الماسها می درخشند...! تبلیغ آموزه های دینی در رسانه
دین می خواهد بگوید که انسانها چگونه بیندیشند و چگونه عمل کنند و این جز با یافتن مخاطب معنی ندارد. در دنیای امروز رسانه ها می توانند برای یافتن و جذب مخاطب نسبت به مسائل دینی نقشی تأثیرگذار داشته باشند.
نقش رسانه در الگوسازی و نهادینه کردن باورها و هنجارها امری پوشیده و قابل کتمان نیست. رسانه ها نقش فعالی در این زمینه دارند و برعکس آن هم، امکان دارد که رسانه ها اگر شناخت درستی از اهداف و یاستگزاری های فرهنگی جامعه و حکومت نداشته باشند در نسبت خود با دین و اهداف دینی دچار خطا می شوند و بحران فرهنگی و عقیدتی غیرقابل جبرانی را خواهند ساخت که این بحران تا زمانی که از سوی صاحب نظران و مسئولان چاره اندیشی شود، اثرات خود را بر اندیشه و رفتار اعضای جامعه خواهد گذاشت. ارائه اطلاعات درست از اندیشه ها و اعتقادات دینی از سوی رسانه ها می تواند جامعه را بیشتر با آرمان ها و اخلاق دینی آشنا سازد. همانطور که ارائه اطلاعات غلط و نادرست از این اندیشه ها جامعه را فرسنگ ها از این اخلاق و آرمان ها دور می سازد و اعضای جامعه را به قهقرا می کشاند. نقش رسانه ها در تبلیغ اندیشه های درست اجتماعی و اخلاقی در جامعه دینی الزاماً می بایست با شناخت از مفهوم جامعه دینی و عمق اندیشه های دینی باشد تا به خرافه گرایی و ترویج اندیشه های قشری و ظاهری کشیده نشود و جامعه را از این نظر گرفتار بحران نسازد. در مورد تأثیر وسایل ارتباطی بر پیام و تمامی فرآیند ارتباط و همچنین جامعه و محیط پیرامونشان، عقاید بسیاری وجود دارد، برخی از خنثی بودن و صرفا ً حامل بودن این وسایل یاد می کنند و اینکه این وسایل تأثیر چندانی بر مخاطبین خود ندارند. برخی دیگر عقیده دارند که وسایل ارتباط جمعی دارای چنان قدرتی هستند که می توانند نسلی تازه را برای اولین بار در تاریخ انسان پدید آورند و جامعه جدید از این وسایل چنان تأثیر شگرف بر می گیرد که ماهیتش تابعی از آن می شود. برخی نظریه پردازان این حوزه معتقدند که رسانه ها ،چنانکه از نام آنها پیداست ،تنها "وسیله" ارتباط جمعی هستند و باید ابزاری در خدمت انتقال پیام میان آدمیان باشند. رسانه ها حامل و توزیع کننده هر پیامی هستند که در جامعه وجود دارد و ممکن است از طریق آنها ارسال شود و به همین جهت جانبداری آنان از نوع خاصی از پیام مغایر با هدف تاسیس آنهاست. به بیان دیگر "وسیله" و "ابزار" بودن رسانه ها فلسفه پیدایش و شأن ذاتی آنهاست؛ در حالیکه متعهد بودن به هرچیز، حتی اگر از ارزش های مورد قبول باشد، به معنای تبدیل آنان از وسیله به هدف است و به همین دلیل ابزار نباید در کار نتیجه دخالت کند. رسانه ها ابزاری برای تداوم دیندین, با هر تعریفی که از آن داشته باشیم, از جنس پیام است. ریشه دین بینش ها است و نتیجه آن در گرایش ها و عملکردها آشکار می شود واز این رو گسترش طلبی خصیصه ذاتی آن است. دین می خواهد بگوید که انسانها چگونه بیندیشند و چگونه عمل کنند و این جز با یافتن مخاطب معنی ندارد. ماهیت و حیات فکر، اندیشه و اعتقاد با نشر و گسترش آن رابطه ای تنگاتنگ دارد. اندیشه ای که به دنبال یافتن مخاطب و گسترش پیام خویش نباشد، یا به درستی خویش بی اعتماد است و یا به تداوم خود بی علاقه. دین اسلام نیز