَتِکم هِتافاً وَ صُراخاً و تلاوَةً و اِلحاناً و لَقَبْلَهُ ما حَلّ بانبیاء اللّه و رسلِهِ حُکمٌ فَصلٌ وَ قضاءٌ حَتم : به خدا قسم این حادثه‏اى عظیم و مصیبتى بزرگ و ضایعه‏اى است جبران‏ناپذیر؛ ولى فراموش نکنید که اگر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله رفت، قرآن مجید قبلاً از آن خبر داده بود. همان قرآنى که پیوسته در خانه‏هاى شماست و صبح و شام با صداى بلند و فریاد و-یا- آهسته و با الحان مختلف در خانه‏هاى شما خوانده مى‏شود. پیامبران پیشین نیز قبل از او با این واقعیّت روبرو شده بودند؛ چرا که مرگ فرمان تخلف‏ناپذیر الهى است.»
قرآن

آرى قرآن صریحاً گفته بود:

«وَ ما مُحمّدٌ الّا رسولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُل اَفِأنْ ماتَ أَوْ قُتِل اِنْقَلَبْتُم عَلى اَعْقابِکم وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یُضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِى اللّهُ الشّاکِرین ؛ محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تنها فرستاده‏ى خدا بود و قبل از او رسولان دیگرى آمدند و رفتند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما بر پاشنه‏ى پا مى‏چرخید و به عقب برمى‏گردید [و با آیین اسلام وداع گفته، رو به خرافات جاهلیت مى‏آورید؟] هر کس به عقب بازگردد، به خداوند زیانى نمى‏رساند و خداوند به زودى پاداش سپاسگزاران را مى‏دهد. ».3

آیه‏اى که فاطمه‏ى اطهر علیهاالسلام در کلامشان تلاوت نمودند، زمانى نازل شده بود که تعدادى از مسلمین در جنگ احد با سرپیچى از دستور رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و براى جمع‏آورى غنایم از محل استقرار خود خارج شد. 4

خالدبن‏ولید با دویست سوار به مسلمین حمله کرد و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله زخمى شد و مسلمین شکست خوردند.

فردى که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را زخمى کرده بود، فریاد زد که «من محمّد را کشتم». بدین ترتیب شایع شد که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کشته شد، در این هنگام بعضى از مردم گفتند: اگر او پیامبر بود کشته نمى‏شد و بعضى دیگر گفتند: ما نیز مى‏جنگیم تا به او ملحق شویم؛ آن‏گاه خداوند این آیه را نازل کرد.5

فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز بعد از رحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آن‏گاه که شاهد نافرمانى مردم از حکم خدا و رسولش صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود، با استشهاد به این آیه عواقب سوء رویگردانى مردم از دین الهى را متوجّه خود، آن‏ها دانسته و بر جاودانگى شریعت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تأکید نموده‏اند.

بانوى بزرگوار اسلام، با وجود آن‏که از فقدان پدر بسیار اندوهگین است، امّا با مشاهده سیر امّت اسلام به سوى جاهلیّت دوباره، بعد از مرگ پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دیگر یک دختر مصیبت زده‏ى نالان نیست؛ بلکه به منظور احیاى شریعتى که پدرش مأمور به ابلاغ آن بود، به پا مى‏خیزد و در یک خطابه‏ى آتشین، جاودانگى اسلام را از زبان قرآن متذکّر مى‏شود.

کلام خدا را با وجود آن‏که در آن به مرگ پدرش یعنى عزیزترین عزیزانش اشاره مى‏شود، با نهایت صلابت مى‏خواند؛ تا بر اندیشه آنان که مرگ پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، را به معناى از بین رفتن شریعت الهى مى‏دانند، خط بطلان بکشد.



3. سفارش به تقواى الهى

« و حَرَّم اللّهُ الشِّرْکَ اِخلاصاً لَهُ بالُربوبیّةِ : خداوند تحریم شرک را براى اخلاص در بندگى و ربوبیّت حقّ قرار داد.»

اکنون که چنین است :

«فاتَّقُوا اللّهَ حقّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ الّا وَ اَنْتم مُسلِمون : تقواى الهى پیشه کنید، آن‏چنانکه شایسته مقام اوست، از مخالفت فرمانش بپرهیزید و تلاش کنید که مسلمان از دنیا بروید»6

« وَ اطیعوا اللّهَ فیما اَمَرَکُمْ بِهِ و نَهاکُم عَنْه فاِنَّه : خدا را در آنچه امر یا نهى فرموده اطاعت کنید [و راه علم و آگاهى را پیشه گیرید .»

چرا که:

«اِنَّما یَخشَى اللّهَ من عِبادِهِ العلماءُ : از میان بندگان خدا تنها عالمان و آگاهان از او مى‏ترسند و احساس مسئولیّت مى‏کنند».7

صدّیقه طاهره علیهاالسلام در سخنان خود با تلاوت آیات قرآن، مردم را ترغیب نمودند که تقواى الهى را آن‏گونه که شایسته‏ى مقام ربوبى است، پیشه‏ى خود سازند، تا در حال مرگ نیز تسلیم محض الهى بوده و از هر گونه شرکت و توجّه به غیر خدا دور باشند.

4. استعانت از خداوند متعال

صدیقه کبرى علیهاالسلام ، ضمن آن‏که مدّعیان فدک را پیرو هواى نفس خود مى‏دانستند، در مقابل سخنان نادرست و قضاوت باطل آن‏ها صبر مى‏نمودند و از خداوند یارى مى‏طلبیدند.

در بخش پایانى خطابه ایشان آمده است:

« کلّا بَل سَوَّلَتْ لَکُم اَنْفُسُکُمْ أَمْرَاً فَصَبْرٌ جَمیلٌ و اللّهُ المُسْتَعانُ على ماتَصِفون : نه چنین است «هواهاى نفسانى شما این کار را [در چشم شما]آراسته است. من صبر جمیل [و شکیبایى به‏دور از ناسپاسى]خواهم داشت و در برابر آنچه مى‏گویید، از خداوند یارى مى‏طلبم.» 8

آیه مذکور همان سخن حضرت یعقوب علیه‏السلام خطاب به برادران حضرت یوسف علیه‏السلام است که مى‏خواستند با صحنه‏سازى و دورغ پدر را فریب دهند. زهراى مرضیه علیهاالسلام نیز، با تلاوت این آیه، اعمال آن‏ها را با اعمال برادران یوسف تطبیق داده، بهترین مرتبه صبر ، یعنى صبر جمیل را پیشه‏ى خود ساخته و از خداوند در مقابل سخنان دروغ آن‏ها، استعانت مى‏جویند. 9

5. درخواست نزول غذاى بهشتى

صدّیقه طاهره علیهاالسلام گاه براى طلب حاجت خود از خداوند متعال، عین آیات قرآن را تلاوت مى‏نمودند و این نکته، اهمّیّت دعاهاى قرآنى را براى برآورده شدن حاجات روشن مى‏سازد.

در یکى از روزهاى سخت زندگى که گرسنگى بر خاندان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فشار آورده بود، حضرت فاطمه علیهاالسلام وضو گرفت و پس از خواندن دو رکعت نماز دست به دعا برداشت و عرض کرد:

یا الهى و سَیدى هذا محمّدٌ نبیّکَ و هذا علىّ ابنُ عمِّ نبیّک : خدایا! سرورا! این پیغمبر تو، محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است و این على علیه‏السلام ، پسر عموى پیغمبر توست

«الهى اَنْزِلْ علینا مائِدَةً من السّماء : اى خداى من! از آسمان براى ما مائده‏اى بفرست»10

کما اَنْزَلْتَها على بنى‏اسرائیل أکَلُوا مِنها وَ کَفروا بِها، اللّهم أنْزِلْها علَینا فاِنّا بِها مؤمنونَ : چنان‏که بر بنى‏اسرائیل فرستادى و آنان از آن غذا خوردند و ناسپاسى کردند. اى پروردگار من! آن مائده را بر ما فرو فرست که به آن مؤمنانیم.11

ناگهان ظرفى از غذا و طعام بهشتى نازل شد که بوى آن منزل على علیه‏السلام را معطر ساخت. وقتى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به خانه دخت گرامى‏اش وارد شدند، حضرت زهرا علیهاالسلام آن مائده‏ى آسمانى را نزد پدر آورد.

پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند: «دخترم این را از کجا آورده‏اى؟» فاطمه زهرا علیهاالسلام پاسخ داد: «هوَ من عندِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ : این از سوى خداست. خداوند هر کس را بخواهد، بى‏حساب، روزى مى‏دهد». 12

آنگاه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شکر خدا را به‏جا آورد و فرمود: «شکر مى‏کنم خدایى را که تو را شبیه مریم بانوى زنان بنى‏اسرائیل قرار داد....» 13

و این نمونه‏اى از کرامات آن بانوى بزرگوار علیهاالسلام است.



نتیجه‏گیرى

دخت گرامى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، نه فقط در خطابه‏ها، بلکه در ادعیه و مواعظ خود نیز، آیات قرآن را تلاوت نموده‏اند. بنابراین، آن بزرگوار حافظ قرآن بودند و بر معارف قرآن تسلّط کامل داشتند. در بخشى از دعاى ایشان آمده است:

.... اَلْحمدللّه الّذى لَمْ یجْعَلْنى جاحدةً لِشَىْ‏ءٍ مِن کتابِهِ و لا متحیّرةً فى شى‏ءٍ من اَمْره...14؛ ... حمد خدا را که مرا انکار کننده‏ى چیزى در کتابش و سرگردان در چیزى از کار آن نگردانیده است....

پى‏نوشت‏ها :

1 . سوره توبه، آیه 128.

2 . احقاق الحق، شوشترى، ج10، ص304؛ شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج16، ص211؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج3، ص378؛ بحارالانوار، ج43، ص158 .

3 . سوره آل عمران، آیه 144.

4 . من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق، ج3، ص378؛ بحارالانوار، ج43، ص 158؛ الاحتجاج، طبرسى، ج1، ص98.

5 . ر.ک. تبیان، شیخ طوسى، ج3، ص6.

6 . سوره آل عمران، آیه 102، در قرآن «اتقوااللّه» آمده است.

7 . سوره فاطر، آیه 28.

8 . سوره یوسف، آیه 18، در قرآن آمده است «.... قال بل سؤلت لکم....»

9 . شرح نهج‏البلاغه، ابن‏ابى‏الحدید، ج16، ص 211؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج3، ص 378؛ بحارالانوار، ج43، ص158 .

10 . سوره مائده، آیه 144.

11 . بحارالانوار، ج35، ص251؛ احقاق الحق، شوشترى، ج10، ص 322. روایت مذکور در اغلب تفاسیر ذیل آیه‏ى مذکور آمده است.

12 . سوره آل عمران، آیه 37.