خود را "پیام" ی می داند که بردلهای آماده مخاطبان مستعد ارسال می شود و آنان نیز به نوبه خود باید "نبی" و "پیامبر" ی برای همه آدمیان باشند و همه را دعوت به شنیدن این پیام، پذیرش و در نهایت بسط بیشتر آن کنند به همین دلیل است که مفهوم دین (بطور کلی) با مفهوم پیامبری و تبلیغ گره خورده است. دین اسلام نیز خود را "پیام" ی می داند که بردلهای آماده مخاطبان مستعد ارسال می شود و آنان نیز به نوبه خود باید "نبی" و "پیامبر" ی برای همه آدمیان باشند و همه را دعوت به شنیدن این پیام، پذیرش و در نهایت بسط بیشتر آن کنند. بنابراین دین به رسانه به عنوان ابزاری برای ادامه حیات و گسترش پیام خویش نگاه می کند. رسانه مانند بلندگویی است که صدای دین را به دیگران می رساند و از این باب است که دین برای آن احترام قائل است. اهتمام همه ادیان بشری و الهی به تشریع آیین ها و عبادت های جمعی، گفتن و شنیدن پندها و درسهای مورد نظر، ترویج ساخت، توسعه و آبادانی مکانهای مذهبی و ... نمونه هایی از علاقه دین به بهره مندی از توانایی رسانه های سنتی است که می تواند در رسانه های جدید نیز مصداق یابد. دین، رسانه و آموزه های دینیدین در دنیای کنونی، بسیار بیشتر از گذشته، سرنوشت خویش را در گرو فعالیت های رسانه ای می بیند. نفوذ گسترده رسانه ها در خانه ها و خلوت های افراد، افزایش روند روبه رشد و پیچیده زندگی های نسبتاً مدرن و تلاش فزاینده برای فعالیت های معیشتی، کارآمدی تبلیغ چهره به چهره را به شدت کاهش داده است. در دنیایی مجازی که رسانه ها خلق می کنند، افراد به سمت اتمیزه شدن پیش می روند و روحیه های فردی به نسبت روحیه های جمعی بیشتر رشد می کنند. از این رو، دین برای گسترش باورهای خویش، ناگزیر است که تعامل گسترده تری با رسانه ها برقرار کند. تبلیغات مناسبتی و مقطعی و انجام آن به شیوه های ناکارا، به رسانه این امکان را می دهد که سیطره فعالیت های خویش را در حوزه های خصوصی افراد نیز بگستراند. از همین رو، اگر سیاست گذاری در فعالیت رسانه ای، دین ستیزانه باشد، نبرد نابرابری به وجود می آید که مبلّغان دینی شانس پیروزی بسیار کمی خواهند داشت. در مقابل، اگر رسانه ها برای ترویج آموزه های دینی کمر همّت ببندند، خدمات بسیار بزرگی به دین خواهند کرد. بررسی نقش آفرینی رسانه در ترویج یا تحریف آموزه های دینی در دوره معاصر به خوبی گویای این واقعیت است. در این میان، به نظر می رسد خطر اصلی در انعکاس فعالیت های نادرست و تحریف های مذهبی است که هم بدعت گذاری در دین به شمار می روند و هم بهانه ای برای تخریب اسلام و تحریف آموزه های آن پدید می آورند. برای مثال، بحث عزاداری شیعیان در ماه محرم که توجه بسیاری از رسانه ها را به خود معطوف می دارد، بستر بسیار مناسبی برای تبلیغ یا تخریب اسلام است. در این عزاداری ها اگر به فلسفه قیام امام حسین علیه السلام و تبلیغ مناسب آن توجه شود و آموزه های موجود در آن مثل "ظلم ستیزی"، "حق خواهی"، "مبارزه با فساد" و "فداکاری و ایثار" در مقیاس جهانی تبلیغ گردد، هر کسی را که به ارزش های والای انسانی معتقد باشد، به سوی خود می کشاند. در مقابل، حرکت های غیرمنطقی و معقول نظیر «علم کشی»، «قمه زنی» و «تیغ زنی» حتی علاقه مندان به باورهای دینی را از گرایش به دین می گریزاند.