13 . الدرالمنثور، سیوطى، ج2، ص20؛ بحارالانوار، ج43، ص 27 و 29.

14 . فلاح‏السائل، سیدبن‏طاووس، ص 173.

 

برگرفته از سایت:http://www.tadabbor.org




موضوع مطلب :

          
پنج شنبه 93 اسفند 14 :: 5:51 عصر

چرا نام امامان در قرآن نیامده است؟


روش آموزشی قرآن بیان کلیات و اصول عمومی است. تشریح مصادیق و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامی می‌باشد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنان که می‌فرماید:

«وَأَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْر لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون».


چهارده معصوم
چرا نام امامان دوازده‌گانه در قرآن مجید نیامده است؟

روش آموزشی قرآن بیان کلیات و اصول عمومی است. تشریح مصادیق و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامی می‌باشد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنان که می‌فرماید:

«وَأَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْر لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون».[1]

«قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه برای مردم نازل شده است، برای آن‌ها بیان کنی و آشکارسازی، شاید آنان بیندیشند».

در آیه یاد شده دقت کنید، می‌فرماید:«لتُبَیّن» و نمی‌گوید: «لتقرأ» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنی را روشن کند. بنابراین، انتظار این که مصادیق و جزئیات در قرآن بیاید، همانند این است که انتظار داشته باشم همه جزئیات در قانون اساسی کشور ذکر شود. اکنون برخی از روش‌های قرآنی را در مقام معرفی افراد بیان می‌کنیم:

1. معرفی به نام

گاهی وضعیت ایجاب می‌کند که فردی را به نام معرفی کند، چنانکه می‌فرماید:

«وَمُبَشّراً برَسُول یَأْتِی مِنْ بَعْدی اسْمُهُ أَحْمَد».[2]

«(عیسی می‌گوید:) به شما مژده پیامبری را می‌دهم که پس از من می‌آید و نامش احمد است».

در این آیه، حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفی می‌کند و قرآن نیز آن را از حضرتش نقل می‌نماید.

کسانی که از رسول و نبی درس ناخوانده‌ای پیروی می‌کنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته می‌یابند، که آنان را به نیکی دعوت کرده و از بدی‌ها بازشان می‌دارد، پاکی‌ها را برای آنان حلال کرده و ناپاکی‌ها را تحریم می‌نماید و آنان را امر به معروف و نهی از منکر می‌کند و بارهای گران و زنجیرهایی که بر آنان بود، از ایشان برمی‌دارد...

2. معرفی با عدد

و گاهی موقعیت ایجاب می‌کند که افرادی را با عدد معرفی کند، چنان که می‌فرماید:

«وَلَقَدْ أَخَذَ اللّه مِیثاقَ بَنی إِسرائیلَ وَبَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَی عَشَرَ نَقِیباً...».[3]

«و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختیم».

 

3. معرفی با صفت

بعضی اوقات وضعیت به گونه‌ای است که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفی کند؛ چنان که پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتی معرفی کرده است.

«الّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُول النّبیَّ الأُمّی الّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدهُمْ فِی التَّوراةِ وَالإِنْجِیل یَامُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ ویُحِلُّ لَهُمُ الطَّیّبات وَیُحَرّمُ عَلَیْهِمُ الخَبائِث وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ...».[4]

«کسانی که از رسول و نبی درس ناخوانده‌ای پیروی می‌کنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته می‌یابند، که آنان را به نیکی دعوت کرده و از بدی‌ها بازشان می‌دارد، پاکی‌ها را برای آنان حلال کرده و ناپاکی‌ها را تحریم می‌نماید و آنان را امر به معروف و نهی از منکر می‌کند و بارهای گران و زنجیرهایی که بر آنان بود، از ایشان برمی‌دارد...».

با توجه به این روش، انتظار این که اسامی دوازده امام با ذکر نام و اسامی پدر و مادر در قرآن بیاید، انتظاری بی جا است؛ زیرا گاهی مصلحت در معرفی به نام است و گاهی معرفی به عدد و احیاناً معرفی با وصف.

اگر این اصل را بپذیریم و بگوییم خداوند باید کلیه مسائل اختلاف آفرین را در قرآن ذکر کند، تا مسلمانان دچار تفرقه نشود; در این صورت باید صدها مسأله کلامی و عقیدتی و فقهی و تشریعی در قرآن ذکر شده باشد، مسائلی که قرن‌ها مایه جنگ و جدل و خونریزی در میان مسلمانان شده است، ولی قرآن درباره آن‌ها به طور صریح و قاطع ـ که ریشه‌کن کننده نزاع باشد ـ سخن نگفته است، مانند:

خدا شناسی

1. صفات خدا عین ذات اوست یا زاید بر ذات؟

2. حقیقت صفات خبری مانند استوای بر عرش چیست؟

3. قدیم یا حادث بودن کلام خدا.

4. جبر و اختیار.

این مسایل و امثال آن‌ها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولی آنچنان شفاف و قاطع که نزاع را یک سره از میان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در این است که قرآن مردم را به تفکر و دقت در مفاد آیات دعوت می‌کند، بیان قاطع همه مسائل، به گونه‌ای که همه مردم را راضی سازد، بر خلاف این اصل است.

 

معرفی به نام، برطرف کننده اختلاف نیست

پرسشگر تصور می‌کند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن می‌آمد، اختلاف از بین می‌رفت، در حالی که این اصل کلیت ندارد؛ زیرا در موردی تصریح به نام شده ولی اختلاف نیز حاکم گشته است.

بنی اسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمین‌های غصب شده خود را بازستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:

«إِذْ قالُوا لِنَبِیّ لَهُمُ ابْعَث لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبیلِ اللّه».[5]

«آنان به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما فرمانروای معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم...».

پیامبر آنان، به امر الهی فرمانروا را به نام معرفی کرد و گفت:

«إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلکاً...».[6]

«به راستی که خدا طالوت را به فرمانروایی شما برگزیده است».

درباره حضرت مهدی(علیه السلام) که اشاره‌ای به نسب و خاندان ایشان شد، حساسیت‌های فراوانی پدید آمد و خانه حضرت عسکری(علیه السلام) مدت‌ها تحت نظر و مراقبت بود تا فرزندی از او به دنیا نیاید و در صورت تولد، هر چه زودتر به حیات او خاتمه دهند

با اینکه نام فرمانروا با صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند:

«أَنّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ...».[7]

«از کجا می‌تواند فرمانروای ما باشد، حال آن که ما به فرمانروایی از او شایسته‌تریم، و او توانمندی مالی ندارد؟...».

این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام برای رفع اختلاف کافی نیست، بلکه باید موقعیت جامعه، آماده پذیرایی باشد.

چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازده‌گانه، سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل کشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنان که این مسأله درباره حضرت موسی رخ داد و به قول معروف:

صد هزاران طفل سر ببریده شد       تـا کلیـم اللّه مـوسی زنـده شـد

درباره حضرت مهدی(علیه السلام) که اشاره‌ای به نسب و خاندان ایشان شد، حساسیت‌های فراوانی پدید آمد و خانه حضرت عسکری(علیه السلام) مدت‌ها تحت نظر و مراقبت بود تا فرزندی از او به دنیا نیاید و در صورت تولد، هر چه زودتر به حیات او خاتمه دهند.

همان‌طور که گفته شد، قرآن به سان قانون اساسی است. انتظار این که همه چیز در آن آورده شود، کاملاً بی‌مورد است. نماز و روزه و زکات که از عالی‌ترین فرایض اسلام است به طور کلی در قرآن وارد شده و تمام جزئیات آن‌ها  از سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) گرفته شده است.

 

پی نوشت ها :

[1] . نحل/44

[2] . صف/6

[3] . مائده/11

[4] . اعراف/157

[5] . بقره/246

[6] . همان/247

[7] . همان/247

بخش قرآن تبیان




موضوع مطلب :

          
پنج شنبه 93 اسفند 14 :: 5:46 عصر
پاسخ استاد انصاریان به چگونگی شیعه شدن ایرانیان
Image result for ?انصاریان?‎

 

سؤالی که دراین نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت، این است که چگونه ایرانیان به سوی تشیع گرایش یافتند؟

 

سابقه دین اسلام در سرزمین ایران به عصر حیات «پیامبر اکرم(ص)» و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران برمی‏گردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، به سال 16 هجری و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خلیفه دوم.

اما سؤال اساسی این است که به رغم ورود اسلام به ایران در دوره خلفا و همچنین به رغم آنکه ایرانیان قرون اولیه، اکثراً جزو اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اینک شاهد اکثریت ایرانیان شیعی هستیم؟

در این نوشته، بحث کلامی مطرح نیست. بلکه از دیدگاه "جامعه‏شناسی تاریخی" بررسی می‏کنیم که چه تحولاتی باعث شد که اکثر ایرانیان، شیعه شوند.

در خصوص سؤال فوق دو دسته پاسخ ارائه شده است:

1. پاسخ های نادرست و افسانه‏ای.

2. پاسخ صحیح و منطقی.

در اینجا ضمن طرح چند پاسخ افسانه‏ای و نقد آنها، در انتها پاسخ صحیح را ارائه خواهیم کرد.

1. پاسخ‏های نادرست و افسانه‏ای:

1 ـ 1. ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو دختر یزدگرد سوم از سلسله ساسانی، باعث علاقه ایرانیان به اهل بیت(ع) و در نتیجه تشیع ایرانیان شده است.

نقد این پاسخ:

اولاً: اساس چنین داستانی صحیح نیست.

ثانیاً: لازمه‏ی صحت این داستان آن است که ایرانیان می‏بایست به خود سلسله ساسانیان علاقه داشته باشند، تا به دامادشان هم علاقه داشته باشند. در حالی که ایرانیان اجازه داده‏اند تا این سلسله براحتی فرو بپاشد و حتی یزدگرد نیز پا به فرار گذاشت و در شهرهای مختلف ایران آواره بود تا این که سرانجام توسط "آسیابانی ایرانی" در "مرو" کشته شد.

ثالثاً: پاسخ دیگری هم شهید مطهری می‏دهد و آن اینکه تعدادی از امویان هم با ساسانیان پیوند زناشویی بستند. پس چرا ایرانیان نسبت به امویان علاقه‏مند نشدند؟

2 ـ 1. ایرانیان در اصل ضد اعراب، ضد اسلام و ضد مسلمانان بوده‏اند. وقتی ایران توسط مسلمانان فتح شد، ایرانیان مجبور بودند در ظاهر بگویند ما مسلمان شده‏ایم و الا کشته می‏شدند یا باید جریمه می‏پرداختند. لذا در ظاهر اسلام را قبول می‏کردند اما در واقع همان عقاید زرتشتی‏گری و عقاید قبل از اسلام خود را حفظ کردند و ادامه دادند لکن تحت عنوان شیعه. پس تشیع، مذهبی است که در اصل به دست ایرانیان ساخته شده و ربطی به اسلام ندارد، بلکه مذهبی ایرانی است.