فرآوری: زهرا فرآورده بخش ارتباطات تبیان
منابع: حوزه/ وبلاگ دکتر محسن اسماعیلی/ راسخون موضوع مطلب :
سهم مخاطب از رسانهرسانه از هر نوعی چه سینما باشد با جذابیت های بصری بالا و چه روزنامه با جذابیت های مکتوب اگر به درستی مخاطبش را نشناسد موفق نیست.
رسانه زمانی اهمیت پیدا می کند که مخاطب داشته باشد، در غیر اینصورت اگر توانایی همراهی مخاطب را با خود نداشته باشد هیچ ارزشی ندارد. حال این رسانه می تواند روزنامه باشد یا تلویزیون و یا حتی یک پوستر. در جامعه اطلاعاتی امروز که اخبار و اتفاقات شدیدا تحت تأثیر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی است به طور طبیعی حجم بالایی از مخاطب رسانه سرگرم این فضا است و با وجود جذابیت ها و دسترسی بالایی که نسبت به موضوعات مختلف در فضای مجازی وجود دارد اکثرا ترجیح می دهند شبکه های اجتماعی را جایگزین سایر رسانه ها کنند
سینما و مخاطب از دست رفته
پوسترهایی با مفاهیم متناقضدر پوسترهایی که در سطح شهر به چشم می خورد گاهی اوقات طراح فراموش می کند که پوسترش قرار است حکم رسانه ای باشد که مفهومی را به مخاطب می رساند. حال این مفهوم تبلیغ یک کالا باشد یا برای رساندن یک پیام دینی طراحی شده باشد. نمونه ای از این پوستر ها را در مطلب "ماهواره مانع استجابت دعا" عنوان کردیم.
حاکمیت جریانات سیاسی درمطبوعات
جای خالی سریال های پر مخاطب
نادیده گرفتن شبکه های اجتماعی
هزینه کردن بودجه در مواردی که مهم تر و پر کاربرد تر باشند نیز عامل مهمی است، همانطور که چندی پیش محمد سرافراز رئیس رسانه ملی با اشاره به ایجاد شبکههای مجازی و شبکههای اجتماعی اطلاعرسانی، تصریح کرد: برای حفظ جایگاه صداوسیما در سبد رسانهای مردم، توجه به بودجه این سازمان ضروری است. برای حفظ جایگاه سایر رسانه ها در کنار شبکه های اجتماعی نیاز به تمهیداتی است تا جایگاه کمرنگ شده رسانه هایی که قبل تر مخاطبان زیادی را با خود همراه می کردند مانند سینما و تلویزیون دوباره رونق بگیرد.
زهرا فرآورده موضوع مطلب : سکوت در شبکه های مجازی
یکی از علل محبوبیت شبکه های اجتماعی، این است که به همه کاربران اجازه می دهد که حرف خودشان را بزنند. این شبکه ها انحصار اطلاع رسانی را شکسته و امکان آن را در اختیار عموم قرار داده است. عمومی که به راستگویی و صداقت، متعهد نیستند و آزادند که هر چه را که می خواهند بگویند. گویا آزادی بیان در حد اعلای خود، در این شبکه ها به تحقق پیوسته است و گویا قرار است مارپیچ سکوت برای همیشه از میان برداشته شود...