نقد این پاسخ:

اولاً: این نظریه زمانی می‏تواند صحیح باشد که رهبران اصلی شیعه ایرانی باشند؛ در حالی که همه رهبران اصلی شیعه که ائمه معصومین علیهم السلام هستند، عرب هستند.

ثانیاً: این نظریه در صورتی صحیح است که شیعیان اولیه همه ایرانی باشند در حالی که جز تعداد کمی از شیعیان اولیه ـ نظیر «جناب سلمان فارسی» ـ غالب شیعیان از عرب‏ها بودند.

ثالثاً: نظریه فوق وقتی می‏تواند صحیح باشد که منابع و متون اصلی شیعه با سایر مسلمانان تفاوت می‏داشت و می‏بایست این تفاوت در منابع ایرانی خود را نشان دهد. در حالی که اینطور نیست. اولین منبع اصلی مسلمان قرآن کریم است که شیعه و غیر شیعه به آن اعتقاد دارند. دومین منبع سنت است. اجماع هم به همان کتاب و سنت برمی‏گردد و عقل به مستقلات عقلیه باز می‏گردد که اختصاص به ایرانیان ندارد بلکه مربوط به همه است.

رابعاً: نظریه فوق وقتی می‏توانست قرین واقع باشد که ایرانیان از همان قرون اولیه تماماً شیعه باشند. در حالی که ایرانیان در این دوره‏ها غالباً غیر شیعه بوده و به اسلام اهل سنت گرایش داشتند و اکثر رهبران اهل سنت هم از ایرانیان بودند. همچنین مؤلفان متون دینی اهل سنت اکثراً ایرانی هستند و این نکته‏ای است که شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران می‏آورد.

خامساً: رهبران و دانشمندان شعیه تا قرن دهم اکثراً غیرایرانی بودند و خارج از ایران زندگی می‏کردند. «شیخ مفید»، «سید مرتضی»، «محقق حلی»، «شهید اول و ثانی» و علمای جبل عامل که بعدها به دعوت صفویه به ایران آمدند و همچنین «محقق کرکی» که حوزه‏های علمیه شیعه را در ایران و عراق و مناطق دیگر گسترش داد، همه غیرایرانی بودند. این نکته صحیح است که فرهنگ، زبان و زمان و مکان و رسم و عادات در آموزه‏های مذهبی تأثیرگذار است. اما اینگونه نیست که این عوامل سبب شوند یک مذهب تشیع خاص ایرانیان تأسیس شده باشد. اتفاقاً فقه شیعی بر عنصر زمان و مکان، تاریخ و غیره تأکید فراوان دارد. بنابراین، تأثیر و تاثر قابل انکار نیست ولی مسأله نمی‏تواند تعیین کننده باشد.

برخی آموزه‏های فلسفی قبل از اسلام به بعد از اسلام هم منتقل شده است. بعضی از عادات و داستان‏ها هم منتقل شده است. در واقع ایرانیان برخی از میراث‏های خود را حفظ کرده‏اند، اما آن را هرگز جزیی از تشیع ندانسته‏اند. بلکه یکسری از این مسائل مربوط به آداب و رسوم ملی ماست که ربطی به تشیع ندارد. مثل زبان فارسی، عید نوروز و... ایرانیان هیچ گاه زبان فارسی را رها نکردند. زیرا بین اسلام و ایران تضادی نبوده است. بلکه در مواردی که تعارضی وجود داشته، ایرانیان خود به نفع اسلام از آن دست کشیده‏اند و اسلام را مقدم دانسته‏اند.

3 ـ 1. ایرانیان تا قرن دهم سنی بودند. از آن پس با زور صفویان به شیعه گرایش یافتند. زیرا شاه اسماعیل صفوی وقتی در تبریز تاج گذاری کرد، بسیاری از سنی‏ها را قتل عام نمود.

نقد پاسخ فوق:

اولاً: شاه اسماعیل یک جوان 14 ساله بود و نمی‏توان پذیرفت که وی بدون حمایت شیعیان به قدرت رسیده باشد. زیرا منطقی نیست که حامیان وی از سنی‏ها باشند و علیه مذهب خود، شاه اسماعیل را به نفع مذهب تشیع حمایت کنند. بنابراین، در ایران آن زمان شیعیان زیادی وجود داشته‏اند که صفویه به اتکای آنان توانسته‏اند قدرتی تشکیل دهند و در برابر عثمانی که یک امپراتوری پر قدرت مدعی سنی بود، بایستند و مقابله کنند و در نهایت حکومت تشکیل دهند.

ثانیاً: در تاریخ ثابت نشده است که صفویه با زور شمشیر شیعه را در ایران به وجود آورده باشند. البته به صورت جزیی و موردی، اهل سنت مورد آزار صفویان واقع می‏شدند، چنانکه شیعیان مورد آزار عثمانی‏ها قرار می‏گرفتند. روشن است که عمل هر دو حکومت نادرست و غیراسلامی بوده است.

2. پاسخ صحیح و منطقی:


Image result for ?شیعه?‎

نخست باید بپذیریم که استقرار و نفوذ یک مذهب در میان یک قوم، امری نه دفعی بلکه به صورت تدریجی است. ما نباید به دنبال تاریخ خاص و معینی باشیم. به نظر می‏رسد از زمانی که اولین ایرانی به تشیع گرایش یافته تا زمانی که تشیع در ایران فراگیر شد و اکثریت ایرانیان را شیعیان تشکیل دادند، حدود 10 قرن به طول انجامیده باشد.