روزی که خانم نئومان، نظریه مارپیچ سکوت را مطرح کرد، رسانه ها تحت کنترل و اختیار دولت ها قرار داشتند. او معتقد بود که حاکمان این رسانه ها می توانند با حذف تدریجی مخالفان خود، هر روز تعداد بیشتری را به خاموشان جامعه اضافه کنند. اما آیا در شبکه های اجتماعی، جایی که بر حسب ظاهر، نقش حاکمان رسانه ای، از میان رفته و شهروندان، بدون هیچ چارچوبی می توانند لب به سخن بگشایند و از همه چیز انتقاد کنند...، هیچ کس خاموش نمی شود و مارپیچ سکوت شکل نمی گیرد؟!
مارپیچ سکوت چگونه شکل می گیرد؟مارپیچ سکوت یکی از نظریه های مهم ارتباطات است که خانم الیزابت نوئل نئومان، آن را در بیان چگونگی تاثیر ارتباطات جمعی بر شکل گیری افکار عمومی، ارائه داده است. او برای اولین بار این ایده را در سال 1973 مطرح کرد و سپس این نظریه را توسعه داد و در یک کتاب تحت عنوان "افکار عمومی پوست اجتماعی ما" چاپ کرد. بر اساس این نظریه، هر موضوع مناقشه آمیز می تواند سرمنشا شکل گیری یک مارپیچ سکوت باشد. همین که چنین موضوعی در جامعه مطرح می شود، افراد به آن موضوع فکر می کنند و حدس هایی می زنند. اما همه آن ها حدس ها و نظراتشان را بیان نمی کنند. آن ها سعی می کنند بفهمند که نظرشان در اکثریت قرار دارد، یا در اقلیت است. همین که افراد احساس کنند که نظرشان در اقلیت است، ترجیح می دهند که سکوت اختیار کنند و هر چقدر آن ها بیشتر سکوت کنند، دیگران احساس می کنند که دیدگاه متفاوتی وجود ندارد و لذا مارپیچ سکوت تشدید می شود. حالا این سوال پیش می آید که آیا با وجود فضای مجازی و شبکه های اجتماعی که امکان بیان نظرات متنوع را فراهم آورده اند، دیگر کسی خاموش نمی شود؟ همین شبکه هایی که به افراد اجازه می دهند آزادانه شایعه سازی کنند و شخصیت های ملی و مذهبی شان را تمسخر کنند، کافی است که شخصی بخواهد اندکی مسئله مرتبط با آنها را زیر سوال ببرد تا جلوی فعالیتش را بگیرند
بسیاری از ما خاموش شده ایم! ما در میان یک مارپیچ سکوت جهانی قرار گرفته ایم! هنگامی که صد ها رسانه در جهان، دست به دست هم داده اند و از هالیوود گرفته تا بی بی سی و سی ان ان، همه شان یک حرف را می زنند، ما احساس می کنیم که در اقلیت قرار داریم و خاموش می شویم. یک مثال روشن آن در رابطه با دموکراسی و آزادی بیان است. رسانه های جهانی به هر موضوعی، از این دریچه نگاه می کنند که تا چه حد با دموکراسی و آزادی بیان منطبق است. در نتیجه دموکراسی به عنوان یک اصل پذیرفته می شود و دیگر هیچ کس نمی تواند از دموکراسی غربی انتقاد کند. این جا مارپیچ سکوت شکل می گیرد. یک مثال دیگر آن، همین شبکه های اجتماعی هستند. شبکه هایی که در سرتاسر جهان، بر اساس اصل آزادی بیان، از آن ها دفاع می شود. می گویند شبکه های اجتماعی خوب هستند، چون آزادی بیان دارند؛ اما هیچ کس نمی گوید که مگر داشتن آزادی بیان، آن هم بدون هیچ قید و شرطی خوب است؟ هیچ کس نمی گوید که این آزادی بیانی که با دروغ و شایعه و توهین و استهزا دیگران همراه می شود، مگر خوب است؟ آن گاه اگر یک نفر با تفکر اسلامی، بخواهد بگوید که این آزادی بیان باید با حدود و مقرراتی همراه باشد تا جامعه دچار هرج و مرج نگردد، در برابر فشار رسانه های جهانی، عقیده اش در اقلیت قرار می گیرد و در برابرش مارپیچ سکوت شکل می گیرد.
در این جا یک بار دیگر سوال اصلی مان مطرح می شود... این که آیا وجود فضای مجازی و شبکه های اجتماعی می تواند با امکان بیان نظرات متنوع، مانع خاموش شدن اقلیت بشود؟ برای مثال آیا می توان در همین شبکه های اجتماعی که اساس شان بر آزادی بیان است، اصل آزادی بیان را ـ آن گونه که آن ها تعریف کرده اند ـ زیر سوال برد؟ برای پاسخ به این سوال، باید چند جنبه متفاوت را در نظر گرفت. از یک سو باید گفت که این شبکه ها آن چنان هم که ظاهرشان نشان می دهد، دارای آزادی بیان و بدون چارچوب نیستند. همین شبکه هایی که به افراد اجازه می دهند آزادانه شایعه سازی کنند و شخصیت های ملی و مذهبی شان را تمسخر کنند، کافی است که شخصی بخواهد اندکی مسئله مرتبط با آنها را زیر سوال ببرد تا جلوی فعالیتش را بگیرند! در این جا مخالفان آن موضوع نمی خواهند سکوت کنند اما اجازه سخن گفتن نمی یابند. از سوی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که این شبکه ها به گونه ای سازماندهی شده اند که همان اهداف فرهنگی جریان رسانه ای امریکا را دنبال می کنند. به همین دلیل هنگامی که کسی بخواهد بر خلاف موضع آن ها چیزی بگوید، به احتمال زیاد با هجمه ای از انتقادات و توهین ها رو به رو می شود. در نتیجه، تفکر این افراد در شبکه های مجازی، در اقلیت قرار می گیرد و ترس از انزوا ـ درست همان چیزی که خانم نئومان در مارپیچ سکوت به آن اشاره کرد - مانع آن می شود که حرف شان را بزنند و آن را به گوش کاربران جهانی برسانند.
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!!!بسیاری از ما همه روزه در شبکه های اجتماعی مان، با هجمه ای از سخنان و تصاویر مستهجن، شایعه ها، تمسخر اشخاص و یا قومیت ها، توهین به مقدسات اسلام و نظام و... رو به رو می شویم. در این میان تنها برخی از ما سکوت خود را می شکنیم و با صدای بلند اعتراض می کنیم. اما در بسیاری از موارد، از انزوا و عدم همراهی دیگران می ترسیم و سکوت می کنیم و اعتراض مان در مارپیچ سکوت خفه می شود! بعضی های مان هم نه تنها سکوت می کنیم، بلکه طبق ضرب المثل قدیمی مان که می گفت "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" با آن ها همراه می شویم و مطالب شان را بازنشر می دهیم. و نمی دانیم که همرنگ جماعت شدن، از رسوایی ست...
زهرا مجدی زاده موضوع مطلب : عواقب خطرناک شبکه های اجتماعی
حاشیه های شبکه های اجتماعی همچنان ادامه دارد . حاشیه هایی که گاهی عواقب ناخوشایندی به همراه دارند و قابل جبران نیستند.
از میان انبوه پیام های شبکه های اجتماعی تعدادی فقط حاشیه ساز هستند؛ اما این حواشی زمانی که در آن ها از افراد صحبت می شود اهمیت بیشتری پیدا می کنند و نیاز به یک بررسی و بازنگری جدی دارند.