اتفاقاتی که طی 10 قرن اولیه اسلام در ایران به وقوع پیوست باعث فراگیری تشیع در ایران شد که به اجمال می‏توان آنها را اینگونه مرور کرد:

1 ـ 2. نخست آنکه «جناب سلمان» صحابه با وفای پیامبر و اهل بیت، فردی ایرانی و شیعی بود. در یمن نیز ایرانیانی وجود داشتند که متمایل به سمت اهل بیت بودند. یمن توسط حضرت علی (ع) و در زمان حیات رسول اکرم (ص) به اسلام ایمان آورد و اهل یمن از همان زمان با حضرت علی (ع) آشنا شدند؛ در حالی که ساحل خلیج فارس تا یمن تحت نفوذ ایران بود.

2 ـ 2. در دوره خلیفه دوم، وی تبعیض‏هایی بین عرب و عجم قائل شد که موجب آزردگی خاطر ایرانیان گردید. پس از کشته شدن خلیفه دوم به دست یک ایرانی، فرزند وی چند تن از ایرانیان موجود در مدینه را به قتل رساند. اما وقتی حضرت علی(ع) به حکومت رسید اعلام کرد که بین عرب و عجم تفاوتی نیست و عرب هیچ گونه فضلی بر عجم ندارد و این باعث شد تا ایرانیان به حضرت علی(ع) گرایش پیدا کنند. همچنانکه «امام زین العابدین(ع)» با خریدن و آزاد کردن تعداد زیادی از بردگان و بندگان غیر عرب، جمعیت زیادی از موالیان در مدینه ایجاد کرد که محب اهل بیت(ع) بودند.

3 ـ 2. پس از شهادت حسین بن علی(ع) ایرانیان متوجه شدند از اسلام دو قرائت وجود دارد: اسلام یزیدی و اسلام حسینی. بنی امیه با آن سابقه ظلم‏ها و اعمال تبعیض‏ها نمی‏توانست در قلوب ایرانیان جایی داشته باشد و به صورت طبیعی ایرانیان به سوی امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) گرایش پیدا کردند و بعدها در سقوط بنی امیه بیشترین کمک‏ها را نمودند. زیرا بنی عباس با شعار حمایت از آل محمد (ص) قیام کردند. اما بعد معلوم شد که این جریان نیز با جریان اهل بیت فاصله دارد.

4 ـ 2. در طول تاریخ، برخی از شاگردان امام جعفر صادق و سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ در ایران حضور یافتند و به طور گسترده مکتب اهل بیت(ع) را تبلیغ کرده و ایرانیان را به مذهب آنان دعوت می‏کردند.

5 ـ 2. حضور حضرت امام رضا(ع) در خراسان عامل دیگری است. یکی از دلایلی که «مأمون» می‏خواست امام رضا(ع) را ولیعهد کند، مقابله با عرب‏هایی بود که از برادرش «امین» حمایت می‏کردند. تحلیل وی این بود که با ولایت عهدی امام رضا(ع) هم ایرانیان شیعی را به سوی خود جذب خواهد کرد و هم شیعیان عرب؛ و این باعث تقویت قدرت وی و ضعف امین خواهد شد.

6 ـ 2. بسیاری از امام زادگان از ظلم «منصور دوانیقی» و دیگر خلفای ستمگر به ایران آمدند و پراکندگی آنان در سراسر ایران عامل دیگری در گسترش تشیع در ایران بود. همانطور که حضور «حضرت معصومه(س)» در قم، «حضرت شاه چراغ(ع)» در شیراز و «حضرت عبدالعظیم(ع)» در ری، از دلایل مهم روی آوری مردم ایران به سمت تشیع است.

7 ـ 2. در عصر سلاطین شیعه‏ی آل‏بویه موجبات تبلیغ مکتب اهل بیت(ع) بیش از پیش فراهم شد و کتب مهم شیعی مثل تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه در این زمان تألیف شد. بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و سید رضی توانستند در این عصر اسلام شیعی را به مردم معرفی نمایند.

8 ـ 2. در دوره ایلخانان، حضور علامه حلی به مدت 10 سال در ایران و آزادی وی در بیان احکام و مهارت او در فقه و کلام و نیز تلاش‏های «خواجه نصیر الدین طوسی» عامل دیگری در این زمینه است.

9 ـ 2. حلقه آخر این جریان تاسیس دولت صفویه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی و حضور و دعوت از علمای شیعه از سراسر جهان اسلام است. این همه سبب شد تا بالاخره در عصر صفویه پس از طی 10 قرن، اسلام شیعی در ایران گسترش یابد و به صورت یک مکتب و مذهب فراگیر در این کشور معرفی شود.





موضوع مطلب :

          
دوشنبه 93 اسفند 11 :: 1:47 عصر
http://axgig.com/images/32329845286507100275.png

یکی گفت : دروغ است که به خانه فاطمه سلام الله علیها حمله شده است!

یکی گفت : از کجا معلوم فاطمهسلام الله علیها محسن اش را سقط کرده!

یکی گفت : اصلا خانه های مدینه در نداشته که آتش بزنند!

یکی گفت : مگر می شود که امت حرمت بیت فاطمهسلام الله علیها را بشکند!