اطلاعیه ای برای بیماران سرطانی در اصل پیام های طنز و ویدئوهای خنده دار مشکلی نیست، اما گاهی پای شخصی در میان است که ممکن است چهره ای شناخته شده و یا نا شناس باشد و در هر دو شکلش صحبت از یک انسان است که ممکن است بخاطر یک پیام در ظاهر ساده با مشکلات زیادی روبه رو شود
ترک تحصیل برای یک فیلم در کنار محتوای خوب و سالم شبکه های اجتماعی جریاناتی هم هستند که اثرات و عواقب خوشایندی ندارند و عده ای با وجود نتایجی که از محتواهای اینچنینی دیده اند باز هم به کار خود ادامه می دهند. البته این عده خیلی هم دور از ما نیستند در واقع هر کدام از ما پیام هایی را تجربه کرده ایم که یا محتوایی طنز در ظاهر داشته و یا ویدئویی که تنها در چند ثانیه باعث خندیدن ما شده. و همین که با دیدن آن پیام خودمان خندیدیم بدون هیچ فکری پیام را برای دیگران هم ارسال کردیم. در اصل پیام های طنز و ویدئوهای خنده دار مشکلی نیست اما گاهی پای شخصی در میان است که ممکن است چهره ای شناخته شده و یا نا شناس باشد که در هر دو شکلش صحبت از یک انسان است که ممکن است بخاطر یک پیام در ظاهر ساده با مشکلات زیادی روبه رو شود. حالا که حضور در دنیای مجازی خوب یا بد بخش زیادی از زندگی ما را درگیر خود کرده، حداقل کاری که برای غرق نشدن در این فضا می توانیم انجام دهیم این است که کمی به محتوایی که برایمان ارسال می شود و برای دیگران ارسال می کنیم بیشتر فکر کنیم.
علی احمدی
بخش ارتباطات تبیان
موضوع مطلب : آرایش خانم ها و حفظ محیط زیست
تحقیقات نشان می دهد محصولات آرایشی به آلودگی محیط زیست کمک می کنند.
شبکه "a r d " آلمان در گزارشی در صدد ارتباط بین لوازم آرایش و نابودی و آلودگی محیط زیست پرداخت مواد و ذرات کوچک پلاستیکی در لوازم آرایش بعد از مصرف شدن، تجزیه نمی شوند و حتی از طریق فاضلاب به نهرها و دریاها وارد می شوند. صنایع آرایشی هم اکنون سالانه، صدها تن «میکروپلاستیک» از خود بجا می گذارند که باید در برابر تولید این مواد تجزیه ناشدنی پاسخگو بود
نادیا سیبارت از اداره فدرال حفاظت از دریا در این باره اظهار داشت: ما از تولید کنندگان و همچنین از سیاستمداران می خواهیم که کاربرد «میکروپلاستیکها» در تولید مواد آرایشی را ممنوع کنند. از دو سال گذشته که ما با تولید کنندگان این محصولات صحبت کردیم آنها چنین ادعا کرده اند که «میکروپلاستیکها» را از تولیدات خود حذف کرده اند. اما حقیقت مطلب آن است که معلوم نیست در بلند مدت آنها به قول خود وفادار باشند. در واقع نمی شود به این حرفها اعتماد کرد. آنچه ما می خواهیم مبادله «میکروپلاستیکها» به صنایع دیگر نیست بلکه ما بدنبال ممنوعیت استفاده از این مواد هستیم؛ ممنوعیتی که تنها در سطح ملی نباشد بلکه در سطح بین المللی و در سطح اتحادیه اروپا نیز تعمیم یابد. بسیاری از تولید کنندگان محصولات آرایشی و بهداشتی قصد دارند (بطور داوطلبانه) تا پایان سال 2015 از این مواد در تولید محصولات خود استفاده نکنند و بنابراین دیگر نیازی به دستورات صادره سیاسی برای خود نمی بینند. به گفته اتحادیه صنایع شوینده و آرایشی و بهداشتی آلمان، تولید کنندگان محصولات آرایشی باید محصولات ایمنی بخش برای سلامت انسان و محیط زیست در دسترس مصرف کنندگان قرار دهند. بی شک این رسالت در چارچوب مقررات قانونی در گستره جهان محقق خواهد شد.
بخش محیط زیست تبیان
منبع:خبر آنلاین
موضوع مطلب : پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|