یکی گفت : اصلا منبعی وجود ندارد که ثابت کند فاطمهسلام الله علیها را زده اند و پهلویش ...!

یکی گفت : ممکن نیست علیعلیه السلام باشد و چنین کنند!

یکی گفت ...  یکی گفت ...  یکی گفت ...

گفتند و گفتند و گفتند ...


     آری؛ امتی که نتوانست فاطمه زهرا، حبیبه رسول خدا، سلام الله علیها را تنها سه ماه تحمل کند، یکسره شکایت کردند که بس است، عزاداری تا کی! گریه و زاری تا کی! خسته ی مان کردی! ؛ می تواند که چند قرن بگذرد و جنایتی که به او روا شد را انکار کند.

     آن روز در مدینه همه بودند و دیدند و فهمیدند که: حرامیان به خانه امیر حمله کرده اند...! اما کسی لب از لب باز نکرد و به یاری نشتافت و کمک نرساند. آنقدر جنایت هولناک بود که سالها بعد وقتی معاویه می خواهد به علی علیه السلام طعنه بزند، در نامه اش شرح ماجرای دست بسته اش را یادآور می گردد و علیعلیه السلام در پاسخ نامه اش می نویسد : خواستى مرا نکوهش کنى ولى ستودى. خواستى مرا رسوا سازى، خود را رسوا ساختى. مسلمانان را چه نقصان که بر او ستم رود، هرگاه در دین خود به شک نیفتد و یقینش به تردید نیالاید.[1]

     هر که می خواهد انکار کند بکند؛ اما همه نوشته اند که ابوبکر منکر جنایتی که انجام داد نشد و آخرین آرزویش این بود که : ای کاش حرمت خانه فاطمه سلام الله علیها را نمی شکستم.[2] اینها سخنان اوست در بستر مرگش و آرزویی که هیچ گاه قابل جبران نبود.

     هر که می خواهد انکار کند بکند؛ اما هنوز در کتب قدما موجود است که فاطمهسلام الله علیها پسری به نام محسنعلیه السلام را در شکم داشت که با ضربه های دشمن سقط شد.[3] چند منبع را می شود تحریف کرد و چند کتاب را انکار!

     اگر هیچ منبعی نبود که یادآور مظلومیت فاطمهسلام الله علیها باشد و جنایتی که شد را گزارش نمی داد، همین یک گردهمایی علما اهل سنت در قاهره کفایت می کرد. آنروز که همه جمع شده بودند و شاعر نیل سروده هایش را می خواند. می خواند که عمربن خطاب صاحب فضایل عدیده بود و یکی از فضیلت هایش یورش به خانه فاطمهسلام الله علیها و آتش زدن آن.

و قَولةٍ لعَلیٍّ قالَها عُمَرُ

أکرِم بسامِعِها أعظِمْ بمُلقیها

حرقتُ دارَک لا أبقِى علیک بها

إن لم تُبایع و بنتُ المصطفى فیها

ما کان غیرُ أبی حَفْصٍ یَفُوُه بها

أمامَ فارِسِ عدنانٍ و حامِیها [4]

     اگر شاعر دروغ می گفت چرا هیچ یک از علما اهل سنت بر نخاست و اعتراض نکرد. هیچ کدام فریاد نکشید که دروغ نگو و به خلیفه تهمت جنایت نزن.
     بگذار هر که می خواهد بر فاطمیه خرده بگیرد و شهادت و مظلومیت فاطمه زهراسلام الله علیها را منکر شود ؛ اینها تلاش بیهوده ای است که راه به جایی نمی برد و تنها خباثت دشمنان را ثابت می کند.
     عالَم باید بداند که بر سر در قلب تک تک ما نوشته است: اینجا تمام سال فاطمیه است ...!
     هستی ما با فاطمیه عجین و گِل وجودی مان از سرزمین محبت اهل بیتعلیهم السلام است. ما عاشق فاطمه ایم و تک تک لحظه های زندگی مان فاطمیه است...

تک تک ثانیه هامان به خدا، زهرا جان

در خیال حرم گمشده ات، رویایی است

اگر آن روز شد و منتقم آمد ز سفر
و نبودیم، بگویید که او زهرایی است


علی صفدری




موضوع مطلب :

          
دوشنبه 93 اسفند 11 :: 1:32 عصر

عشق، تعطیل نیست! 

 


اگر از آن دسته افراد هستید که فکر می‌کنید هر چیزی نیاز به تعطیلی دارد و عشق و ابراز علاقه هم بعد از چند سال و ورود زن و شوهر به دوران میانسالی و بزرگ شدن بچه‌ها، باید تعطیل شده و هر‌کدام در وظایف والدینی‌شان غرق شوند، از شما می‌خواهم تا انتهای این نوشتار ما را همراهی کنید، شاید نظرتان عوض شد.

عشق میانسالی

بعضی چیزها در زندگی تعطیلی‌بردار نیست. می‌شود تصور کرد که خورشید چند روز به مرخصی برود؟ دنیای بدون خورشید قابل زندگی نخواهد بود. هر قسمت از زمین، می‌داند اگر چند ساعتی نور خورشید را ندارد و به ظاهر تاریک است، خورشید درست آن‌طرف، بخش دیگری از بدنش را گرم می‌کند. زمین می‌داند خورشید مردنی نیست و حتی اگر پشت ابرها هم مخفی شود، باز منفعتش را خواهد داشت. عشق، برای روابط همسران چون خورشید است که نه تعطیلی‌بردار است و نه می‌شود برای چند روز آن را به مرخصی فرستاد.

البته ممکن است بعد از به دنیا آمدن بچه‌ها و زیاد شدن مسئولیت زن و شوهر مانند خورشیدی که پشت ابر است، نوع تابیدنش فرق کند، اما هست و این بودن به رابطه هویت می‌بخشد. آن‌ را قابل اعتماد می‌کند و نور و گرما به خانه می‌آورد پس به‌جای آن‌که گذر زمان را بهانه کنید تا خانه‌تان یخ بزند، کاری کنید که رابطه‌تان در اوج باشد، برای همیشه و تا روزی که زنده هستید.

 

عشق تعطیل نیست

وقتی ‌ سر سفره عقد بعد از آوردن گل و گلاب، بله گفتید، آیا زمان مشخص کردید؟ زمانی که حلقه ازدواج را به همسرتان دادید، به او گفتید این حلقه برای فلان مدت پیش تو باشد؟ آیا تاریخ انقضایی تعیین کردید؟ مطمئن هستم جوابتان منفی است. پس شما قرار است مادام‌العمر کنار هم باشید و کنار هم بودن بدون عشق و علاقه خسته‌کننده خواهد بود. برای این‌که بتوانید عشق را زنده نگه دارید، باید نگاهتان به او مثل یک گیاه باشد که برای بقا نیاز به رسیدگی دارد. وقتی ازدواجتان را چون یک موجود زنده در نظر بگیرید، از آن محافظت خواهید کرد.

 

سالی یک‌بار رابطه‌تان را چکاپ کنید

زن و شوهر باید در میانسالی هم نسبت به هم احساس نیاز داشته باشند. از دیدار و مصاحبت با هم لذت ببرند و خلوتشان زیبایی قبل را داشته باشد، اگر رابطه شما و همسرتان چنین نیست پس چکاپ عشقتان، سالم نبوده و جایی از رابطه‌تان بیمار است.

قرار نیست با گذشت سال ها عشق و علاقه را تعطیل کنید و یک زندگی خالی از هیجان داشته باشید . شما موظف هستید ، یک عمر عاشقانه باهم باشید

شما در روزهای میانسالی هستید و در این بخش از زندگی، سرتان شلوغ است، کارهایتان زیاد شده و حضور فرزندان نوجوان و جوان در خانه همه با هم بهانه کافی برای فراموش کردن هیجان در رابطه را ایجاد می‌کند، در حالی که‌ هیجان در این سن و سال نسبت به سال‌های اول ازدواج بیشتر مورد نیاز است. اگر حس کردید، کمتر از قبل به با هم بودن علاقه دارید، باید فکری برای پیدا کردن علت آن و برطرف‌کردنش داشته باشید.

 

زیباتر از همیشه در چشم‌های من

جوانی با خود زیبایی به همراه دارد، پوست صورت یک جوان حتی بدون آرایش هم زیباست، اما درست در همین روزها افراد بیشتر به خودشان می‌رسند و وقتی وارد میانسالی می‌شوند، رسیدگی به ظاهر را فراموش می‌کنند. شاید فکر می‌کنند همسری که 20 سال آنها را دیده است، دیگر حساسیتی نسبت به ظاهرش ندارد در حالی که این یک اشتباه بزرگ خواهد بود. یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: اگر در دیده مجنون نشینی، به غیر از حُسن در لیلی نبینی. برخی از همسران این حرف را بهانه می‌کنند و می‌گویند: ما آن‌قدر یکدیگر را دوست داریم که دیگر نیازی به آراستن خودمان نیست. اما آنها فراموش می‌کنند لیلی و مجنون هنوز زیر یک سقف نرفته‌اند! هر چند محبت به طرف مقابل او را زیباتر نشان می‌دهد، اما همیشه زن و مرد به جاذبه‌های ظاهر هم نیاز دارند.

لباس‌های خوشرنگ‌، بوی عطر، آرایش برای خانم خانه و نکته‌های دیگری که نشان می‌دهد برای هم مهم هستید و به رابطه‌تان ارزش می‌گذارید، می‌تواند مثل یک تقویت‌کننده عمل کند.

 

سوهان روح من و تو

سن و سال جوانی با خود روحیات خاصی را ‌همراه دارد که قرار شام دونفره، گردش با دوستان هم‌سن و سال، رفتن به سینما و کنسرت و کارهایی از این قبیل، جزئی از آن است، اما وقتی سن بالاتر می‌رود، این‌طور برنامه‌ها کمرنگ شده و بیشتر مشغول زندگی روزمره می‌شوید. روزمرگی مثل سوهان روح، زن و شوهر را آزار می‌دهد حتی اگر خودشان متوجه نباشند. بدون بچه‌ها به یک پیاده‌روی ساده رفتن و بین راه دست یکدیگر را گرفتن، برنامه‌ریزی برای تفریحات خانوادگی‌، پرداختن به کارهایی که مورد علاقه‌تان بوده، اما فرصت انجام آن‌را نداشتید و... می‌تواند روحیه‌تان را طراوت ببخشد.هیچ‌وقت در چهاردیواری خانه‌تان عشق و عاشقی را تعطیل نکنید که در این صورت ضرر خواهید کرد.

خانه‌تان همیشه گرم چون چله تابستان!

 

فرآوری: ندا داودی

بخش خانواده ایرانی تبیان


 منبع: چهاردیواری




موضوع مطلب :

          
یکشنبه 93 اسفند 10 :: 1:56 عصر
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >